

ادبيات معاصر ايران از دوره پهلوي آغاز شد و با پايان يافتن ادبيات فارسي دوره مشروطيت، سبك جديدي از نظم و نثر ادبي كه بر پايه ساده نويسي بنا شده بود بوجود آمد كه تاكنون نيز ادامه دارد. همانگونه كه در مبحث (ادبيات فارسي در دوره مشروطيت) عنوان شد ادبيات فارسي در دوره مشروطه براي نخستين بار به مفهوم واقعي آن مردمي شد و عموم مردم از طريق روزنامه با ادبيات انقلابي اين دوره در تماس مداوم قرار گرفتند; بسياري از نويسندگان و شاعران نيز با چشم پوشي از تواناييهاي عظيم علمي و ادبيشان، خود را موقتا در خدمت مسائل سياسي و اجتماعي قرار دادند.پس از پايان يافتن شور و هيجان دوره مشروطيت و تغيير حكومت كه منجر به تثبيت نظامي جدي شد تغييراتي نسبتا اساسي در سبك ادبي ايران ظهور نمود و شعر و نثر فارسي را نيز تحت تأثير عميق خود قرار داد. شعر دوره معاصر با تغييراتي در معماري و موسيقي و شيوه زندگي مردم همراه بود و دو جريان مهم در شعر بروز نمود. جريان اول تلفيق افكار نو بود با ادبيات سنتي كه ميتوان آن را ادامه همان دوره بازگشت ادبي دانست ولي با سبك و سياقي متعاليتر. در اين سبك شعري قالب و زبان شعر همان قالبهاي سنتي قديم و زبان سنتي ادبي بود كه تحولاتي فكري در آن صورت گرفته بود به گونهاي كه شعر فارسي برخلاف گذشته تنها محدود به عشق و عرفان و مدح نبود بلكه مسايل بشر امروزي و احساسات و توصيفات تازهاي را در برميگرفت. اين جريان هم اكنون يكي از سبكهاي شعر امروزي است و بسياري از شاعران از اين طريق عواطف و احساسات دروني خود را بيان ميكنند.جريان دوم شعري معاصر كه تحولي عظيم در شعر فارسي ايجاد كرد و بحثهاي فراواني را نيز در محافل ادبي برانگيخت جريان حقيقي تغيير سبك بود كه توسط علي اسفندياري موسوم به نيمايوشيج بنيان نهاده شد و شعر نو نام گرفت. در شيوه شعر نو، شعر فارسي در هر سه سطح زبان وفكر و ادبيات به تحولي بنيادي دست يافت و از شعر سنتي كاملا متمايز گشت. با توجه به اينكه در مباحث گوناگون تاريخ ادبيات ايران بعد از اسلام انواع سبكهاي شعر فارسي سنتي اعم از خراساني،عراقي و هندي و حتي دوره مشروطيت مورد بررسي قرار گرفته است در اين بخش بيشتر به سبك شعر نو پرداخته ميشود.
اشاره شد كه شعر نو انشعابي از شعر سنتي است كه داراي تفاوتهايي كاملا بنيادي با آن ميباشد.اين سبك در پي شور نوگرايي كه از زمان شاعراني همچون ميرزاده عشقي و دهخدا و ملك الشعراء بهار و ايرج ميرزا آغاز شده بود بوجود آمد(1) و نيما يوشيج با سرايش اولين اشعار نو به اين سبك نوين جامه تحقق بخشيد. مشخصههاي اصلي شعر نو ايجاد نوعي نوگرايي در زبان شعر فارسي بود كه آن را كلا از سبك سنتي شعر فارسي جدا ساخت. اين نوگرايي كه در قالبي رمانتيك صورت پذيرفت سه شيوه را پديد آورد كه از اين طريق شاعران نه تنها با واژه حرف ميزدند بلكه در كلام نقاشي ميكردند و با واژهها نمايش ميدادند. شيوههاي فعلي رايج در شعر نو عبارت است از: * شعرآزاد * شعر سپيد * شعر موج نو.
* شعر آزاد يكي از شيوههاي مهم شعر نو است كه برخي از بزرگان سبك شعر نو همچون نيما يوشيج، مهدي اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهري هر يك با آهنگ خاص خود به آن تأسي جستهاند. در اين شيوه جاي قافيهها مشخص نيست و شعر وزن عروضي دارد. * شعر سپيد ديگر شيوه مهم شعر نو است كه احمد شاملو در آن سبك داد سخن داد و به نوعي آن را رايج ساخت. در شعر سپيد جاي قافيهها مشخص نيست ولي شعر آهنگين و موزون است و وزن عروضي ندارد.
* شعر موج نو دشوارترين شيوه رايج در شعر نو است به گونهاي كه شعر نه تنها وزن عروضي ندارد بلكه معمولا آهنگين نيز نيست و قافيه هم ندارد. شعر موج نو را ميتوان نوعي نثر دانست كه در ارائه مطالب ونحوه خاص بيان وبطور كلي تخيل شعري از نثر فارسي متمايز ميگردد. از بين سه شيوه مزبور، شعر آزاد در بين شاعران نوگرا مقبوليت و جذابيت بيشتري دارد و زيباترين و هنرمندانهترين اشعار شعر نو به اين روش سروده شده است. از مختصات سبك شعر نو علاوه بر تازگي زبان و قالب شعري، طرح مطالب نوين و توجه به مشكلات و دردها و رنجهاي انسانها است. در نمونههايي از شعر نو شاعر با زباني سمبليك از مردماني كه به خواب غفلت فرو رفتهاند سخن ميگويد. وي شعر خود را شاخه ترد و شكننده گليميداند كه عمري به پرورش آن مشغول بوده است اما كسي به اين گل توجه ندارد. شاعر ميخواهد با بوم بيخبر از نفس فرخنده صبح سخن گويد اما بيفايده است. او ميخواهد مردم را بيدار كند اما تلاشش به يأس مبدل ميشود...(2) نگاه نوين به جهان درون و برون با واژهها و زباني خاص از ديگر ويژگيهاي شعر نو است. شاعر به جاي قافيه و رديف از تأثرات و تداعيهاي معنوي به همراه ارتباط دقيق و طبيعي تصاوير با هم سود ميجويد و از هيچ صنعت بديعي براي سوق دادن ذهن خواننده به شعر يا به نوعي اغواي او استفاده نميشود. ابزارهاي بياني شعر نيز در زمره ماهيت شعر تلقي ميشوند. از ديگر مشخصههاي شعر نو امروزي ميتوان به آزادي استفاده از همه واژهها، اشاره به مسايل خصوصي زندگي، توجه شديد به مسايل اجتماعي و سياسي، تنوع موضوعات، مخاطب قراردادن مردم معمولي و ايجاد ارتباطي صميمانه با آنان، ياد كردن از معشوق زميني و مؤنث، بهرهگيري از تشبيهات و استعارات نو، استفاده خودآگاه از سمبل و موسيقي و لحن طبيعي و... اشاره نمود.مهمترين شاخصه شعر نو امروز در حقيقت نمايي آن است زيرا شعر منبعث از محيط امروزي است وشاعر خواننده را در احساسات و تجربيات خود سهيم ميسازد.(3) نثر فارسي معاصر كه اساس آن بر سادگي و سلاست كلام است نيز همچون شعر معاصر از دوران مشروطيت سرچشمه ميگيرد. زينالعابدين مراغهاي، ابراهيم طالباف، علياكبر دهخدا و محمدعلي جمالزاده از اولين نويسندگاني بودند كه با تكيه بر زبان ساده و سرشار از تحرك و در خور فهم و با بهرهگيري از موضوعهاي تربيتي، قلم شيرين و چاشني طنز، اصطلاحات عاميانه و ضربالمثلهاي زيبا زمينه ساز ايجاد نثر جديد فارسي و از رونق افتادن نثر قديم شدند. تلاشهاي اين نويسندگان به همراه گسترش فرهنگ كتاب و كتابخواني، كه در قرون قبل صرفا به خواص اختصاص داشت،موجب پيشرفت سبك ادبي جديد شد و با آماده بودن محيط و شيوع شاخههاي مختلف ادبيات همچون رمان، داستان كوتاه، نمايشنامه و قصههاي كودكان كه تا آن زمان در ايران سابقه نداشت راه براي ورود صاحبان ذوق و قريحه به ميدان ادبي و پديداري ادبيات جديد باز شد.