

فهرست مطالب
مقدمه
تقسیم کار یکی از ملزومات تجارت است و منبع وابستگی اقتصادی است. تقسیم کار فرایندی است که بوسیله آن روند تولید به مراحلی تقسیم میشود و برای هر مرحله ی ویزه کارگرانی تعیین میشود.
تقسيم كار Division of Labor
تقسیم كار یكی از مفاهیمی است كه مورد كاربرد جامعهشناسان بوده است و عمدتاً امیل دوركیم (Emile Durkheim: 1858-1917)، در كتابی با همین عنوان به آن پرداخته است. «پیش از او یكی از اقتصاددانان قرن هجدهم به نام آدام اسمیت (Adam Smith: 1723-1790) در اثرش بهنام "رسالهای در باب ثروت ملل" تقسیم كار را نخستینبار تشریح كرد. وی این اصطلاح را در اشاره به تخصصیشدن فراگرد تولید كه از شاخهشدنهای كار و درآمد بهصورت تقسیمات كوچك و فرعی ناشی میشود و شاخههای محدودتر و فرعی كار بهطور جداگانه بهوسیله كارگران مختلف انجام میشود، بهكار برده است.»[1] در جامعهشناسی ماركس (1883-1818 :Karl Heinrich Marx) نیز سخن از تقسیم كار اجتماعی به میان آمده و مراد وی از آن، تشریح ویژگیهای فرایند تمایزیابی و تخصصی شدن كارهای گوناگون و مشاغل ضروری، در جریان مطلوب جامعهای است كه هر روز پیچیدهتر میشود. «ماركس معتقد بود، كه تقسیم كار در جامعه سرمایهداری، تمام جنبههای جالب و خلّاق كار را نابود كرده و فقط اعمال مرارتبار و تكراری را بر جای گذاشته است. وی در نوشتههای بعدی خود اظهار نظر كرده است، كه تقسیم تكنیكی كار در هر جامعه صنعتی مورد نیاز است؛ بهطوری كه حتی در شرایط سوسیالیسم و بعد از لغو مالكیت خصوصی و نابرابری هم ادامه خواهد داشت.»[3] آگوست كنت نیز پیش از ماركس، جنبههای منفی تقسیم كار در جامعه را مورد تأكید قرار داده و معتقد بود كه تقسیم كار، سبب ایجاد شكاف و تفرقه در جامعه میشود. از نظر امیل دوركیم که در كتاب تقسیم كار اجتماعی (1893) او منعکس است، هرچه جمعیت جوامع بیشتر شود، تقاضای مردم برای استفاده از منابع طبیعی بیشتر میشود. این امر محرّك رشد و توسعه روشهای تولیدات مادی و خدمات میشود. هر جامعه همزمان با رشد جمعیت و افزایش تراكم جمعیت آن، به سوی ماشینیشدن و تراكم نیرو و سرمایه، حركت میكند؛ در نتیجه تقسیم كار برحسب تخصص و توانایی افراد، شكل میگیرد. از نظر دوركیم، تقسیم كار، اشاره بر آن دارد، كه شغلها، براساس تخصص و توانایی افراد تقسیم و به هر فرد، وظیفهای محول میشود؛ تا محصولات مورد نیاز جامعه را تولید کند. هرچه جمعیت یک جامعه رشد بیشتری کرده و تراکم جمعیتی آن بیشتر شود، آن جامعه، مكانیزهتر شده و از آنرو تقسیم كار، پیچیدهتر میشود. بنابراین نمود تقسیم كار اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسان، با تبیین آن از دیدگاه اقتصاددانان، فرق دارد.
تقسیم كار اجتماعی، نوعی ساختپذیری تمامی جامعه است، كه تقسیم كار فنی یا اقتصادی، مظهری بیش از آن نیست. اما از نظر جامعهشناسی چون دوركیم، تقسیم كار، یك امر اخلاقی هم است و بیش از پیش در جوامع، به شرط اساسی همبستگی اجتماعی، تبدیل میشود.[4]
مبانی تقسیم کار و طبقه بندی وظایف
در حالی که اکثر قریب به اتفاق دانشمند ان علوم اداری ، اصول تقسیم کار و طبقه بندی وظایف را قبول کرده اند ولی در نحوه اجرای آن اختلاف عقیده وجود دارد . بدین معنی که چگونه کارها را تقسیم و وظایف را طبقه بندی کنیم تا حداکثر بهره را با صرف حداقل نیرو به دست آوریم و ضمناً اجرای وظایف به نحوه ساده تر انجام می گیرد . اکثر پیروان مکتب کلاسیک معتقدند که تقسیم کار و طبقه بندی وظایف باید متکی به یکی از چهار اصل زیر یا ترکیبی از آنها باشد .
الف ) تقسیم کار بر مبنای هدف فعالیت
کلیه اشخاصی که برای یک فعالیت انجام وظیفه می کنند ، باید در یک رده یا یک قسمت سازمان متمرکز شوند . برای مثال دفاع از کشور بر حسب هدف به سه قسمت اصلی واگذار گردیده است . دفاع از زمین بر عهده نیروی زمینی ، دفاع از هوا به عهده نیروی هوایی و دفاع از دریا بر عهده نیروی دریایی است .
ب ) تقسیم کار بر مبنای نوع فعالیت یا نوع عملیات
این اصل پیشنهاد می نماید که کلیه فعالیت هایی که به یک نوع تخصص و اطلاعات احتیاج دارد در یک گروه متمرکز شود . مثلاً هر سه نیروی دفاعی در کشور ، به جمع آوری اطلاعات احتیاج دارد بنابراین بایستی یک مرکز اطلاعاتی برای هر سه نیرو وجود داشته باشد تا این که اطلاعات مورد لزوم هر سه نیرو را تهیه و در اختیار آنها بگذارد .
ج ) تقسیم کار بر مبنای مشتری یا ارباب رجوع
بدین معنی که کلیه فعالیت هایی که به یک طبقه به خصوص از مردم یا مشتری مربوط می گردد ، باید در یک دسته قرار بگیرند . مثلاً کلیه معلمانی که کودکان را آموزش می دهند از آموزگارانی که برای جوانان تدریس می کنند جدا شوند .
د ) تقسیم کار بر مبنای منطقه جغرافیایی
کلیه فعالیت هایی که در یک منطقه وجود دارد باید تحت نظارت یک رهبر و یا مدیر انجام شود . به موجب این اصل کلیه فعالیت های دفاعی کشور مثلاً در منطقه جنوب ایران (زمینی ، دریایی ، هوایی ) تحت نظر فرمانده قرار گیرد.
تقسیم کار و همبستگی اجتماعی
به موازات پیشرفت و تكامل جوامع، پیوندهای فرد با خانواده، با سرزمین پدری، با سنن بازمانده از گذشته و با عادات جمعی گروه، سستتر میشود. فرد، كه تحرك بیشتری یافته، آسانتر میتواند محیط خود را تغییر دهد، بستگان خویش را ترك گوید و زندگی مستقلی در پیش گیرد و در شكل دادن به اندیشهها و احساسات خویش سهم بیشتری داشته باشد و از آن جا كه وجدانهای فردی متراكمتر، هوش بشری غنیتر و فعالیت، متنوعتر میشود، برای آن كه اخلاقیت ثابت بماند، یعنی فرد، با نیرویی برابر نیروی گذشته همبستگی خود را با گروه حفظ كند، لازم است، پیوندهای فرد با گروه نیرومندتر و متعددتر شوند.
از اینرو، دوركیم در بحث تقسیم كار، دو نوع همبستگی مكانیكی و ارگانیكی را از هم تفكیك میكند.همبستگی مكانیكی، همبستگی از راه همانندی بوده و افراد جامعه، با هم تفاوت زیادی ندارند، و اجتماع واحدیاند و احساسات واحدی دارند. جامعه از آنرو منسجم است كه تمایز اجتماعی پیدا نكرده است.همبستگی ارگانیكی كه خاص جوامع جدید است، همبستگیای است كه در نتیجهی تمایز اجتماعی افراد از هم، بیان میشود؛ زیرا افراد را در قیاس با اندامهای موجود زنده، بررسی میكند و معتقد است اندامها، گرچه هركدام وظیفه خاصی دارند و همانند هم نیستند، اما همگی آنها برای حیات موجود زنده لازم است.[5] بنابراین از نظر دوركیم، عامل اصلی پیوند در جامعه نوین؛ كه بهخاطر پیچیدگیهایش قدرت وجدان جمعی كاهش یافته است، تقسیم كار اجتماعی پیچیده است. بهطور خلاصه، از نظر دوركیم «تقسیم كار، نمودی اجتماعی است و چیزی نیست جز تركیبی از "حجم جامعه"، "تراكم مادی" و "تراکم اخلاقی جامعه". حجم جامعه، همان تعداد افرادی است كه به یك اجتماع معین، تعلق دارند. تراكم مادی، عبارت است از تعداد افراد، در رابطه با سطح معین خاك. تراكم اخلاقی، عبارت است از شدت ارتباطها و مبادلات بین افراد.»[6] بهطور كلی، دوركیم، احساس میكرد كه تقسیم كار نوین آسیبهای اجتماعی گوناگونی را نیز به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، اینگونه تقسیم كار، برای باهم نگهداشتن افراد جامعه، روش چندان كارآمدی نیست.»