اخلاق به معنای خودسازی وتربیت روح وآراسته شدن به ادب الهی است و بخش عظیمی ازتعالیم آسمانی اسلام را تشکیل می دهد و درقرآن کریم و روایت های اهلبیت هم، اهمیت فراوانی به این موضوع داده شده است.هرانسانی دارای ویژگیهای اخلاقی مخصوص به خود است ، که شخصیت او با توجه به آن خصلتهای نیک یا ناپسند ساخته می شود ، تابه آنجا که ، در برخی از مواقع به آن صفت اخلاقی شناخته می گردد
« علم اخلاق » شناخت زمينه هاي بروز خصلتهاي مثبت و منفي و رابطه آنها، روشهاي تقويت خُلق و خوي نيک و زدودن خصلتهاي ناپسند مي باشد.موضوع علم اخلاق، انسان و رفتارها و حالات اوست.ارزش هر کس به کمالات اخلاقي اوست.مباحث نظري علم اخلاق عمدتاً ناظر به شناخت نفس انسان و قواي دروني او، و مباحث عملي آن ناظر به عمل بيروني انسان است.شناخت فضائل و رذائل اخلاقي در قلمرو حالات و رفتار شخصي، «اخلاق فردي» است.
اخلاق فردی شناخت بایدهاونبایدها وپرورش صفات نیکو وخلقیات فاضله در قلب ودل و بازتاب انها در عمل است که زیربنای رشد شخصیت انسانی هر فردی را تشکیل داده ومنجربه ایجاد شخصیتی
متعادل و انسانی و افزایش وسعت ظرفیت خواهد شد.هدف دراخلاق فردی رسیدن به 1-ارامش وتعادل 2-تکامل وتسلط برخود3 -عزت نفس و اعتماد به نفس (حالت شکست ناپذیری)
اهداف در اخلاق فردی در هر دو دین اسلام و مسیحیت از این جهت است که اگرکسی بتواند درون خودراتغییر دهد بعد می تواند دیگران را تغییردهد اما اگر کسی درون خود را تغییر ندهد روی دیگران هم اثر ندارد.پس این یک مهارت است که انسان بتواند نقاط ضعف خود را شناخته وآنهاراپاک کند ونقاط قوت خودرا بشناسد وتقویت کند ودرگام بعدی روی دیگران اثر داشته باشد.والا اگر کسی خودش را اصلاح نکرده باشد قدرت اصلاح بیرون از خودش را ندارد.اخلاق فردی زیر بنای اخلاق اجتماعی است یعنی اگر ما در اخلاق اجتماعی صحبت از محاسن اخلاقی می کنیم مثلا بخشنده بودن خوب است و دروغ گو بودن بد است وصادق بودن خوب است سنگ بنای این محاسن اخلاقی، مکارم اخلاقی است.