

وی ابتدا به موسیقی علاقه مند شد و مدتی در این رشته تحصیل کرد، اما پس از مهاجرتش به آمریکا در سن 19 سالگی به معماری روی آورد.
از دانشگاه Essexآمریکا در رشته معماری، گرایش تاریخ و تئوری معماری فارغ التحصیل شد. ليبسکيند در بسياری از دانشگاه های سراسر دنيا تدريس کرده است . او مدتی در دانشگاه تورنتو به جای فرانک ا گهری بر کرسی استادی نشسته است ومدتی نیز در دانشگاه های کارلسروهه وپنسیلوانيا تدريس کرده است. او در حال حاضر يکی از اعضای آکادمی هنر وادبيات اروپا است . کارهای او در گالری ها ونمايشگاههای بزرگی در سراسر دنيا در معرض نمايش قرار داده شده است وکتابها ومقالات او به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
بخش الحاقی يهود به موزه برلين
قسمت الحاقی به موزه ويکتوريا وآلبرت لندن
بخش الحاقی به موزه رويال تورنتو
موزه جنگ شمال در منچستر انگليس
موزه شهر اسنابراگ آلمان
موزه یهود درسانفرانسيسکو
دانشگاه JVC
دانشگاه هنر ومعماری مکزيکو
دانشگاه Bar Ilan در تل آويو
ساختمان Food Theater Café
گالری هنردر مايورکا
ساختمان کانون فارغ التحصیلان دانشگاه لندن
اکنون طرح او به عنوان طرح برنده ساختمان های تجارت جهانی در نيويورک
کارهای وی از بهترین نمونه های معماری در سبک پرش کیهانی است. اندیشه های او در معماری خلاق، بکر و مسحور کننده است.
از منظر دانيل ليبسكيند معماري بايد چيزي باشد كه فكري درمورد آن نشده باشد و نيز به همان طريق تجزيه و تحليل نشده باشد و در همان سطح به عنوان انديشه نيز عنوان نگرديده باشد.
« در واقع هيچ دليل درستي براي آن چه من انجام مي دهم وجود ندارد و اين دقيقا همان چيزي است كه مرا به سوي خلاقيت و آفرينش يك اثر هنري- معمارانه سوق مي دهد و من كاملا از آن استقبال مي كنم .»
1- ساختمان مجاور طبيعت با استفاده از گفتمان طبيعي 2- نمايش مبدا كيهاني، سازماندهي خودي، ظاهرشدن و پرش به يك سطح بالاتر يا پايين تر 3- عمق ساماندهي، چندظرفيتي، پيچيدگي و مرز آشفتگي 4- تجليل از گوناگوني، تنوع، دگرگوني، خصوصا از سيستم هاي تشديد كننده ي تباين و تقابل 5- ايجاد گوناگوني از طريق روش هاي تكه چسباني ( كولاژ )، خوشه چيني انقلابي و روي هم قراردادن 6- تصديق زمان و برنامه ي اجباري آن كه شامل ضرورت شناخت چرخه ي طبيعي و كثرت گرايي سياسي است. 7- بهره گيري از نشانه هاي دوگانه يعني نشانه هاي زيبايي و نشانه هاي ايده ها 8- توجه به علم معاص
او در مورد آغاز يك تفكر و ايده براي طراحي معماري اين گونه سخن مي گويد:
« حقيقتا من هيچ كاري نمي كنم. من معماري نيستم كه اسكيس ها وطرحهاي بسياري بكشدو بامداد فكر كند. سعي مي كنم آن چه را كه از اشكال معلوم و فضاها بيرون خواهد آمد كشف كنم. من سعي مي كنم با نيازها، باآن چه كه موضوع كاردرمورد آن است، سازگاري به دست آورم.
در اين تمايز است كه من مي مانم و گاهي براي مدت بسيار طولاني هيچ كاري نمي كنم. در حقيقت سعي مي كنم زماني را كه هيچ كاري انجام نمي دهم تا آن جاكه ممكن است كش دهم. من خودم را تحت اين فشار قرار مي دهم تا از دادن پاسخ هاي كليشه اي يا متعارف به برنامه دوري كنم. »
مهم ترين و نخستن دغدغه ي در طراحي معماري دانيل ليبسكيند ، درگيري در تلاشي معنوي براي يك پاسخ مناسب به برنامه ي معماري است . از نظر او ساير اصول و موارد نظير مسائل روش شناختي، كاركردي و عملكردي ارزش چنداني ندارند و مي توان از آن ها چشم پوشيد. خود وي در تشريح رويكردش مي گويد :
« من سعي مي كنم برخي از مناسبات معماري مثل روش ساخت طرح ها را تابع هدف قرار دهم كه نهايتا در يك قلمروي عيني نمي گنجد ولي يك قلمروي معنوي را تشكيل مي دهند؛ و اين مهم ترين هدف در كار است. از بقيه مي توان چشم پوشيد و ارزش چنداني ندارند. از ديد من درگيري دريك تلاش معنوي براي يك پاسخ مناسب به برنامه ي معماري، مكان اول شيفتگي در طراحي معماري است.»
تعدادی از جوايز و افتخارات لیبسکند
درسال 1996 جايزه هنر وادبيات آمريکا
در سال 1997جايزه هنر واد بيات آلمان
درسال 1999جايزه بين المللی معماری در آلمان بخاطر طراحی موزه یهود برلين
درسال 2001جايزه هنر هيروشيما
سال 1997 اخذ دکتری افتخاری از دانشگاه هوم بولت برلين
درسال 1997اخذ دکتری افتخاری از دانشگاه Essex انگلستان
درسال 2002 اخذ دکتری افتخاری از دانشگاه Eding burgh و دانشگاه Depaul شیکاگو
كايند برجسته ترين معمار نقشه در شهر نيويورك در سال 2003
كايند دریافت جايزه RIBA در سال 2004
ساختمان، شخصیتی زخم خورده و آرام دارد. لیبسکیند در طراحی بنا سعی کرده است کانسپت های زیادی را پیاده کند اما یکی از جالبتربن آنها ، کانسپت نما است. نمای ساختمان پر است از خطوط عمودی، افقی و مورب تو خالی که در نگاه اول بیننده فکر می کند که این خطوط بدون هدف طراحی شده است، اما این گونه نیست.
لیبسکیند برای طراحی این خطوط از اپرای " موسی و هارون " اثر آرنولد شونبرگ الهام گرفته است. شونبرگ از سال 1930 تا 1932 به نگارش اپرای سه پرده ای " موسی و هارون" پرداخت ولی هیچگاه نتوانست پرده سوم را به پایان برساند و اپرا ناتمام ماند و این ناتمامی در فرم کلی بنا دیده می شود. ( انگار فرم زیگزاگ بنا قرار است تا بی نهایت ادامه یابد اما در یک نقطه قطع شده است) و البته در نقل قولی دیگر آمده است که؛ این خطوط روی بنا الهام گرفته از نقشه برلین و نشان دهنده محلات یهودی نشین است.
فرم پس از تولد در مسیر خود و در جهت الحاق به نشانه های تاریخی سایت، ناآرام و سرکش قطعیت ها را از بین برده و به نوعی از خود ویرانگی دست می زند. مخاطبی که به درون این فرم راه می یابد،واقعه هولوکاست را در قالب کیفیات فضایی، سیرکولاسیون ها و مکث ها تجربه می کند.
و البته كسي نمي تواند ابتدا و انتهاي فرم را از هم تشخيص دهد. فرم موزه نشانه ايست كه از هر مدول قطعي برق آسا مي گريزد. پيچ و تاب هاي اين نشانه در هيچ مختصات دكارتي قابل پيش بيني نيستند. ضد هندسه و ضد جايگاه پذيري در هر عنوان هندسي هستند.
شکاف ها در متن فرم موزه به شدت تاویل پذیرند و به سبب نا آشنا و متعارف بودنشان هراس انگیزند، گویی مخاطبان نمی بایست از روزنه های آشنا و متعارف به جهان بیرون بنگرند که این خود مفهمومی استعاره آمیز است. همين هراس براي انسان امروزي كه بااطمينان به دور از هيچ ترسي به بالا رفتن آسانسورها و جت ها اعتماد مي كند كافيست.