رضایت از زندگی به صورت یک ارزیابی شناختی از رضایت کلی فرد از زندگی خود تعریف می شود (Diener, 1994). عوامل درونی و بیرونی متعددی با ارزیابی فرد از زندگی به عنوان یک تجربه رضایت بخش یا غیر رضایت بخش در ارتباطند. از بین این عوامل، مطالعات بر بررسی عوامل جمعیت شناسی، محیطی و میان فردی تأکید نموده اند. به طور کلی، متغیرهای جمعیت شناسی پیش بینی کننده های ضعیفی برای رضایت کلی از زندگی (Dew & Huebner, 1994; Gilman & Huebner, 1997; Huebner, Drane & Valois, 2000) نسبت به عوامل محیطی نظیر تجربه مجاورت هستند (Morris & Winter, 1978).
رویدادهای قدیمی و وخیم در زندگی (Ash & Huebner, 2002) که متغیرهای رضایت از زندگی فردی را تعدیل می کنند، پیش بینی کننده های قوی تری از رضایت از زندگی هستند و متغیرهای رضایت از زندگی را در بر می گیرند. پژوهشگران پی بردند که گرایش دلبستگی افراد یک پیش بینی کننده قوی از رضایت از زندگی است (Nickerson & Nagle,2005). سامر و ناست (2001) پی بردند که دلبستگی ایمن با رضایت بالاتر از شغل و زندگی همراه است. دلبستگی ایمن می تواند به روابط پایدار و رضایت بخش با سایرین بیانجامد و زنجیره ای از موفقیت ها را در روابط میان فردی ایجاد کند و ارزیابی فرد را از زندگی خود بهبود ببخشد.
نظریه دلبستگی می تواند به عنوان یک چارچوب نظری برای مطالعه روابط مهم نظیر روابط والدینی و همکاران به کار رود ( Ainsworth, 1989; Nickerson & Nagle, 2005). طبق اظهارات بالبی (1988) دلبستگی مهم و تأثیرگذار است زیرا دربرگیرنده انتخاب طبیعی فرد است که به بقا می انجامد. از آغاز تجربیات بین نوزادان و مراقبان آن ها، نوزادان با الگوهای رفتاری مراقبان ساطگار می شوند و و نشانه های درونی و ذهنی آن ها و محیطشان را بروز می دهند. در این حالت، تجربه مراقبان بر میزان دلبستگی نوزادان به مراقبانشان اثر می گذارد. علاوه بر گرایش دلبستگی والدینی، تعاملات با هم بازی ها نیز مدل کاری درونی فرد را تغییر و شکل می دهد. در طی بزرگسالی، مدل کاری درونی که توسط والدین شکل و تعامل با همبازی ها شکل می گیرد نسبت به تغییر مقاوم ترند. مطالعات نشان می دهد که افرادی که گرایش دلبستگی ایمن دارند دارای رضایت بالاتر از زندگی و افسردگی روانی کمتری هستند (Bradford & Lyddon, 1994). پژوهش ها همچنین شواهدی را برای ارتباط مثبت بین روابط با والدین و همبازی ها و سطح رضایت از زندگی ارائه نموده اند (Feeney,1999). اما افرادی با دلبستگی اجتنابی رضایت کمتری از زندگی و تعهد کمتری نسبت به روابط خود دارند (Simpson.1990). پیستول (1989) تأثیر گرایش دلبستگی و رضایت از روابط میان فردی را مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفت که افرادی با گرایش دلبستگی ایمن روابط رضایت بخش تری دارند و در حل تعارض نسبت به افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی شایسته تر عمل می کنند. Kirkpatrick و Shaver (1992)نشان داد که افرادی با دلبستگی اجتنابی دارای مشکلات سلامت ذهنی بیشتری هیتند و سطح رضایت از زندگی در آن ها پایین تر است. بتانی و لورن (2009) نشان داد که افرادی با دلبستگی اضطرابی و اجتنابی رضایت از زندگی پایین تری دارند. علاوه بر این مطالعات، رابطه بین گرایش دلبستگی و رضایت از زندگی را نشان می دهد (Chris, Robberts & Mirjam, 2009; Claudia & Scott, 2008; Kafetsios & Sideride, 2006). هرچند که یافته های پژوهشی نشان می دهد که نحوه دلبستگی با رضایت از زندگی در ارتباط است، اما اکثر این بررسی ها در ایالات متحده کشورهای اروپایی انجام شده است. از آنجایی که مردم ایران با مردم کشورهای امریکایی و اروپایی تفاوت دارند از نظر فرهنگی و مذهبی متفاوتند، بررسی روابط این مفاهیم روی افرادی که در ایران زندگی می کنند لازم است. این مطالعه شکاف موجود در این زمینه را پر می کند.
جامعه مطالعه حاضر، متشکل از مدیران مداری در شهر تبریز ایران است. یک فرایند نمونه گیری گزینش داوطلبانه در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت و 88 مدیر دبیرستان بین 50-24 سال به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این مطالعه، 53% از شرکت کنندگان زن و 47% از آن ها مرد و 15% مجرد و از شهر تبریز و 26% از سایر شهرها بودند. پس از آماده سازی ابزارهای ارزیابی، پرسشنامه ها در بین مدیران مدارس توسط همکاران پژوهشی آموزش دیده توزیع گردید. برای توزیع پرسشنامه ها اجازه لازم کسب شذ و در مجموع 88 نفر پرسشنامه ها را تکمیل نمودند.
مقیاس دلبستگی بزرگسالی بازبینی شده (RAAS; Collins, 1996)
ما از نسخه فارسی RAAS استفاده نمودیم (Haddadi Koohsar, 2010). این مقیاس متشکل از 18 پرسش و سه مقیاس فرعی است: 1) مقیاس نگرانی از وابستگی؛ امتیازات بالاتر در این مقیاس فرعی نشان دهنده نگرانی بیشتر از وابستگی به سایرین است 2) مقیاس نگرانی از نزدیکی؛ امتیازات بالاتر در این مقیاس فرعی نشان دهنده نارضایتی بیشتر از نزدیکی و صمیمیت است و 3) مقیاس فرعی اضطراب؛ امتیاز بالاتر دز این مقیاس نشان دهنده ترس بیشتر از رد شدن و دوست داشته نشدن است. سازگاری درونی برای تمامی مقیاس های فرعی در سطح بالایی محاسبه شده است: ضرایب آلفا برای نگرانی از نزدیکی 0.82، برای نگرانی از وابستگی 0.80 و برای اضطراب 0.83 برآورد گردید (Collins, 1996). در بررسی شریب آلفا برای نزدیکی، وابستگی و اظطراب، مقیاس های فرعی 0.48، 0.55 و 0.79 بودند.
SWLS متشکل از عباراتی مرتبط با رضایت کلی از زندگی است که شرکت کنندگان در یک مقیاس هفت گزینه ای (1 = قویاً موافق تا 7 = قویاً مخالف) به آن پاسخ می گویند. Diener و سایرین (1985) شواهدی را از روایی همگرا و افتراقی برای SWLS و سازگاری درونی بالا (Cronbach alpha = 0.87) گزارش نموده اند. ما مقدار آلفای کرونباخ را برای مقیاس کامل 0.81 بدست آوردیم.