سوریه کشوری است که بیش از چند دهه به وسیله ی خانواده ی اسد اداره گردیده و در سطح داخلی و خارجی فراز و نشیب های زیادی به خود دیده است؛ از لحاظ مذهبی با داشتن تقریباً 15% شیعه و 70% درصد سنی و دو قومیت مشخص کُردها که 8 الی 10 درصد این کشور و بقیه را اعراب و قومیت های کوچکتر تشکیل می دهند زمینه های اختلافات در آن وجود دارد.
در این که وضعیت سوریه را جنبش اجتماعی یا انقلاب یا بحران سیاسی موقت نامید باید دقیق تر بررسی شود و منتظر ماند که آینده آن را بیشتر در کدام ویژگی های مورد نظر جای خواهد داد. اما آنچه از نظر نگارنده مهم است، نقش بازیگران خارجی در آن و پیگیری اهدافی است که آن ها دنبال می کنند وگرنه شاید به جرأت می توان گفت در هر کشوری «حاشیه ای شدن، شکاف غنی و فقیر، همراه با آگاه تر شدن از وضعیت خود، مردم را به سوی انقلابی از انتظارات برآورده نشده رهنمون کرده است».
اما وضعیت مشابه سوریه در هر کشوری دیگر از جانب کشورها با نگاهی متفاوت تر نگریسته می شود، چنانکه در این کشور اتفاق می افتد. که اینک در مورد سوریه کشورهای خارجی «در سطح ابر قدرت مطلق جهانی مانند ایالات متحده آمریکا و چه در سطح قدرت های بزرگ نسبی و جهانی مانند چین و روسیه و فرانسه و ... و چه در سطح قدرت های متوسط نسبی منطقه مانند ایران و اسرائیل» در آن مؤثر و پیگیر اهداف ملی خویشند تا بتوانند بر رقیبان خود پیروز گردند.
به طور کلی، ریشه های بحران سیاسی کنونی سوریه را می توان در سه سطح تحلیل داخلی، منطقهای و بینالمللی تبیین کرد.
نقطه آغاز بروز بحران سیاسی سوریه، سال 2011 و انجام تظاهراتهایی به شکل عمده در مناطق حاشیهای، پیرامونی و شهرهای کوچک سوریه برای مبارزه با فساد، انجام اصلاحات و کسب آزادی بوده است. به طور کلی، معارضان و مخالفان سوری را میتوان به شش گروه عمده تقسیم نمود: 1) اکراد: در حال حاضر، اکراد به دلیل تفاهم حکومت سوریه با آنها از جرگه معارضان خارج شدهاند و با به کنار نشستن و نظاره کردن منتظر نتیجة تحولات هستند؛ 2) اخوان المسلمین (به رهبری علی صدرالدین البیانونی): این گروه بخش زیادی از جمعیت سوریه را شامل نمیشوند. در واقع، بنیادهای اجتماعی سوریه بر خلاف مصر وابسته به آنان نیست؛ 3) معارضان خارجی سوریه: این گروه در داخل سوریه چندان جایگاهی ندارند. نماینده این گروه، برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه است؛ 4) معارضان چهارم، تنسیق (حزب تنسیق ملی) نام دارند و به نظر میرسد که این گروه در داخل سوریه دارای جایگاه هستند. هیثم مناع آن را نمایندگی میکند و در رأس آن، حسن عبدالعظیم است؛ 5) سلفیها: این گروه از روشهای خشونت آمیز استفاده میکنند و در حمص و جسر الشغور کشتارهایی را مرتکب شدهاند. این گروه نیز در داخل سوریه جایگاهی ندارند. در اینجا، لازم به ذکر است که عربستان سعودی به عنوان بازیگر منطقهای که در پی تداوم و تشدید بحران است، کمکهای مالی فراوانی را به سلفیهای سوریه کرده است. حتی سلاحهای زیادی را در اختیار آنان که به طور عمده در شهرهای درعا، حمص، حماه و دیر الزور مستقر هستند، قرار داده است. به طور کلی، عربستان سعودی از سال 1982، از سلفیهای سوریه حمایت میکند و آنان را تغذیه کرده است. 6) ارتش آزاد سوریه به فرماندهی ریاض الاسعد: این گروه از معارضان نیز توسط اتحادیه عرب و غرب پشتیبانی میشوند و در برخی شهرها به خصوص در شهر حمص قیام مسلحانه انجام دادهاند. آنان نیز فاقد جایگاهی در داخل سوریه هستند. همانطور که ذکر شد، معارضان خارجی، سلفیها و ارتش آزاد سوریه به طور عمده از حمایت مردمی برخوردار نیستند. به طور کلی، بنا به دلایل ذیل، در بحران داخلی سوریه و اعتراضات مردمی، جمعیت طیف نظارهگر و بی طرف در سوریه بیشتر از کشورهایی همچون مصر و توس است. البته، این امر به مدیریت بحران از طریق اتخاذ اقدامات اصلاحی به موقع و سریع کمک شایانی خواهد نمود.