مشارکت کلمه ای عربی و بر وزن مفاعله است . در فرهنگ معین به معنای شرکت دادن ،انبازی کردن و همین طور به معنای تعیین سود یا زیان دو یا چند تن که با سرمایه های معین در زمان های مشخص به بازرگا نی پرداخته اند( معین ، 1345) آمده است . از حیث مفهومی ، واژه « مشارکت » به معنای شراکت و همکاری در کاری ، امری یا فعالیتی و حضور در جمعی ، گروهی و سازمانی جهت بحث و تصمیم گیری چه به صورت فعال و چه به صورت غیرفعال است . در مجموع ، جوهره اصلی مشارکت را باید در فرآیند درگیری ، فعالیت و تأثیرپذیری دانست ( علوی تبار ، 1379: 15) .
مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است . به همین دلیل از دیدگاه جامعه شناسی باید بین مشارکت به عنوان حالت یا وضع ( امر شرکت کردن ) و مشارکت به عنوان عمل و تعهد ( عمل مشارکت ) تمیز قائل شد"
مشاركت و حضور به موقع و هميشگي مردم در صحنه هاي مختلف جامعه از نمود هاي بارز دموكراسي مي باشد ، به گونه اي كه نوع حكومت ها با توجه به سطح مشاركت مردم متفاوت بوده و بيشترين سطح در جوامع دموكراتيك موجود مي باشد . اما در جوامع بسته و استبدادي مشاركت مردمي يا اصلا وجود ندارد يا اگر هم وجود دارد امري ظاهري و نمايشي است.در مورد مشاركت مردم در اسلام بايد گفت ، كه اگرچه منشا حاكميت خداوند بوده و هدف اصلي پياده شدن احكام الهي و تحقق حكومت اسلامي مي باشد ولي به مردم اهميت زيادي داده شده به گونه اي كه راي و نظر آنها در انتخابات و پذيرش حكومت و زمامداران آن ، حضور آنها در صحنه هاي اجتماعي ، سياسي و .... از اهميت زيادي برخوردار بوده و هميشه مورد تاكيد اسلام بوده است . در اين مورد اسلام به مشاركت مردم و حضور در عرصه هاي مختلف ، سفارش هاي زيادي شده است.
ولي احساس مسئوليت در كليه ي امور مربوط به سياست و حكومت و جريانات اجتماعي بر يك مسلمان واجب شرعي است به عبارت ديگر مشاركت يك مسلمان در مسائل سياسي اجتماعي صرفا به واسطه انگيزه هاي فردي خودش و يا به خاطر تامين منافع شخص اش نمي باشد بلكه يك مسلمان در راستاي تكاليف شرعي و پايبندي به دستورات اسلام بر خود لازم مي داند مه در ارتباط با قضياي اجتماعي مشاركت فعال داشته باشد.
اگر انسان بر سرنوشت خود حاکم شده است به واسطه آنچه که خداوند بر انسان رقم زده است میباشد.از دید حکومت الهی، مشارکت انسان در ادارهء امور و تشکیل حکومت در جوامع بشری در جهت تعالی و کمال و حرکت به سوی حق مطلق و در جهت اجرای احکام الهی میباشد.وجه افتراق عمدهء حکومت اسلامی و حکومتهای متداول در جوامع بشری همین است که صرف حکومت بههیچوجه هدف نبوده بلکه مراد از تشکیل حکومت اسلامی،مشارکت در ادارهء جامعه در جهت اجرای احکام و حدود الهی است و نه آنچه که انسانها خود اراده کردهاند و این خو یک تفاوت ماهوی در معنای آزادی است. بنیادهای حکومت در جوامع بشری بر قوای سهگانه:مقننه،مجریه و قضائیه استوار است.مبانی مشارکت مردم در ادارهء حکومت و قوای سهگانه براساس نظامهای حقوقی متفاوت است.