













مقدمه
ارث و میراث به معناى بقاء و باقیمانده چیزى است و وارث به معناى باقى، یکى از نامهاى خداوند است.ارث در لغت عرب از «ورث یرث، ورثا و ارثا...» به معناىانتقال مال یا دارایى متوفى به دیگرى (خویشاوندان نسبى یا سببى)، بدون عقد (قهرا) است.همچنین در فرهنگ معین براى واژه ارث، چند معنا ذکر شده است، از جمله:
«میراث بردن، مال و دارایى شخص متوفى را صاحب شدن، ترکه، باقى گذاشتن مالى پس از مرگ خود، خواه با وصیت نامه باشد یا بدون آن، حقوقى که شخص به سبب مرگ افراد، مستحق مىگردد.»
اغلب فقهاى اسلام «ارث» را تعریف نکردهاند؛ چنان که محقق حلى در شرایع الاسلام بحث ارث را با موجبات آن آغاز نمود. ولى شهید ثانى در شرح لمعه مىنویسد:
میراث، صیغه مفعال، و اصل آن از موراث بوده و «یاى» آن منقلب از واو است. میراث یا از ارث گرفته شده یا از موروث. بنابر اول [معناى مصدرى]، یعنى: استحقاق انسان، نسبت به مال متوفى، اصالتا به دلیل خویشاوندى نسبى یا سببى و بنابر معناى دوم (مفعولى)، یعنى: آن چیزى که انسان در اثر فوت دیگرى، مستحق مىشود.و نیز در مفتاح الکرامة آمده است:
میراث عبارت است از آنچه که انسانى با مرگ دیگرى در اثر رابطه خویشاوندى نسبى و یا سببى اصالتا استحقاق پیدا مىکند.
در قانون مدنى ایران نیز مانند اغلب قوانین دنیا، ارث تعریف نشده؛ با این حال، در ماده 140 قانون یاد شده، ارث را از اسباب تملک شناخته شده است و در تعریف آن آمده است:
«انتقال قهرى دارایى و ترکه متوفى به ورثه او. منظور از دارایى، حقوق مالى متوفى است که هنگام فوت، دارا بوده است.»
تاریخچه ارث زن
از زمانى که بشر، مفهوم مالکیت را درک کرد و زندگى جمعى پا گرفت، هرکس از جهان رخت برمىبست، اموال و دارایىاش به تصاحب دیگران درمىآمد. قبل از اسلام در میان اقوام و ملل متمدن و غیر متمدن جهان، این مصادره تابع زور مدارى بود؛ به گونهاى که هرکس نیرومندتر بود، اموال شخص متوفى را به تصاحب درمىآورد و افراد ضعیف و ناتوان و از جمله زنان و کودکان را محروم مىساخت.
مروری بر تاريخچه ارث زن در ايران:
ارث زن در ايران ساسانى مرحوم سعيد نفيسى در تاريخ اجتماعى ايران از زمان ساسانيان تا انقراض امويان صفحه 42 مىنويسد: «در زمينه تشكيل خانواده نكته جالب ديگر كه در تمدن ساسانى ديده مىشود اين است كه چون پسرى به سن رشد و بلوغ مىرسيد،پدر يكى از زنان متعدد خود را به عقد زناشويى وى درمىآورده است.نكته ديگر اين است كه زن در تمدن ساسانى شخصيتحقوقى نداشته است و پدر و شوهر اختيارات بسيار وسيعى در دارايى وى داشتهاند. هنگامى كه دخترى به پانزده سالگى مىرسيد و رشد كامل كرده بود، پدر يا رئيس خانواده مكلف بود او را به شوى بدهد.اما سن زناشويى پسر را بيستسالگى دانستهاند و در زناشويى رضايت پدر شرط بود.دخترى كه به شوى مىرفت ديگر از پدر يا كفيل خود ارث نمىبرد و در انتخاب شوهر هيچ گونه حقى براى او قائل نبودند.اما اگر در سن بلوغ،پدر در زناشويى وى كوتاهى مىكرد حق داشتبه ازدواج نامشروع اقدام بكند و در اين صورت از پدر ارث نمىبرد. شماره زنانى كه مردى مىتوانستبگيرد نامحدود بود و گاهى در اسناد يونانى ديده شده است كه مردى چند صد زن در خانه داشته است.اصول زناشويى در دوره ساسانى-چنانكه در كتابهاى دينى زردشتى آمده-بسيار پيچيده و درهم بوده و پنج قسم زناشويى رواج داشته است:
1. زنى كه به رضاى پدر و مادر،شوهر مىرفت فرزندانى مىزاد كه در اين جهان و آن جهان از او بودند و او را«پادشاه زن»مىگفتند.
2. زنى كه يگانه فرزند پدر و مادرش بود،او را«اوگ زن»يعنى زن يگانه مىگفتند و نخستين فرزندى كه مىزاد به پدر و مادرش داده مىشد تا جانشين فرزندى بشود كه از خانه آنها رفته است و شوهر كرده و پس از آن اين زن را هم«پادشاه زن» مىگفتند.
3. اگر مردى در سن بلوغ بىزن مىمرد،خانوادهاش زن بيگانهاى را جهيز مىداد و او را به كابين مرد بيگانهاى درمىآورد و آن زن را«سذر زن»يعنى زن خوانده مىگفتند و هر چه فرزند او مىزاد،نيمى به آن مرد مرده تعلق مىگرفت و در آن جهان فرزند او مىشد و نيمى ديگر از آن شوهر زنده بود.
4. زن بيوهاى كه دوباره شوهر كرده بود«چغر زن»مىگفتند كه به معنى چاكر زن يعنى زن خادمه باشد،و اگر از شوى اول خود فرزند نداشت او را«سذر زن» مىدانستند...
5. زنى كه بىرضاى پدر و مادرش به شوهر مىرفت،در ميان زنان پستترين پايه را داشت و او را«خودسراى زن»يعنى زن خودسر مىگفتند و از پدر و مادر خود ارث نمىبرد مگر پس از آن كه پسرش به سن بلوغ برسد و او را به عنوان«اوگ زن» به عقد درآورد.»
در قوانين اسلام هيچ يك از ناهمواريهاى گذشته در مورد ارث وجود ندارد.چيزى كه در قوانين اسلامى مورد اعتراض مدعيان تساوى حقوق است اين است كه سهم الارث زن در اسلام معادل نصف سهم الارث مرد است.از نظر اسلام پسر دو برابر دختر و برادر دو برابر خواهر و شوهر دو برابر زن ارث مىبرد.تنها در مورد پدر و مادر است كه اگر ميت فرزندانى داشته باشد و پدر و مادرش نيز زنده باشد،هر يك از پدر و مادر يك ششم از مال ميت را به ارث مىبرند. علت اينكه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داد وضع خاصى است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانين جزايى دارد;يعنى وضع خاص ارثى زن معلول وضع خاصى است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و غيره دارد.
برای پیدا کردن ما فقط کافیست «سایت تحقیق» را در گوگل سرچ کنید