موتور جستجوی پیشرفته مقالات و تحقیقات و ...

تحویل در محیط ورد : word
عنوان :

عنوان سفارش :
تعداد صفحه :
قیمت :
تومان

کنترل کنتراست نگاتیف

در عکاسی سیاه سفید میتوان کنتراست نگاتیف را به طرق زیر ( که شرح تفصیلی آن گذشت ) کنترل نمود . بدیهی است برای ایجاد حداکثر تغییرات کنتراست در عکس می توان چند روش از روش های زیر را با هم تلفیق کرد :
انتخاب فیلم : برای کاهش کنتراست سوژه ، از فیلم نرم ( سفات گریدیشن) و برای افزایش کنتراست از فیلم سخت ( هارد ) استفاده کنید . با فیلم پرکنتراستی مانند کدالیت می توان عکسی گرفت که تقریباً از سیاه سفید خالص باشد . انتخاب داروی ظهور . نگاتیف هایی که در داروهای ظهور سریع و پرکنتراست ظاهر شوند ، پرکنتراست و آن هایی که در داروهای ظهور فاین گرین ظاهر شوند کم کنتراست تر از نگاتیف هایی می شوند که در داروهای ظهور معمولی می شوند .
رابطۀ مدت نور دادن و مدت ظهور . افزایش مدت نور دادن ( نور دادن بیش از حدی که نور سنج نشان می دهد ) و ظهور فیلم در مدتی کوتاه تر از مدت نرمال سبب کاهش کنتراست است نگاتیف می گردد . بر عکس ، کم کردن مدت نور دادن و زیاد کردن مدت ظهور سبب افزایش کنتراست نگاتیف می شود . افزایش مدت نور دادن از حد نرمال تا 500 درصد و کاهش آن تا 50 درصد و نیز افزایش مدت ظهور تا 100 درصد و کاهش آن تا 30 درصد حداکثر و حداقلی است که در فاصلۀ آن ها می توان نگاتیف های قابل قبولی به دست آورد . انتخاب فیلتر . معمولاً کنتراست نگاتیف سیاه سفید را می توان با استفاده از فیلترهای کنتراست افزاش داد . لیکن کاهش کنتراست با استفاده از چنین

فیلترهایی به ندرت امکان پذیر است مثلاً در عکس برداری از یک سند یا عکسی که لکه های زرد یا قهوه ای مایل به قرمز دارد ، چنانچه از فیلتر قرمز و فیلم پانکروماتیک استفاده شود چنین لکه هایی – مشروط به آن که زیاد تیره نباشند- در عکس نخواهند افتاد .
کپیه کردن . با تهیۀ دیاپزیتیف از روی نگاتیف ( به طریقۀ کنتاست ) یا چاپ نگاتیف روی فیلمی که کنتراست آن زیاد است ( مثلاً کدالیت ) و چاپ دیاپزیتیف روی فیلم کالیت ( برای به دست آوردن نگاتیف دیگر ) می توان کنتراست نگاتیف را به حداکثر رساند وعکس هایی به دست آورد که منحصراً از سیاه و سفید تشکیل شده باشند . ماسکینگ (Masking) . کنتراست نگاتیف را به طریقۀ ماسکینگ می توان به حداقل رساند.برای تهیۀ ماسک – دیاپزیتیفی که کنتراست آن کم است – نگاتیف را به طریقۀ کنتاکت روی فیلم نرم چاپ کنید . به منظور تسهیل تطابق نگاتیف و دیاپزیتیف هنگام چاپ عکس نهایی ، تصویر ، دیاپزیتیف را با قرار دادن یک ورقه (Kodak Diffusion Sheet)بین نگاتیف و فیلم ( پیش از تهیۀ کنتاکت ) قدری محو وپخش کنید . با تنظیم مدت نور دادن و ظهور می توانید کنتراست دیاپزیتیف را به دلخواه تغییر دهید . هر قدر لزوم کاهش کنتراست نگاتیف اصلیبیش تر باشد ، به همان نسبت هم باید کنتراست ماسک دیاپزیتیف بیش تر باشد . پس از خشک شدن دیاپزیتیف ، برای بیش تر محو کردن تصویر ، دیاپزیتیف را با نوار چسب به رویۀ براق نگاتیف بچسبانند و ساندویچ حاصل را مانند یک نگاتیف معمولی آگراندیسمان کنید.از این طریقه می توان هم برای کاهش کنتراست فیلم های سیاه سفید و هم رنگی استفاده کرد .

کنترل کنتراست عکس کنتراست عکس را هنگام چاپ می توان به کمک وسایل و طرق زیر ( که شرح تفصیل آن گذشت ) تغییر داد :
انتخاب کاغذ مناسب . برای افزایش کنتراست نگاتیف ، آن را روی کاغذ سخت ؛ برای ثابت نگه داشتن کنتراست ، روی کاغذ نرمال و بالأخره برای کاهش کنتراست ، روی کاغذ نرم چاپ کنید. برای عکاسانی که از نگاتیف رنگی استفاده می کنند ، شرکت آلفا دو نوع کاغذ Agfacolor با کنتراست متفاوت به بازار عرضه نموده است . داجینگ . کنتراست موضعی عکس را هنگام چاپ می توان با عمل داجینگ – نور زیاد دادن به نقاط پر مایه و نور کم دادن به نقاط کم مایۀ نگاتیف – تغییر داد . این روش معمولاً برای کاهش کنتراست عکس مورد استفاده قرار می گیرد ولی برای افزایش کنتراست هم می توان از آن سود جست . روش مزبور هم در عکاسی سیاه سفید به کار بسته می شود هم عکاسی رنگی . با دخل و تصرف در روش عادی نور دادن و ظهور عکس نیز می توان کنتراست کلی یا موضعی عکس را تغییر داد .
سیاه و سفید گرافیک عکس سیاه سفید ، صرف نظر از نوع سوژه و مضمون آن طرحی است از رنگ های سیاه ، خاکستری و سفید . این طرح را از دیدگاه زیبایی شناسی می توان از حیث توازن و کمپوزیسیون مورد ارزیابی قرار داد و احیاناً به عنوان آمیزۀ مجرد و زیبایی از رنگ های سیاه و سفید ، پذیرفت. نمونۀ عکس هایی که تنها کارکردشان ارضای نیازهای استتیک است ، عکس ها و فتوگرام هایی است که گیرایی شان صرفاً مبنی بر طرح گرافیک آن هاست . لیکن روی هم رفته می توان گفت – در کلیۀ رشته های عکاسی – عکس هایی از گیرایی بیش تری برخوردارند که صرف نظر از سایر ارزش ها ، از حیث طرح نیز جالب توجه هستند .

رنگ های سیاه و سفید و تن های مختلف خاکستری عناصری چون رنگ و جز آن هستند . با این همه خود گرافیک ها ، اثرات روانی خاصی دارند که می توانند به گویایی عکس کمک کنند . مثلاً سفید به مثابۀ یک رنگ فعال و پیش رو و سیاه به عنوان یک رنگ غیر فعال و پس رو احساس و تلقی می شود . و لذا از این حیث می توان رنگ ها را به دو گروه متضاد : قرمز ( فعال و پیش رو ) ، آبی ( غیر فعالو پس رو ) تقسیم کرد . بنابراین برای آن که بتوان ویژگی های چنین رنگ هایی را به طرز مؤثر به صورت سیاه سفید نشان داد ، رنگ قرمز را باید به درجۀ روشنی از خاکستری یا سفید و رنگ آبی را به پانکروماتیک و و فیلتر زرد یا قرمز انجام پذیر است . چنانچه از فیلم پانکروماتیک یا فیلتر آبی یا فیلم ارتوکروماتیک به تنهایی استفاده شود ، قرمز به رنگ سیاه و آبی به رنگ سفید در عکس می افتد و بدیهی است که چنین تبدیل رنگی نمی تواند اثری را که خود رنگ های قرمز و آبی در بینننده به وجود می آورد ، ایجاد کند.
عکاس می تواند حالت و ویژگی های عکس را با استفادۀ صحیح از رنگ های سیاه و سفید و تن های مختلف خاکستری کنترل نموده تغییر دهد . هر قدر تنوع تن های خاکستری بیش تر باشد ، عکس طبیعی تر و هر قدر کم تر باشد ، عکس انتزاعی تر است . از نظر گرافیک ، سیاه باری بیش تر از سفید به دوش می کشد . به همین جهت یک لکۀ کوچک سیاه بخش وسیع تری از سفید را متعادل می کند . اگر این نسبت معکوس شود ( هر چند ممکن است کمپوزیسیون عکس توازن خود را حفظ نماید ) مع ذلک تأثیر عکس روی بیننده همانند تأثیر عکسی خواهد بود که در شب گرفته شده است . از سیاه و سفید خالص می توان برای تقویت سوژه ( با ساده کردن سوژه ) کمک گرفت ؛ بدین معنی که جزئیات نامطلوب را در سیاه یا سفید خالص تحلیل برد . یکی از دلایل بیان جوهر سوژه به وسیلۀ سیلوت ها همین فقدان جزئیات است .

تن های خاکستری در مقایسه با سیاه و سفید ممکن است خفه و یکنواخت به نظر برسد . ولی با این همه استفادۀ به جا از آن ها می تواند به گیرایی عکس کمک کند . در صورتی که یکنواختی از ویژگی های سوژه – مثلاً حالت یک روز بارانی – باشد ، استفاده از تن های خاکستری بهترین وسیله برای نشان دادن حالت سوژه محسوب می شود . عمق و فضا هر چند هنگام ارائۀ واقعیت به صورت عکس ، یک بعد – عمق – از دست می رود ، مع ذلک عکاس می تواند تصور عمق را در یک عکس – با استفاده از سمبل ها ( خواه نسبت به این سمبل ها آگاهی داشته و خواه نداشته باشد ) – به وجود آورد .
هر عکسی که سوژه را سه بعدی نشان دهد از وجود سمبل هایی برخوردار است : مثلاً تقارب خطوط واقعا ً موازی در دوردست ، نشان دهندۀ چنین بعدی است . البته ضرورتی ندارد که این سمبل ها را چنانکه هستند به کار برد ، بلکه می توان آن ها را تنظیم کرد . عکاس می تواند آگاهانه برای نشان دادن عمق در عکس آن چنان سمبل هایی را انتخاب کند که به بهترین وجه مفهومی خاص را بیان نموده ، حداکثر گیرایی را به عکس بدهند .

عمق را می توان کنتراست ( تضاد ) بین دور و نزدیک تعریف کرد . در عکاسی این کنتراست را می توان به چهار طریقه در عکس نشان داد :
کنتراست بین نور و سایه . نور با تأکید روی برجستگی های سوژه ، فرم های محدب آن و سایه با پر کردن فرورفتگی های سوژه ، فرم های مقعر آن را مشخص می سازد . از توزیع نور و سایه تصور عمق به وجود می آید . راچع به روش های گوناگون نشان دادن عمق به کمک نور و سایه قبلاً توضیحاتی داده شده است .

کنتراست بین بزرگ و کوچک ( پرسپکتیو ) . نمایش عمق به این طریق مبتنی بر رابطۀ بین ابعاد ظاهری یک یء و فاصلۀ آن از بیننده است . به این معنا که هر قدر شیء دورتر باشد ، کوچک تر به نظر می رسد . کنتراست بین واضح و ناواضح ( فوکوس انتخابی ) . نمایش عمق به این صورت با توجه به ضعف چشم در واضح دیدن اشیاء مختلف الفاصله به طور هم زمان است . کنتراست بین روشنی و تاریکی ( پرسپکتیو هوایی ) . نمایش عمق به این طریق مبتنی بر تأثیر مه و غبار جو هنگام رؤیت اشیاء دوردست است اشیاء به تناسب دور بودنشان از بیننده ، روشن تر به نظر می رسند .

کنتراست بین بزرگ و کوچک

یکی از رایج ترین طرق نشان دادن فضا، استفاده از انواع مختلف پرسپکتیو یا توهم بصری ای است که بر طبق آن اشیاء به تناسب دوری فاصله شان از بیننده ، کوچک تر به نظر می رسند . بارزترین شکل تجلی پرسپکتیو ، تقارب ظاهری خطوط موازی در فواصل دور و اشکال دیگر آن کوچک شدن تداخل و فرشرتنینگ است . جوهر و اساس کلیۀ این پدیده ها انحراف است که جرح و تعدیل آن به اختیار عکاس است .انحراف تنها به آن چه که به انحراف زاویۀ باز و یا تراکم و فشردگی ظاهری فضا در عکس معروف است محدود نمی شود بلکه اصولاً عکس هر سوژه ای سه بعدی تحریفی است از خود واقعیت . این مسأله را با تماشای عکس یک خیابان می توان دریافت ؛ ساختمان ها ، آدم ها و اتومبیل هایی که نزدیک به دوربین هستند به مراتب بزرگتر از آن هایی که دورترند به نظرمی رسند و این خود تحریف است زیرا که ابعاد واقعی هر دو – آن هایی که نزدیکند و آن هایی که دورند – یکی است . یا مثلاً در حالی که خطوط افقی ساختمان ها واقعاً موازی است . می بینیم که این خطوط به موازات دور شدن ، به هم نزدیک می شوند ؛ پنجره های مربع شکل به صورت ذوزنقه در می آیند ؛ چرخ های اتومبیل به شکل بیضی و الی آخر .

علت آن که عکس لنزهایی که فاصلۀ کانونی شان زیاد است ، تحریف شده به نظر نمی رسد ، این است که میزان انحراف در این عکس ها تقریباً به اندازۀ ظرفیت تحریف چشم انسان است و نیز به سبب همین یکسانی ظرفیت تحریف است که عکس طبیعی به نظر می رسد . عکس تنها هنگامی می تواند خالی از انحراف باشد که سوژه مسطح و موازی با سطح فیلم باشد .مثلاً عکس سر در یک عمارت یا یک تابلوی نقاشی – وقتی که موازی با فیلم باشند –عاری از انحراف است؛ یعنی زوایای قائمه به صورت قائمه و خطوط موازی به صورت موازی در عکس می افتند . لیکن چنانچه توازی بین سوژه و فیلم به هم بخورد یا به عبارت دیگر ، عکاس سر دوربین را به بالا ، پایین ، چپ یا راست بگرداند ، در این صورت عمق پیدا می شود و این عمق در عکس به شکل انحراف ثبت می گردد : به این معنی که خطوط موازی ( هر چند کم ) تفارب پیدا می کنند و زوایای قائمه ، قائمه بودنشان را از دست می دهند . بنابراین واضح است که اگر سوژه سه بعدی باشد ، تنها یکی از سطوح آن بدون انحراف در عکسی می افتد و سطوح دیگر از دیدگاه پرسپکتیو و یا به عبارت دیگر دور شدن خطوط و سطوح ، تحریف شده به نظر خواهند رسید .میزان انحراف کوچک شدن ، فرشرتننیگ – در عکس بستگی به کنترل عکاس دارد .

وسایل کنترل پرسپکتیو

هنگامی که از پرسپکتیو صحیت می کنیم ، معمولاً منظورمان پرسپکتیو خطی است نه پرسپکتیو استوانه ای و کروی که بعداً راجه به آن صحبت خواهیم کرد . پرسپکتیو خطی بر دو نوع است : آکادمیک و واقعی . ویژگی های پرسپکتیو خطی آکادمیک به قرار زیر است :

    1- خطوط مستقیم سوژه در عکس مستقیم می افتند .
2- کلیۀ سوژه های دو بعدی موازی با سطح فیلم ، بدون انحراف می افتند . به عبارت دیگر خطوط موازی به صورت موازی ، دایره به صورت دایره و زوایا به همان شکلی که واقعاً دارا هستند .

    3- خطوط افقی دور شونده در نقطه ای موسوم به نقطۀ فراّر به هم می رسند و کلیۀ نقاط فراّر روی افق واقعی قرار دارند ؛ خواه این افق در عکس قابل رؤیت باشد خواه نباشد .
    4- خطوط عمودی ، موازی و عمودی می افتند .

پرسپکتیو خطی واقعی در موارد یک و دو یا سه با پرسپکتیو آکادمیک یکی است ؛ تنها اختلاف میان این دو نوع پرسپکتیو ، مورد چهارم است : به این معنی که در پرسپکتیو خطی واقعی می گوییم خطوط عمودی به شرطی در عکس موازی می افتند که صفحه ای که از این خطوط می گذرد با سطح فیلم موازی باشد . در صورتی که سطح فیلم یا این خطوط موازی نباشد یا به عبارت دیگر سر دوربین بالا یا پایین آورده شود ، این خطوط در عکس به صورت خطوط متقارب خواهند افتاد . هر چند ممکن است این تقارب در عکس غیر طبیعی به نظر برسد ، مع ذلک تقارب مذکور چیزی جز تجسم محض پرسپکتیو در سطح عمودی نیست . البته در صورتی که نخواهیم این تقارب درعکس منعکس شود می توانیم به یکی از دو روش زیر عمل کنیم :
1-موازی کردن فیلم با سطحی که خطوط عمودی سوژه در آن واقعند . این شرط هنگامی تحقق می یابد که دوربین به شکل افقی – موازی با سطح افقی – موازی با سطح افق – نگاه داشته شود . البته چنانچه سوژه ساختمانی مرتفع باشد ، قسمت بالای آن در عکس نمی افتد و زمینۀ جلوی آن به طرز نامتناسبی وسیع به نظر خواهد رسید . از سوی دیگر ، چنانچه برای افتادن قسمت بالای ساختمان در عکس ، سر دوربین را بالا بگیریم و از وسعت زمینۀ جلوی عکس بکاهیم . خطوط عمومی ساختمان به یکدیگر نزدیک خواهند شد . در چنین حالتی تنها چارۀ کار استفاده از دوربین مجهز به Rising Front( جلو بالا رو ) یا لنز
2-موازی کردن خطوط عمودی متقارب هنگام چاپ عکس از طریق شیب دادن کاغذ حساس و ... راجع به چگونگی انجام این کار قبلاً توضیحاتی داده شده است . پرسپکتیو هر عکس ، تحت تأثیر چگونگی ترکیب سه عامل زیر قرار داد : زاویه ای که در تحت آن سوژه دیده شود ( این عامل روی فرشرتننیگ تأثیر می گذارد ) ؛ فاصلۀ کانونی لنز و فاصلۀ بین سوژه و دوربین ( که روی ابعاد سوژه در نگاتیف و میزان کوچک شدن و وتقارب خطوط تأثیر می گذارد ). زاویه ای که سوژه در تحت آن دیده می شود . عکس هر سوژه ای که محور دوربین با سطح آن زاویۀ قائمه بسازد ، فاقد انحراف پرسپکتیوی خواهد شد ( مثلاً تصویر دایره ، دایره خواهد افتاد). لیکن هر قدر این زوایه کوچک تر شود ، به همان نسبت هم انحراف پرسپکتیوی تشدید می گردد ( دایره به جای آن دایره بیفتد ، بیضی می افتد ) . تصور عمق در عکس ، جدا از انحراف ( پرسپکتیوی ) نیست و هر قدر این انحراف کم تر باشد ، سوژه مسطح تر و کم عمق تر به نظر می رسد . مثلاً عکسی که تحت زاویۀ قائمه از یک مکعب – زاویه بین محور دوربین و یکی از وجوه مکعب – گرفته می شود تفاوتی با عکس مربع که دو بعدی است ندارد . زیرا در عکس تنها یک وجه مکعب است که دیده می شود ولی اگر از این مکعب در تحت زاویۀ دیگری عکس گرفته شود خواهیم دید که عکس عمق پیدا کرده است ، زیرا هر سه وجه آن به طور هم زمان قابل رؤیت شده است . به هر صورت دقیقاً همین انحراف است که تصور سه بعدی بودن سوژه را در بینندۀ عکس به وجود می آورد و نیز به همین دلیل است که انحراف یکی از سمبل های نمایشگر عمق به شمار می رود . همین طور با عکس گرفتن از یک صفحۀ دایره شکل کاغذ تحت زاویۀ غیر قائمه ، می توان این سوژه دو بعدی را سه بعدی نشان داد زیرا که انتخاب چنین زاویه ای منجر به تحریف تصویر می شود و چنان که می دانیم ، انحراف نشان دهندۀ عمق است .

  • مجری کارهای پژوهشی عمومی، علمی پژوهشی و مروری
  • کارهای آماری و تجزیه و تحلیل داده
  • تحلیل کمی و کیفی
  • انجام کلیه خدمات نگارش، ترجمه تخصصی ، ویرایش مقاله ها و پایان نامه ها
  • انجام رفرنس نویسی استاندارد با نرم افزار EndNote
  • آماده سازی پاورپوینت مربوط به ارائه در جلسات و همایشها
  • Tel : 09385735506 - 09118370377
    Email : tahghighnet@yahoo.com
    Telegram : @tahghighnet
    Instagram : tahghighnetinsta
    www.tahghigh.net
    2024 - 2007