بیتردید،شاهنامه فردوسی اصلیترین منبع تلمیحات حماسی-اساطیری خاقانی بوده اما هرگز در اینباره یگانه اثر مورد استفاده او نبوده است بلکه همانگونه که در بخش نخست ظرایف تلمیحات شاهنامهای ملاحظه شد ،اشاراتی در آثار این شاعر وجود دارد که مأخذ آنها را باید بیرون از شاهنامه و در متونی چون:تاریخ طبری،غرر ثعالبی،مجمل التواریخ، گرشاسپنامه،بهمننامه،و آثاری از اینسان جست.درباره منظومههایی مانند گرشاسپنامه و بهمننامه که شاید در مقایسه با منابع منثور تاریخی،شهرت و رواج کمتری در آن روزگار داشته است،اشاره به این نکته لازم است که حداقل در باب بهرهگیری خاقانی از گرشاسپنامه میتوان با احتمال بیشتری نسبت به مثلا بهمننامه سخن گفت؛چون اسدی توسی،اثر خویش را تقریبا هفتاد سال(سال 458 هـ.ق)پیش از تولد خاقانی(520 هـ.ق)در همان محدوده جغرافیایی محل زندگی وی(نخجوان)به پایان رسانده و طبیعی است که نسخههایی از آن در دربارهای آن نواحی-که فرهنگ ایران و ایرانگرایی در آنها غالب بوده است-موجود و برای شعران برجستهای بسان خاقانی قابل دسترس باشد.در دیوان خاقانی غیر از نمونه گرشاسپ و شم،در دو جا از درخت سخنگوی واقواق ذکری به میان آمده است که تفصیل داستان آن در سفرهای شگفتآمیز گرشاسپنامه دیده میشود(اسدی توسی،1317:ص 172) و بعید نیست که خاقانی بدان نظر داشته است:
همچون درخت وقواق،او را طیور،گویا بر فتح شاه کرده،الحمد للّه از بر