یکی از وجوه بارز و مشخص دنیای کنونی، وارد شدن استاندارد ها به تمامی ابعاد زندگی بشری است.در فرآیند یکپارچه سازی جهان، استاندارها نقش بسیار مهمی را در همسان نمودن تولیدات و مصنوعات به عهد دارند.امروزه، سمت و سوی فرآورده های تولیدی به جهتی متمایل است که استاندارد ها تدوین می نماید و کسب استاندار جهانی، ملی در هر زمینه ای نه تنها موجب افتخار، بلکه لازمه حضور در صحنه رقابت و عرصه اقتصادی می باشد.روانکارها اعم از روغن های موتوری، روغن های دنده خودرو، گریسها، روغن های دریایی، مایع ترمز، ضد یخ و روغن های صنعتی، و تولید کنندگان فیلتر خودرو از این قائد فوق الذکر مستثنی نبوده و بلکه جزء محصولاتی محسوب می شوند که از سالیان دور تحت استاندار و سطوح کارایی محدود و معینی در سراسر جهان تولید می گردند.
یکی از متداولترین ابزارهایی است که شرکتها برای هدایت ارتباطات تشویقکننده خود به سوی خریداران و جوامع هدف خود، از آن استفاده میکنند. تبلیغات هر گونه ارایه و ترویج غیرشخصی ایده، کالا یا خدمات توسط یک تبلیغکننده است که انجام آن مستلزم پرداخت هزینه باشد.
تبلیغ به معنای رساندن پیام، شناساندن امری به دیگران، یا امری را خوب یا بد وانمودکردن است و پیامهای دیداری و گفتاری را شامل میشود که برای ترویج عقیده یا محصولی از طرف یک منبع به وسیله کانالهای تبلیغی به گروههای ویژهای یا به کل جامعه منتقل و برای آن پول پرداخت میشود.
در تعریف تبلیغات، باید تبلیغات صنعتی را از تبلیغات بازار مصرفکننده متمایز کرد. تبلیغات صنعتی به صورت قابل ملاحظهای با تبلیغات بازار مصرفکننده متفاوت است. اولاً تبلیغات صنعتی در مقایسه با تبلیغات مصرفکننده، نقش کوچکی در برقراری ارتباط با بازار هدف ایفا میکند. ثانیاً تبلیغات صنعتی بر جذابیتهای منطقی و اطلاعاتی مانند محصول و دلایل خرید آنها تاکید دارد. (برای مثال جذابیت ویژگیها، مزایای رقابتی و همچنین جذابیتهای خبری و شهرت محصولات). در حالی که تبلیغات بازار مصرفکننده بر جذابیتهای مربوط به نیازهای روانی و اجتماعی مصرفکننده، تاکید میکند. علاوه بر این، بازار هدف در تبلیغات بازار صنعتی بسیار کوچکتر از بازارهای انبوهی است که تبلیغات بازار مصرفکننده، هدفگیری کرده است.
مدیران بازاریابی به هنگام تهیه یک برنامه تبلیغاتی، باید همواره کار را با شناسایی و تعریف بازار هدف و انگیزشهای خریدار آغاز کنند. آنگاه برای تهیه برنامه تبلیغاتی باید پنج تصمیم عمده اتخاذ کنند. این تصمیمها که به پنج ام (۵M) معروف هستند، از این قرارند:
نخستین گام در تهیه یک برنامه تبلیغاتی، تعیین هدفهایی است که باید دنبال شود. این هدفها باید تحت تاثیر و به تبعیت از تصمیمگیریهای پیشین درباره بازار هدف، جایگاهیابی در بازار و ترکیب عناصر بازاریابی تعیین شوند. استراتژی جایگاهیابی و استراتژی ترکیب عناصر بازاریابی، کاری را تعریف میکنند که در کل برنامه بازاریابی، انجام آن بر عهده تبلیغات گذاشته میشود.
برای تبلیغات، هدفهای ارتباطی و فروش ویژهای میتوان در نظر گرفت. هدفهای ارتباطی شامل افزایش آگاهی، متقاعدکردن و یادآوریکردن به مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه درباره محصول یا شرکت است. هنگامی که محصول جدیدی به بازار معرفی میشود و هدف ایجاد تقاضای اولیه است، تبلیغات آگاهکننده بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. زمانی که رقابت افزایش مییابد و هدف ایجاد تقاضای انتخابی است، آگهی متقاعدکننده مورد استفاده قرار میگیرد. زمانی که محصولی در منحنی عمر خود در مرحله بلوغ خود قرار میگیرد و هدف این است که مصرفکننده درباره آن محصول به گونهای مداوم فکر کند، آگهی یادآوریکننده مورد استفاده قرار میگیرد
پس از تعیین هدفهای تبلیغات شرکت، باید برای هر یک از کالاهای خود بودجه تبلیغاتی تعیین کنیم. شرکت برای نیل به هدفهای فروش خود، بودجه لازم را اختصاص خواهد داد. اما پرسش این است که شرکت از کجا میتواند بداند آیا مبلغی که خرج میکند، مبلغ درستی است یا نه؟ اگر چه بودجه تبلیغات جزو هزینههای جاری تلقی میشود، ولی واقعیت این است که بخشی از آن سرمایهگذاریای است که موجد یک ارزش نامرئی است که میتوان آن را سرقفلی (یا ارزش ویژه نام تجاری) خواند.
۱- مرحله عمری که کالا در آن قرار دارد( PLC محصول) : اغلب کالاهای جدید، بودجه تبلیغاتی زیادی میطلبند، چرا که نیاز به اعلام موجودیت دارند و مصرفکنندگان هم باید امکان آزمودن آن را داشته باشند. نامهای تجاری جا افتاده در بازار، معمولاً با بودجه تبلیغاتی کمتری (نسبت تبلیغات به فروش) مورد حمایت و پشتیبانی قرار میگیرند.
۲- سهم بازار و پایگاه مصرفکننده: آن نامهای تجاری که سهم بالایی از بازار را به خود اختصاص دادهاند، درصد کمتری از فروش خود را صرف تبلیغات میکنند. تصاحب سهم بازار از راه افزایش اندازه بازار مستلزم اختصاص بیشتر بودجه به تبلیغات است.
۳- رقابت و شلوغی: در بازاری با رقبای بسیار که مبالغ زیادی به امر تبلیغات اختصاص میدهند، تبلیغ درباره یک نام تجاری به بودجه بیشتری نیاز دارد تا بتواند صدای خود را به گوش رساند.
۴- فراوانی تبلیغات: تعداد دفعات پخش برای ارسال پیام مربوط به نام تجاری تاثیر بسزایی بر بودجه تبلیغاتی میگذارد.
۵- جانشینپذیری کالا: نامهای تجاری واقع در طبقهکالاهایی که جانشینان زیادی دارند، نیاز به بودجه بیشتری برای تبلیغات دارند.