بهائیت، شیطانپرستی، وهابیت و مسیحیت جدید با رویکرد صهیونیستی، و حتی گرایشات عرفانی نظیر بودیسم ، یوگابا گرایشات خاص ،اوشو، مدیتیشن و…. فرقه های معنوی نوظهوری هستند که رویکردی سلبی نسبت به دین دارند دین ستیزی و عقل ستیزی در تمامی این فرقه های نو پدید مشترک است . جوامع مدرن در نیمه ی دوم قرن بیستم در میان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه های دینی جدید بوده اند. این قبیل فرقه های دینی جدید ،گاه برآمده و وابسته به ادیان بزرگ و کلاسیک یا سنتی اند و گاه نیز یکسره مستقل بوده و جدید می نمایانند؛ گاه چون ادیان کلاسیک، سازمان یافته اند و گاه چنین نیستند. علل ظهور و پیدایی آنها ، حتی کثرت آنها ، آن هم به ویژه در جوامع مدرن، بسیاری از جامعه شناسان و دین پژوهان را به خود مشغول کرده است مخالفت با جنبش های دینی جدید در دهه ی ۱۹۶۰، بویژه در میان والدین، گسترش یافت. علت این مخالفت تلاش های گروه ها برای منحرف کردن جوانان و تقاضاهایی بود که گروه ها از [به اصطلاح]منحرفین داشتند .تلاش برای جذب و سرباز گیری، برخی مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسیر اهداف، و پذیرفتن زندگی دینی تمام وقت در یک وضع گروهی ناآشنا منجر گردید. متحد الشکل شدن اعضا از روی صداقت و وفاداری و نظم و ادبی که گروه از آنها می خواست، زنگ خطر را به صدا در آورد. گروه، ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هایی عجیب و غریب بپوشند، رژیم غذایی غیر معمول یا سختی را پیش بگیرند، و در مواقعی خاص، موسیقی [عبادی ] اجراء کرده یا مراقبه داشته باشند، یا نام جدیدی برای خود انتخاب کنند. برخی از گروه ها از اعضا می خواستند که در اجتماعاتی منزوی به سر ببرند و اعضای ممنوع شده یا آنها که عضویت شان خاتمه یافته با اعضای خانواده زندگی کنند و دیگرانی هم بیرون از فرقه.فرقهها «عقلستیز» هستند و «شستشوی مغزی» یکی از مهمترین راهکارهاست. چون رهبر یک فرقه میخواهد مدیریت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل گریزند . والدین و وابستگان دیگر ، فرقه ها را متهم کردند که برای جذب و نگهداری اعضای جدید، فریب و نیرنگ بکار بسته و از مهارتهای روانشناختی، عملیاتی که کنترل ذهن یا شستشوی مغزی نام گرفت ، استفاده می کنند. آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنیک های شستشوی مغز استفاده میکنند تا توان استقلال فکری و عملی اعضا از آنها سلب شود. اتهامات شستشوی مغزی بعد از خودکشی دستجمعی اعضای “معبد مردم”، مزرعه ای اشتراکی در “جونزتاون” در کشور گویان، در ۱۹۷۵ قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان “جیم جونز”، بیش از ۹۰۰ نفر از پیروان فرقه که اکثراً آمریکایی بودند ،سم خورده و مردند.
۱- عرفانهای هندی ۲- عرفانهای آمریکایی ۳- عرفانهای چینی و خاور دور۴- عرفان مسیحی ۵- عرفان یهود ۶- عرفانهای اروپایی
این چند دسته مهمترین دستههای این عرفانهای نو پدید در دنیا هستند. البته عرفانهای آفریقایی هم هستند اما خیلی مطرح نشدند، چون آفریقاییها رسانه قوی و قدرت تبلیغاتی نداشتند.
۱- این جریانات تقریباً وجوه مشترک دارند. اکثر اینها «انسانمحور» هستند، چون اُمانیستی اند. وقتی در این فرقهها تحقیق کنید، میبینید همه چیزهایی که میگویند مال انسان است، نه انسان برای رسیدن به خدا انسان بماهو انسان. آرامش، خلسه، تنهایی، مدیتیشن، تمرکز، خودآگاهی، و حتی خودخدایی و… مسائلی است که هرکدام از این عرفانها ترویج میکنند. یعنی همهاش برای خود (نفس). درست است در عرفان اسلامی هم خود لحاظ شده اما خود برای عبور از خود است. حضرت امیر میفرماید: عارف کسی است که نفس را شناخت و آن را پاک کرد و آن را از هرچه که از خدا دورش میکند رها کرد.
۲- مسأله دوم اینکه این فرقهها عمدتاً ضد معاد و تناسخگرا هستند. یعنی معتقدند که وقتی انسان در این دنیا میمیرد جسم از بین میرود ولی روح باقی است و وارد یک جسم دیگر میشود؛ و مدام گردش میکند تا به ابدیت نهایی و به تکامل نهایی عالم میرسد. برخی هم معتقدند که در یک دوره زمانی روح و جسم با هم از بین میروند و تمام میشوند؛ یعنی به معاد قائل نیستند.
۳- سومین ویژگی شریعت ستیز بودن است. عمده فرقهها با شریعت مبارزه میکنند، خصوصاً اسلام. فرقهها عمدتاً شخص محور و «رهبر محور» هستند. اسلام شخص محور نیست؛ کتاب محور است. «قانون محور» است، «سند محور» است. «وحی محور» است. ولی در این عرفانها شخص، محور است. مثلاً «اوشو» یک محور میشود، فکر اوشو هرچه است با دین و شریعت مبارزه میکند. «پائولو کوئلیو» یک شخص است. اینها خیلی مهم است.
۴- اینها عموما سعی دارند انسان را از فضای اجتماعی و فضای فعالیتهای اجتماعی دور کنند. این چهارمین ویژگی است. یعنی انزوا طلبی، یوگا، مدیتیشن، تمرکز، جلسات خاص خودی و آرام کردن خود. البته برای خام کردن مردم حقه و شگرد هم دارند. یعنی از حربههای مختلف استفاده میکنند. آنها میگویند مگر نماز آدم را آرام نمیکند؟ یوگا هم به آدم آرامش میدهد! ظاهراً هم ممکن است موقتاً چند وقتی آرام شوی و تسکین موقت به وجود بیاید، اما این دائمی نیست. اینها شریعت ستیز و شریعت گریز هستند؛ نه فقط شریعت اسلام، بلکه از شریعت یهود و مسیحیت هم فرار میکنند.
۵- فرقهها عقل ستیز هستند و «شست و شوی مغزی» یکی از مهمترین راهکارهاست. چون رهبر یک فرقه میخواهد مدیریت کند و همه از او اطاعت کنند، عقلگریزند. با عقل مبارزه میکنند و سعی میکنند فردی را در جامعهبار بیاورند که با عقل مبارزه کند.
۶- کرامت محور هستند. یعنی تلاش میکنند یک سری کارهای خارقالعاده را تبلیغ کنند. طیالارض و… همین چیزهایی که آقایان به اسم عرفان اسلامی تبلیغ میکنند و اشتباه هم هستند و ما مخالفیم؛ چون عرفان اسلامی هدفش این چیزها نیست. مثل طیالارض، طیالماء، زندگیهای آسمانی، بشقاب پرندهها و… در همان فرقه معبد که قبلا ذکر شد این ۹۱۳ نفر برای این خودکشی کردند که بشقاب پرندههای آسمانی بیایند روحشان را ببرند. یعنی آن قدر شست و شوی مغزی شده بودند همه باور کردند و با زن و بچه همگی خودکشی کردند. یک جمعیتی خودشان را به طرز وحشتناکی کشتند برای این که به بشقاب پرندههای فضایی ملحق شوند.
شیطان بر سر پیمانی که با خویش بسته بود، هنوز هم باقی مانده؛ چند سالی بیش تر نگذشت که شیطان و شیطان پرست ها پا به این مرز و بوم شرقی گذاشتند و در حال آلوده کردن جوانان هستند. اگرچه در این راه بسیاری از جوانان بر عقاید مذهبی خود پایبند بوده و فریب این گروه را نخوردند اما بودند آنهایی که بی اطلاع از لباس هایی که بر تن می کنند، بی توجه به مدل موهایی که آرایش می کنند، بدون اینکه بدانند زیور آلاتی که استفاده می کنند هر کدام نمادی از شیطان پرستی با خود به همراه دارد، به نوعی انگ شیطان پرستی به خود چسباندند.رواج نشستهای مخفی پارتی با نواختن موسیقی راک و متال به صورت هفتگی و حضور جمعی از جوانان با ظاهری نامناسب و مزین به آلات و نمادهای شیطانپرستی که به رقص و حرکات نامتعارف دست می زنند، از جمله برنامه های ویژه شیطان پرستان در ایران است. این در حالی است که سایت های اجتماعی نیز به صورتی کاملاً هدفمند مخاطبان خود را انتخاب کرده و آن ها را به مجالس مخفیانه خود می کشند. از آنجایی که بسیاری از افراد بویژه جوانان در داخل کشور مفهوم موسیقی، پوشش و علائم شیطان پرستی را نمی دانند و ناآگاهانه از آن استفاده می کنند که این خود باعث ایجاد سوءظن نسبت به این افراد در بین دیگر افراد جامعه خواهد شد، .
از جمله اهداف پلید گروه ها و فرقه های شیطان پرستی، القا و انتقال مفاهیم و مطالب انحرافی در قالب نمادهای تصویری، یارگیری و تشکیل گروههای مختلف در سراسر دنیا چرا که استفاده از نمادها خود نوعی جذب به گروه محسوب میشود، جذب افراد با تبلیغ و ترویج نمادها، ایجاد مدهای جدید مو، لباس، آرایش، ایجاد بودجههای اقتصادی برای فعالیتهای شوم خود از طریق فروش نمادها به صورت جواهر یا لباس، استفاده و ترویج جادوگری از طریق نمادهای آن، فلسفهبافی و رمزگونه رفتار کردن، پشت پردهی نمادها و به سُخره گرفتن ادیان دیگر به ویژه مسیحیت با نمادهای مختلف است.