لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند و هنرمند ایتالیایی دوره رنسانس است که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه برجسته بود.
عدهای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی اثر انگشت بازسازی شدۀ وی، او را دارای ریشۀ عربی و اهل خاورمیانه برشمردهاند.[۱] داوینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه می باشند، ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند.
داوینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود یادداشتهایی را نوشته است، که آنها را فقط در آینه میتوان خواند. شهرت جهانی داوینچی بیشتر بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است.
لئوناردو داوینچی در سال ۱۴۵۲ در یک روستای توسکانی زاده شد. او فرزند نامشروع یک ثروتمند، با نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو داوینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود.[۲][۳] در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او ۵ سال اول زندگی خود را با مادرش گذراند، سپس در سال ۱۴۵۷ نزد خانواده پدرش، پدربزرگ، مادربزگ و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج میکند، همسر دوم پدرش لئوناردو را خیلی دوست میداشت اما در سن جوانی درگذشت.[۴] او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکدۀ محل سکونتش گذراند. با اینکه در مدرسه چندان موفق نبود، ولی شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان میداد.[۵] داوینچی به صورت غیر رسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.[۶]
او را به شاگردی به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵-۱۴۸۸) که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند. وروکیواز شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونهای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند. در آتلیهای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوان میتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدید آورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشینهای مورد نیاز را پدید آورد.[۷] او همچنین به پژوهش دربارۀ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گستردهای در بارۀ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت.[۸] لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد.