بيماري هاي قلبي عروقي از علل اصلي مرگ و مير در جهان مي باشند. در كشورهاي پيشرفته ساليانه 50 درصدمرگ ها يا 5 ميليون از 12 ميليون مرگ، ناشي از بيماريهاي قلبي عروقي مي باشند. در ايران مرگ و مير ناشي از بيماريهاي قلبي عروقي در فاصله سال هاي 1368 تا 1385 از 27 درصد به 37 درصد رسیده است )افضلي و همکاران، 2008).
بيماري به عنوان یک بعد فيزيكي به دليل ناتواني كه به دنبال دارد كيفيت زندگي فرد را )جسمي و روحي( تحت تأثير قرار مي دهد و اين كه درمان بيماري، كيفيت زندگي را افزايش يا كاهش مي دهد بايد بررسي شود )نصيري و همکاران، 2009 )کيفيت زندگي مفهومي چند بعدي است که شامل وضعيت فيز کيي، رواني و اجتماعي مي شود، يک احساس خوب بودن است که از رضايت و عدم رضايت از جنبه هاي مختلف زندگي که براي فرد مهم هستند ناشي مي شود. کيفيت زندگي به عنوان يک پيامد مهم و پاسخ بيمار به بيماري، درمان يا پاسخ به يک فرايند خاص شناخته شده است )بصام پور،2004 )طي دو دهه گذشته علاقه مندي به ارزيابي و بهبود کيفيت زندگي بيماران مزمن افزايش چشمگيري يافته و بهبود عملکرد روزانه و کيفيت زندگي بيماران مبتلا به بيماريهاي مزمن به صورت يک هدف درآمده است. باري( 2009 ) مي نويسد طي 10 سال گذشته تحقيقات زيادي انجام گرفته است تا کيفيت زندگي بيماران قلبي را تعيين کند؛ کاهش کيفيت زندگي اين بيماران به اثبات رسيده است.
در دهه هاي اخير براي تعيين مؤثر بودن مداخلات در درمان بيماريهاي عروق به بررسي كيفيت زندگي اين بيماران پس از درمان مي پردازند.
مطالعه حاضر يك پژوهش نيمه تجربي است كه بر روي 56 بيمار مبتلا به انفاركتوس ميوكارد بستري در بخش سي سييو بيمارستان در سال هاي 87-89 انجام گرديد. نمونه پژوهش با روش مبتني بر هدف از بين بيماران مبتلا به انفاركتوس ميوكارد مراجعه - كننده به بيمارستان و كه واجد شرايط ورود به پژوهش بودند، در يك دوره 12 ماهه انتخاب شدند .سپس بيماران به دو گروه مداخله و كنترل 28 نفري تقسيم شدند. بيماران مبتلا به انفاركتوس ميوكارد شركتكننده در اين پژوهش، بيماراني بودند كه بنابر تشخيص متخصص قلب و عروق دچار انفاركتوس ميوكارد بدون عارضه (عدم وجود نارسايي قلبي درمان نشده، آنژين شديد و پايدار و آريتمي كنترل نشده) و تحت درمان با روشهاي استاندارد دارويي بوده و نامزد شركت در برنامه مشاوره بودند. ساير معيارهاي ورود به مطالعه، عدم ابتلا به عقب- ماندگي ذهني و بيماري رواني، عدم وجود اختلالات هوشياري و اختلالات رفتاري مانند عدم تكلم و شنوايي بود.