معتاد کسی است که از راههای گوناگون نظیر خوردن، دود کردن یا استنشاق، یک یا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف می کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسمانی، رفتاری یا هردوی آنها مواجه می شود. علل و عوامل گرایش به اعتیاد اعتیاد معضلی است چندوجهی که علل و عوامل متعددی در بروز و شیوع آن موثر می باشند. در این میان از عوامل فردی و خانوادگی در سطح خرد و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح کلان می توان نام برد. برای تبیین اعتیاد در سطح کلان به عوامل ساختاری ونارسائی بخشهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتی، نابرابری واحساس محرومیت نسبی در حوزه اقتصادی، شکاف میان دولت وملت، ناکارآمدی مدیران، آشفتگی اجتماعی و بحران هویت در حوزه اجتماعی و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق میان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگی و غیره ... توجه می شود. در سطحی پایینتر که بیشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعی است، بر محیط نزدیک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمینه گرایش مستقیم وغیر مستقیم فرد به سوی اعتیاد اشاره می شود. در این زمینه " کارسون " معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستری برای گرایش افراد خانواده به اعتیاد است. همچنین اعتیاد یکی از اعضای خانواده، عامل فشارآور بالقوه ای است که می تواند اثرات نامطلوبی ایجاد کند. زمانی که والدین، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آمیز کنند به عنوان الگو، تاثیر مستقیمی بر فرزندان خواهند داشت. دوستان و همسالان نیز تاثیر زیادی برروی همدیگر دارند، لذا زمانی که فرزندان عضو گروههایی می شوند که انجام رفتارهای مخاطره آمیز و از جمله اعتیاد را تشویق کرده و شجاعت بدانند، این رفتارها در افراد افزایش خواهد یافت. در سطح فردی نیز بر شخصیت و ویژگیهای فردی، عوامل انگیزشی، گذشته فرد، انواع مشکلات جسمانی، روانی و رفتاری فرد، ضعف ایمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهایی و افسردگی، کنجکاوی و کسب تجربه، غرائز جنسی و باورهای نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظیر انرژی زائی، کاهش درد و غیره ... توجه می شود.
مشكل اعتياد و سوئ مصرف مواد يكي از معلات بهداشتي اجتماعي جهان امروز است كه بنابرويژگي و خصوصيات گوناگون جوامع مختلف مي توان تفاوتهاي قابل ملاحظه را در علل شيوعو پي آمدهاي اجتماعي آن مشخص كرد.بدون شك رو يا رويي و حل اين مشكل كه گستردگي ابعاد آن تمامي اجزائ و اركان يك جامعه را تحت تاثير قرار مي دهد مستلزم توجه به مسايلبنيادي براي يافتن راهكارهاي كاربردي در رابطه با كاهش عوارض بهداشتي ،اجتماعي اينپديده از طريق مبارزه با كاهش عرضه موجب گرديده است كه برنامه ريزي در جهت كاهش تقاضا(پيشگيري و درمان) بعنوان يك راه حل اصولي در دستور كار تمامي سازمانها و موسساتي كه متولي مبارزه و كنترل مواد مخدر مي باشند قرار مي گيرد. معتادان نه تنها و سازنده نيستند بلكه مصرف كنندگاني هستند كه غير از ضرر اجتماعيهنري ندارند فرد معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود را مقدم بر ديگران مي داند.روابطاجتماعي معتاد بسيار سطحي و تصنعي بوده و به ندرت مي تواند به پيوندهاي مستحكم عاطفي وفادار و تعهد داشته باشد چنين فردي فقط براي كسي كه بتواند براي او مواد مخدر تهيه نمايد اهميت قائل است و اعتياد يكي از علل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخشجامعه،يعني خانواده است. يكي از نكات بسيار مهم اين است كه عواملي متعدد سبب اعتياد هستند و از اينرو تنهابكار گرفتن يك شيوه نمي توان بر تمامي اين عوامل تاثير گذاشت و بايد از شيوه هاي مختلف پيشگيري استفاده كرد.يكي از اين شيوه ها آگاه ساختن افراد جامعه از طريق آموزشپيشگيري از اعتياد است. آموزش موجب مهارت در فرد شده و تداوم آن توسعه مهارت را ممكنمي سازد.بنابر اين تثبيت و تقويت راههاي صحيح آموزش با انتخاب محورهاي آموزش مناسب هر گروه از اهميت خاصي برخوردار است. خانواده اين واحد به ظاهر كوچك اجتماعي كه از اركان عمده و از نهادهاي اصلي هر جامعه است در واقع هر خانواده را بايد خشت بناي جامعه و كانون اصلي حفظ سنت و رسوم و ارزشهاي والا و مورد احترام و شالوده مستحكم مناسبات پايدار اجتماعي و روابط خويشاوندي ،مبدائ بروز و ظهور عواطف انساني و كانون صميمانه ترين روابط بين افراد و مهد پرورش فكر و انديشه و اخلاق متعالي روح انساني به حساب مي آورد. طلاق از آن جهت قابل تحقيق و بررسي و پژوهش است كه روزانه ما شاهد از هم پاشيدن زندگيها،خانواده ها و كانون گرم خانواده هستيم كه زماني مامن آسايش همان خانواده ها بوده است. بر اساس تحقيق بعمل آمده در نيمه دوم سال 1378حدود 93 پرونده زوجين مراجعه كننده به مركز مشاوره و مداخله خانواده 14% بر اثر عامل اعتياد به مركز مشاوره مراجعه نموده اند كه 13 پرونده را شامل مي شوند از اين 13 پرونده 9 پرونده منجر به طلاق و 4 پرونده بازگشت و ترك اعتياد زوج گرديد. اين نشان مي دهد كه اين فرد معتاد بر اثر مصرف مواد مخدر نسبت به خانواده بي مسئوليت مي شود كه يكي از دلايل عمده جدا شدن زوجين از يكديگر مي باشد.
تحقیق فوق اثر اعتیاد را بر روی طلاق در خانواده ها مورد بررسی قرار می دهد.
با توجه به نقش مهم و اساسی خانواده و همچنین پرورش یافتن درست فرزندان در خانواده و همچنینی معضل طلاق که امروزه از مهمترین عوامل فروپاشی خانواده است ، بسياري از مردان معتاد براي اينكه در هنگام مصرف مواد مخدر مورد انتقاد همسر خود قرار نگيرند همسر خود را نيز معتاد ميكنند.آنها حتي ممكن است از فرزندان خود سوء استفاده كرده و آنها را به كارهايي مثل توزيع مواد مخدر مجبور كنند.در مقابل خانواده سالم زمينه مناسبي براي رشد و شكوفايي اعضاي خود فراهم ميكند و در حفظ سلامت جسمي و رواني آنها تأثير فراواني دارد ولي خانواده ناسالم زمينه را براي ايجاد اختلال و سوق دادن افراد به سمت بزهكاري فراهم ميكند.عوامل فرهنگي، اجتماعي، خانواده و همسالان موجب ايجاد اعتياد ميشوند.عوامل فردي از جمله محروميتها و بيكاري، عوامل اجتماعي از جمله در دسترس بودن مواد مخدر، فقر و عوامل خانوادگي از جمله اختلاف، طلاق و اعتياد يكي از اعضاي خانواده بروز اعتياد در يك فرد را افزايش ميدهند.
عوامل خانوادگي يكي از مهمترين عوامل گرايش افراد به سمت مواد مخدر است.نقش پدر در تحكيم پايههاي خانواده بسيار تأثيرگذار است و فرزندان با نگرش به رفتارهاي پدر، مسئوليتپذيري در زندگي را ميآموزند.اعتياد پدر به عنوان ستون خانه، سلامت رواني اعضاي خانواده را تهديد ميكند. در خانوادههايي كه پدر معتاد است، احتمال آلودگي فرزندان و حتي مادر خانواده به مواد مخدر بالاست.در بسياري از خانوادهها كه عناصر اصلي خانواده زير يك سقف يكديگر را تحمل ميكنند، جدايي عاطفي ايجاد ميشود و چنين خانوادههايي آثار مخربتري نسبت به خانوادههاي تك والدي، بر فرزندان خود بر جاي مي گذارند.اعتياد پدر موجب بروز بيماريهاي رواني در مادر و فرزندان است.اعتياد پدر سلامت رواني خانواده را به شدت تهديد ميكند؛افسردگي، اضطراب، درگيريهاي شديد عاطفي و جستجوي حمايت اجتماعي از جمله آسيبهايي است كه در صورت اعتياد مرد، مادر خانواده را تهديد ميكند.شوهران معتاد يكي از مهمترين عوامل اعتياد زنان است. بسياري از مردان براي اينكه در هنگام مصرف مواد مخدر مورد انتقاد همسر خود قرار نگيرند همسر خود را نيز معتاد ميكنند، آنها حتي ممكن است از فرزندان خود سوء استفاده كنند و آنها را به كارهايي مثل توزيع مواد مخدر مجبور سازند.اعتياد در زنان و مردان، از جهت الگو تفاوتهاي زيادي دارد،به عنوان مثال احتمال مصرف مواد در ميان زنان كمتر از مردان است پس از اعتياد نيز زنان سختتر به درمان پاسخ ميدهند كه اين امر به مسائل فيزيولوژيكي مرتبط است همچنين مرداني كه اعتياد خود را ترك ميكنند، به شدت مورد حمايت همسران خود قرار ميگيرند ولي در مورد زنان اينگونه نيست. شروع اعتياد در زنان به دليل تأثيرپذيري از روابط با افراد دوست و آشناست، به دليل اينكه زنان بيشتر از مردان در معرض خشونت قرار ميگيرند به سمت مواد مخدر روي ميآورند؛ طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي آثار رواني نامطلوبي بر زوجين و فرزندان دارند، تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضطراب ميكنند و طلاق اثرات ناگواري بر روي زن دارد به طوري كه زن مطلقه براي رفع مشكلات روحي ناشي از طلاق ممكن است به اعتياد گرايش پيدا كند.طرد از خانواده، عدم نظارت صحيح بر رفتار فرزندان و ارائه الگوي نامناسب رفتاري از جمله عواقب اعتياد زنان است.مجموعهاي از عوامل فردي، اجتماعي و خانوادگي دست به دست هم ميدهند تا زمينههاي گرايش افراد به سمت مواد مخدر فراهم آيد اما در ميان تمام اين عوامل نقش خانواده و تأثير آسيبهاي خانوادگي در گرايش اعضا به سمت اعتياد قابل توجهتر است، زيرا خانواده نخستين نهاد اجتماعي است كه فرد در آن رشد يافته و شخصيت پيدا ميكند.
سرمايه گذاري براي آموزش و بالا بردن آگاهي اقشار مختلف اجتماع در خصوص اعتياد و خطرات آن بسيار سودمندتر از سرمايه گذاري براي درمان معتادان است.
روشهای جمع آوری اطلاعات
يكي از اصلي تر ين بخش هاي هر كار پژوهشي را جمع آو ري اطلاعات تشكيل مي دهد. چنانچه اين كار به شكل منظم وصحيح صورت پذيرد كار تجزيه و تحليل و نتيجه گيري از داده ها با سرعت و دقت خوبي انجام خواهد شد.یکی از روشهای مورد استفاده در این پزوهش استفاده از مقالات و کتابهای مرتبط با این موضوع بوده است و روش دیگر استفاده از سایتهای اینترنتی مرتبط با موضوع فوق بوده است.
محققان اجتماعی، خانواده را بنیاد و هسته اصلی رفتارهای جمعی و به طور کلی شخصیت اجتماعی فرد میدانند. برخی معتقدند که از علتهای اصلی اعتیاد، متزلزل بودن روابط خانوادگی و فقدان نگرشهای معقول در خصوص این موضوع است. کودک سه دورة حساس و سرنوشتساز، یعنی طفولیت، نوجوانی و جوانی را در دامن پدر و مادر میگذارند و هر سه دوره تعیین کنندة اخلاقیات، منشها و رفتارهای فرد محسوب میشود.کودکان در دورة سنی که معمولاً تا حدود نه و ده سالگی را شامل میشود، حسن و قبح افعال و نیز مرز میان خوبی و بدی را از والدین و در متن خانواده یاد میگیرند و والدین اگر از آگاهی و حساسیتهای محیطی و نیز ظرفیت و ظرافت ذهن کودک خود مطلع باشند میتوانند نقش مثبتی در شکلگیری رفتار فرزند خود داشته باشند.دوره نوجوانی و جوانی از دورانهای حساس در زندگی فرزندان محسوب میشود. با شروع سالهای نخستین دهه دوم زندگی، تحول شگفتانگیز بلوغ آغاز میگردد که جنبههای گوناگون جسمی و روانی و اخلاقی و اجتماعی است.خانوادهها باید آگاهی کافی داشته باشند که دوران بلوغ، علاوه بر بروز تغییراتی که در شکل ظاهری بدن دارد از نظر روحی و روانی، دوران بیقراریها، دلهرهها و حتی گرایشهای گاه متضاد در لحظههای شاد و غرورانگیز، خودخواهیها و خودبینیها و عشق ورزیدنهای پیدا و پنهان و هزاران رؤیا و خیال در مغز و فکر فرزندان نیز هست. حس کنجکاوی و مزمزه کردن و سرک کشیدن به حوادث نو، ارضاء نشدن از کارها و فعالیتهای مرسوم روزمره، امتحان کردن هر نوع فعل و عمل و رویگردانی سرمستگونه از نمادها و ارزشهای گذشته، همه از خواص و ویژگیهای دوران جوانی است . پدران و مادران به طور هوشمند و آگاهانه و با منطقی هم سطح ذهن فرزند خود باید آسیبهای احتمالی را بدانند، معیارها و گزینههای عقلپسند و بدور از تابو و سحر و جادو را به فرزند یاد دهند و «حس مسئولیت» و استقلال و تعهد را در آنها ایجاد کند. بستر اَمن خانواده و روابط معقولانه پدر و مادر با فرزندان میتواند فرزندی متعادل، متعهد و متعلق به جامعه تحویل دهد. و این وقتی است که حساسیتهای دوره رشد به بهترین نحو سنجیده شود و آسیبها و تهدیدها به خوبی شناخته شوند. از این چشمانداز، خانواده بر معتاد شدن یا نشدن فرزند تأثیرگذار است. نکته جالت توجه اهمیت نقش مادر در کانون خانواده است. تحقیقات نشان میدهد که خانوادههایی که روابط مادرانه همراه با اعتماد و پذیرش حکمفرما باشد، آینده نویدبخشی در پیش روی فرزندان است یا دست کم آسیبهای اجتماعی و روانی کمتر دامنگیر فرزندان میشود.