

شخصیتهای دوگانه ، محصول شرایط نامتجانس محیطی و آموزشی غیر متعادل و گاهی هم متضاد میباشند. چنین شرایط این استعداد منفی و ناهنجار را درآنها بوجود می آورد که همزمان دو و گاهی هم بیشتر از دو شخصیت متضاد را در خود پرورش بدهند. این چنین اشخاص در پرادوکس آنچه فکر میکنند با آنچه میگویند و همچنان به آنچه عمل میکنند ، قرارمیگیرند. در حقیقت پندار ، گفتار و رفتار آنها ، از همدیگر بسیارمتفاوت میتواند باشد. پیدا نمودن چهره و شخصیت واقعی همچو اشخاص در میان چهره های متضاد دیگری که از خود تبارز میدهند ، به دشواری ممکن میگردد.
علم شناخت شناسی ، بسیاری از زوایای تاریك ذهن را باز كرده است . شناخت شناسی علمی ثابت نموده كه ارتباط ذهن با محیط و كاركرد آن از مراحل گوناگونی عبور می كند كه هر مرحله حالات و شرایط خاص خود را دارد . اگر چه این مراحل در تمام نقاط جهان یكسان طی می شود اما به لحاظ كاربرد، هر چه محیط پیچیده تر باشد كاركرد ذهن قوی تر می شود و در صورت عكس آن، ضعیف تر عمل می كند. آزمایشات زیادی براینشان دادن ارتباط مطلب فوق الذكر از سوی ( ژان پیاژه )، دانشمند و شناخت شناس سوئیسی به عمل آمده است . تحقیقات پیاژه در آموزش و پرورش بسیار كاربرد داشت اما متأسفانه روانكاوی در غرب نتوانست به طور شایسته از تحقیقات شناخت شناسی بهره ببرد و همچنین علم« نشانه شناسی » نیزاز شناخت شناسی غافل ماند و خود را در پیچیدگی های بسیار فرو برد.
نتیجه ی تحقیقات روان پزشكان طی معالجه بیماران روانی ، آن هم از نوع "سایكوتیك" نشان می دهد كه شرایط محیطی و تربیتی بر روی كاركرد ذهن اثر می گذارد. هنگامی كه آسیب های محیطی و تربیتی شناسایی می گردد با تخلیه آنها ، عملكرد و كاركرد ذهن ، حالات طبیعی به خود می گیرد و فرد از ناامنی و حالت استرس رهایی می یابد.
از مهمترین علائم آسیب پذیری ساختارهای هوشی این است كه بیمار قدرت تجرید ( عملی از ذهن كه صفتی از صفات چیزی ، یا جزیی از اجزای معنایی را به نظر آورده و سبب غفلت از صفات اجزای دیگر شود ، در صورتی كه آن جزء یا آن صفت به تنهایی و مستقلاً نمی تواند وجود داشته باشد. ) و تعمیم ( عمومیت دادن ) را از دست می دهد و اضطراب و ناامنی ، وجود او را فرا می گیرد و نابالغ باقی می ماند. هر یك از مراحل ساختارهای هوشی به فرد كمك می كند تا از جنبه های تخیّـلی به منطق روی آورد و قدرت استدلال را در او زنده كند. داد و ستد ساختارهای هوشی از مراحل پایین به بالا و نتیجه گیری از سوی مرحله نهایی هوشی باعث می شود كه فرد بتواند قدرت تجرید و تعمیم را از طریق برداشت های خود از محیط داشته باشد؛ اما هنگامی كه فردی در شرایط تربیتی سخت و خشن قرار می گیرد تخیل در او به قدرت خود باقی می ماند و به بلوغ مورد نظر نمی رسد و به جای ملاك های عقلی، جنبه های رفتاری و خیالی ، بیشتر در او تسلط پیدا می كند.