برنامه ریزی جریان مستمر از تصمیم های سیستماتیک می باشد که با دردست داشتن بهترین اطلاعات نسبت به آینده به مرحله اجراء در می آید. ( پتر دراکه ) برنامه ریزی در زندگی روزانه هر انسانی به عنوان موجودی که در حصار مسائل و مشکلات زندگی محاصره می باشد فقط با برنامه ریزی و تعیین اهداف مورد نظر و روش دست یابی به آنها درزمان مشخصی اعم از کوتاه مدت می تواند در جهتی صحیح حرکت نموده و از موانع عبور نماید برنامه ریزی اصولاً یک نگرش و راه زندگی است که متضمن تعهد به عمل برمبنای اندیشه و تفکر آینده نگر تصمیم قاطع در اجرای امور منظم و مداوم بوده و بخشی انفکاک ناپذیر حرکت انسان در طول سال محسوب می گردد و برنامه ریزی در سازمان هارکن اساسی هرگونه اقدام و حرکتی می باشد و عاملی است برای تبدیل به نتیاج پیش بینی شده.
تعیین اهداف و یافتن راه وصول به آن و تصمیم گیری و تصمیم سازی در مورد این که چه راههایی باید صورت گیرد و طراحی وضعیت مطلوب برای آینده و انتخاب راهها و وسایل رسیدن به آن وطراحی عملیاتی و اجرایی بر منبای شیوه هایی که در اهداف مشخص شده است در نگرش دیگر برنامه ریزی عبارت است از: دست یافتن به هدف مورد نظر فرآیند برنامه ریزی که از هفت عنصر تشکیل شده شامل مأموریت سازمانی و تحلیل استراتژیک و استراتژی ها و اهداف بلند مدت و برنامه ریزی تلفیقی و برآورده های مالی و خلاصه اجرایی.
مهمترین نقش برنامه ریز تمرکز همه فعالیت های برنامه ریزی روی جهت گیری کلی سازمان مورد نظر از مبدأ به مقصد نهایی که همان تصویر وضعیت آنی مورد انتظار و چشم اندازهای موفقیت و استراتژی های سازمانی هستند می باشد. برنامه ریزی اثر بخش فرآیندی است زمانبند و نباید اجازه داد بدون تفکر وسیع و عمیق وهمه جانبه و تجزیه و تحلیل مورد نیاز وبه اختصار و سریع انجام شود.
مدل خط مشی های روارد و مدل مدیریت ذی علاقگان و مدل دارایی و مدل تحلیل رقابتی و مدل مذاکرات استراتژیک و مدل افزون گری منطقی از نخستین مراحل در برنامه ریزی دست یافتن به توافق مقدماتی بر سر کوشش های برنامه ریزی و مراحل عمده آن بین تصمیم گیرندگان کلیدی و مدیران فکری جامعه است.
پس بنابراین نقش برنامه ریزی و مدیریت در اداره اجتماعات بشری امری است که امروزه برآن تأکید فراوان می شود امروزه برنامه ریزی به عنوان یک نگرش و یک راه زندگی ضامن تعهد به عمل بر مبانی اندیشه وتفکر برای آینده و اراده پاسخ به برنامه ریزی منظم و مداوم می باشد. بنابراین ضرورت برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف کوچک یک واقعیت انکارناپذیر است وتمام نهادها و حتی زندگی افراد در محیطی که همیشه با تحولات همراه است و فعالیت می کنند نیازمند آن هستند.
برنامه ریزی، فرآیندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیتها، هر برنامه می تواند که بلند مدت، میان مدت یا کوتاه مدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایتهای بیرونی هستند، برنامه ریزی، مهمترین و کلیدیترین سند برای رشد است.برنامه ریزی می تواند، نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند. برنامه ریزی به پیش بینی آینده و ساختن آینده تا حدودی قابل تصور کمک می کند. آن پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که می خواهیم برویم. برنامه ریزی به آینده می نگرد.[۱]
برنامهریزی یا طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
برنامه ريزی، نوعي پدیده عيني اجتماعي است و خصوصیت های ویژه خود را دارد در عین حال، یک رویداد منحصر به فرد نیست که دارای یک ابتدا و انتهای مشخص باشد بلکه یک فرآیند مستمر و دائمی و منعکس کننده تغییرات و در صدد رسیدن به اهداف است. در سازمان های پیچیده امروزی، بدون برنامه ریزی های دقیق، امکان ادامه حیات نیست و برنامه ریزی، مستلزم آگاهی از فرصت ها و تهدیدهای آتی و پیش بینی شیوه مواجهه با آنها است. [۳]
برنامه ریزی از وظایف بسیار مهم مدیران است و با سایر وپایف آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگر نگرش مبتنی بر برنامه ریزی در سراسر زندگی فردی و سازمانی تسری یابد، نوعی تعهد به عمل بر مبنای تعقل و تفکر آینده نگر و عزم راسخ بر استمرار آن ایجاد می شود. به نوعی، تحقق اهداف فردی و سازمانی، مستلزم برنامه ریزی است. نیاز به برنامه ریزی از آنجا است که همه سازمان ها با فعالیت در محیطی پویا، مترصد آن هستند که منابع محدودشان را برای رفع نیازهای متنوع و فزاینده خود صرف نمایند و این پویایی محیط و وجود تلاطم و عد اطمینان ناشی از تغییرات محیطی، بر ضرورت انکار ناپذیر برنامه ریزی می افزاید.