بر اجرای مراحل متوالی فرآیند و سیستم مدیریت استراتژیک و پس از طی گامهای تحلیل عوامل درونی و عوامل بیرونی، شما باید به تدوین استراتژیهای ممکن بپردازید. برای این منظور متدهای تدوین استراتژیها در چهار حالت کلی SO، WO، ST، WT، پیوند داده میشوند و گزینههای استراتژی از بین آنها انتخاب میشوند.
Strength: نقاط قوت، Weakness: نقاط ضعف، Opportunity : فرصتها و Threats: تهدیدها را شامل میشود. پس از تعیین استراتژیها با استفاده از ماتریس SWOT، شما نیاز دارید بدانید از استراتژیهایی که تعریف و ارائه شدهاند کدامها با توجه به شرایط، اقتضائات و موقعیتی که سازمان در آن قرار دارد، مناسبتر بوده تا به کار گرفته شوند و اجرا شوند.بهعنوان مثال شما میخواهید بدانید که اگر سازمان شما به لحاظ عوامل درونی، وضعیت مناسبی دارد، یعنی واجد نقاط قوت بوده و در محیط بیرونی آن هم فرصتهای مطلوبی وجود دارد، کدام یک از استراتژیها را برای پیادهسازی برگزینید. انواع استراتژیها در یک دستهبندی عمومی به صورت فهرست وار شامل موارد زیر است.
تاكنون تعاريف مختلف و گاه ناسازگاري از استراتژي و مديريت استراتژيك ارائه شده است. به تعبير يكي از متخصصان مديريت اين عبارات مانند« هنر» است كه وقتي آنها را ميبينيم تشخيص دادن آنها آسان است اما وقتي در پي تعريف كردن و توضيح دادن آنيم خيلي مشكل به نظر ميرسد. با اين حال در اينجا سعي شده است تا تعاريفي كه جوهره كليه مفاهيم را دارا باشد ارائه دهيم.
الگويي بنيادي از اهداف فعلي و برنامهريزي شده، بهره برداري و تخصيص منابع و تعاملات يك سازمان با بازارها، رقبا و ديگر عوامل محيطي است. طبق اين تعريف يك استراتژي بايد سه چيز را مشخص كند:
•چه اهدافي بايد محقق گردد
•روي كدام صنايع، بازارها و محصولها بايد تمركز كرد
•چگونه براي بهرهبرداري از فرصتهاي محيطي و مواجهه با تهديدهاي محيطي به منظور كسب يك مزيت رقابتي منابع تخصيص يابد و چه فعاليتهايي انجام گيرد.
تصميمات و فعاليتهاي يكپارچه در جهت توسعه استراتژيهاي مؤثر، اجرا و كنترل نتايج آنهاست.
بنابراين مديريت استراتژيك فعاليتهاي مربوط به بررسي، ارزشيابي و انتخاب استراتژيها، اتخاذ هر گونه تدابير درون و بيرون سازماني براي اجراي اين استراتژيها و در نهايت كنترل فعاليتهاي انجام شده را در برميگيرد.
با نگاهي دقيق به مفهوم مديريت استراتژيك ميتوان به ضرورت استفاده از آن پي برد. با توجه به تغييرات محيطي كه در حال حاضر شتاب زيادي به خود گرفته است و پيچيده شدن تصميمات سازماني، لزوم بكارگيري برنامهاي جامع براي مواجهه با اينگونه مسائل بيشتر از گذشته ملموس ميشود. اين برنامه چيزي جز برنامه استراتژيك نيست. مديريت استراتژيك با تكيه بر ذهنيتي پويا، آيندهنگر، جامعنگر و اقتضايي راه حل بسياري از مسائل سازمانهاي امروزي است. پايه هاي مديريت استراتژيك بر اساس ميزان دركي است كه مديران از شركتهاي رقيب، بازارها، قيمتها، عرضهكنندگان مواد اوليه، توزيعكنندگان، دولتها، بستانكاران، سهامداران و مشترياني كه در سراسر دنيا وجود دارند قرار دارد و اين عوامل تعيينكنندگان موفقيت تجاري در دنياي امروز است. پس يكي از مهمترين ابزارهايي كه سازمانها براي حصول موفقيت در آينده ميتوانند از آن بهره گيرند «مديريت استراتژيك» خواهد بود.
مديريت استراتژيك به سازمان اين امكان را ميدهد كه به شيوهاي خلاق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آينده خود به صورت انفعالي عمل نكند. اين شيوه مديريت باعث ميشود كه سازمان داراي ابتكار عمل باشد و فعاليتهايش به گونهاي درآيد كه اعمال نفوذ نمايد (نه اينكه تنها در برابر كنشها، واكنش نشان دهد) و بدين گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آينده را تحت كنترل درآورد
از نظر تاريخي، منفعت اصلي مديريت استراتژيك اين بوده است كه به سازمان كمك ميكند از مجراي استفاده نمودن از روش منظم تر، معقولتر و منطقيتر راهها يا گزينههاي استراتژيك را انتخاب نمايد و بدين گونه استراتژيهاي بهتري را تدوين نمايد. ترديدي نيست كه اين يكي از منافع اصلي مديريت استراتژيك است ولي نتيجه تحقيقات كنوني نشان ميدهد كه اين فرايند ميتواند در مديريت استراتژيك نقش مهمتري ايفا كنند. مديران و كاركنان از طريق درگيرشدن در اين فرايند خود را متعهد به حمايت از سازمان مينمايند. يكي ديگر از مهمترين منافع مديريت استراتژيك اين است كه موجب تفاهم و تعهد هر چه بيشتر مديران و كاركنان ميشود. يكي از منافع بزرگ مديريت استراتژيك اين است كه موجب فرصتي ميشود تا به كاركنان تفويض اختيار شود. تفويض اختيار عملي است كه به وسيله آن كاركنان تشويق و ترغيب ميشوند در فرايندهاي تصميمگيري مشاركت كنند، خلاقيت، نوآوري و خيال پردازي را تمرين نمايند و بدين گونه اثر بخشي آنها افزايش خواهد يافت.
• یکپارچگی عمودی به بالا: یکی از راههای اثربخش این است که شرکت اقدام به واگذاری حق الامتیاز کند.
• یکپارچگی عمودی به پایین: شرکت با خریدن و به تملک خود درآوردن شرکتهای توزیع، پخش میکوشد بر مراحل پس از تولید محصول تسلط پیدا کند.
• یکپارچگی افقی: سازمانی، شرکتهای رقیب خود را میخرد و تحت مالکیت خود در میآورد.
• رسوخ در بازار: به معنی فروش بیشتر به همان مشتریان قبلی است که با شیوههایی چون تبلیغات بیشتر و توزیع بهتر صورت میگیرد.
• توسعه بازار: عرضه یا خدمات فعلی یک سازمان در مناطق جغرافیایی جدید است.
• توسعه محصول: افزایش فروش از طریق بهینهسازی محصول یا خدمات فعلی و یا ارائه محصول یا خدمات جدید.