

افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ايجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه-
آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند.
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.
كارآفريني فرايندي است كه فرد كارآفرين با ايده هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و بسيج منابع ، مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نوآور و رشديابنده نموده كه توام با پذيرش مخاطره و ريسك است و منجر به معرفي محصول يا خدمت جديدي به جامعه مي گردد.ـ كارآفرين پلي بين صنعت و دانشگاه يا بعبارتي پركننده بين علم و بازار مي باشد .بنابراين كارآفرين كسي است كه با معرفي محصولات و خدمات جديد ، ايجاد شركتهاي جديد و يا بهرهبرداري از مواد اوليه جديد وضع اقتصادي موجود را به هم مي ريزد .كارآفرين كسي است كه براحتي از كنار مسائل و مشكلاتي اطراف خود نميگذرد ، چون حلّال مشكلات هستند
خانم شيرين پارسي، فارغالتحصيل ادبيات ازکشور فرانسه، مدير نمونه کشاورزی استان گيلان در سال ۱۳۷۹، برنج کار نمونه استان گيلان در سال ۱۳۸۳، منتخب برگزيده کارآفرينی در جشنواره کارآفرينی گيلان در سال ۱۳۸۳.
با نام و ياد آفرينندة انديشههاي سترگ. خيلي خوشوقتم كه براي چندمين بار اينجا در خدمت زنان توانمند، واقعاً خيلي توانمند، هستم. چون يكي دو بار ديگر هم ما افتخار داشتيم در جمع چنين زناني حضور داشتيم و امروز ميتوانيم هم تجاربمان را با يكديگر مبادله كنيم و هم آشنائيهاي بيشتري داشته باشيم. امسال من به عنوان كشاورز نمونه كشوري و برنج كار نمونه استان گيلان انتخاب شدم. در مقابل آنچه كه ديروز شنيدم خودم را خيلي كوچك احساس ميكنم. از صحبتهاي ديروز خيلي هيجان زده شدم. هركدام از ما در حقيقت يك نقطهاي هستيم و مهم آن نقطه بودنمان است و در اين حلقه اين نقاط به هم اتصال پيدا ميكنند و يك نيرو و توانايي بسياري را بوجود ميآورند، هر كسي در جايگاه خودش، مهم اين حلقهاي است كه به وجود آمده و اين احساس اعتماد و اطمينان ايجاد شده كه ياراني داريم كه دستهايشان را در دستهاي ما ميگذارند و اميدهايي است كه روز به روز در حقيقت روشن تر و رنگينتر خواهد بود. از پنجره هاي دلم به ستارههايت نگاه ميكنم.
چرا كه هرستاره آفتابي است من آفتاب راباور دارم. من دريا را باور دارم انسان سرچشمه ستاره هاو درياهاست. من سال ۱۳۵۸ بعد از پايان تحصيلاتم در فرانسه به اتفاق همسرم كه تحصيلاتش را در آلمان تمام كرده بود، به ايران برگشتيم و در شرايط آن زمان به اين نتيجه رسيديم كه يك كاري بكنيم كه خودمان در حقيقت ارباب خودمان باشيم.
تصميم گرفتيم در زمينهاي كشاورزي كه پدرشوهرمن در منطقه غرب گيلان داشت كشاورزي كنيم. هيچ كداممان هم هيچ سرشتهاي از كشاورزي نداشتيم. من تحصيلاتم ادبيات فرانسه است و همسرم معماري. ولي عليرغم اين تحصيلات غيرمتعارف با رشته كشاورزي، رفتيم ساكن گيلان شديم. آن موقع شرايط خيلي ابتدايي بود. يعني در حقيقت اين زمينهاي كشاورزي در يك منطقه اي بود به نام شاندرمن، شاندرمن، يك نقطهاي در غرب گيلان است و آن موقع يك روستا بود، جاده رشت به شاندرمن فقط تا شهر صومعه سرا آسفالت بود. بقيهاش خاكي بود و در آن دهي هم كه ما يك كلبه كوچك خيلي خرابه داشتيم هيچ چيز نبود، نه آب، نه برق. هيچ امكاناتي وجود نداشت ولي من خيلي همسرم را تشويق كردم كه هيچ اشكالي ندارد ما ميرويم اين كارها را ميكنيم، كار كشاورزي خيلي كار خوبي است. و بالاخره آن جا رفتيم و کار کشاورزی را شروع كرديم .