مخازن زير زميني ذخيره سازي گاز يك روش متداول و شناخته شده در جهان براي كمبود گاز مورد نياز و پوشش مازاد مصرف در فصول سرد است. پس از آنكه در سده گذشته مصرف كنندگان سوخت هاي فسيلي به مزاياي گاز طبيعي به عنوان حامل انرژي ارزان قيمت پي بردند به تدريج بر كاربردهاي گاز در بازار مصرف افزود شد. شايد بتوان گفت در اين زمان بود كه فكر استفاده از مخازن زير زميني و ذخيره سازي گاز جهت دستيابي آسان به گاز طبيعي در مواقع اوج مصرف، مورد توجه تأمين كنندگان گاز قرار گرفت. اولين تجربه موفق در ذخيره سازي گاز در سال 1915 از طريق استفاده از مخزن تخيله شده گازي در انتاريو(كانادا) مورد اجرا واقع شد.
در دهه هاي اخير بر نقش ذخيره سازي گاز به منظور مقابله با نوسانات مصرف گاز طبيعي در فصول مختلف سال و همچنين جبران توقف هاي احتمالي توليد و يا حفظ ذخاير استراتژيك افزوده شده است.
نقش ذخيره سازي در زنجيره تأمين گاز با توجه موارد زير مشخص مي شود.ذخيره گاز به حجمي از گاز گفته مي شود كه در لايه مخزني به دو صورت گاز همزاه و غير همزاد موجود باشد. گاز همزاد كه بخشي از آن غير قابل بازيافت است در مخزن ذخيره سازي گاز باقي مي ماند و انرژي (فشار) مورد نياز تخليه و برداشت گاز غير همزاد را فراهم مي كند. گاز غير همزاد برداشت شده در ماه هاي سرد سال در هر سال توسط تزريق در فصول گرم جايگزين مي شود.
عوامل زيادي در مهاجرت گاز از افق مخزني ذخيره ساز گاز موثرند كه از جمله آنان مي توان به مواردي چون گراديان فشار، تراوايي سنگ مخزن، نوع پوشش سنگ، ساختار هندسي و زمين شناسي مخزن، وجود شكستگي ها و گسل هاي ميدان و شرايط عملياتي اشاره كرد.
اين پارامتر كه توانايي مخزن جهت تحويل و توليد گاز ذخيره شد را نشان مي دهد وابستگي زيادي به فشار مخزن دارد كه خود نيز تابعي از ميزان گاز ذخيره شده در مخزن مي باشد.
دو ويژگي اساسي يك UGS كه بطور معمول بر ساير مولفه هاي تصميم گيري اثر مي گذار مي باشند عبارتند از: حجم عملياتي كه مي تواند به صورت درصدي از كل ظرفيت UGS ارائه شود و ديگري حداكثر ظرفيت برداشت كه به صورت حجم گاز توليدي در روز بيان مي شود. نسبت اين دو ويژگي بيانگر تعداد روزهايي است كه مي توان با حدكثر ظرفيت از مخزن گاز برداشت كرد.