توحید و یگانگی خداوند، به عنوان اولین اصل اعتقادی، دارای مراتبی است که بر سبیل اجمال، بررسی میشود:
1. توحید ذاتی: یعنی شناختن ذات حق به یگانگی و اینکه اولاً، ذات مقدس خدای تعالی، بسیط است و دارای اجزای بالفعل یا بالقوه نیست. حتی مرکب از وجود و ماهیت نیز نیست و به تعبیر دقیق فلسفی آن، «توحید در وجوب وجود» است؛ یعنی تنها اوست که هستیاش وابسته به حقیقتی دیگر نیست و دیگر موجودات به او وابستهاند و بر اثر اراده او پدید آمدهاند. ثانیاً، این حقیقت دویی بردار نیست: «لا ثانیَ له» و مثل و مانند ندارد: «لَیسَ کمثلهِ شَیءُ».(1) در سوره اخلاص، به هر دو معنای توحید ذاتی، بر سبیل توصیف خداوند و به مقتضای بلاغت قرآن، اشاره شده است: «قُل هو الله اَحد، یعنی حقیقت حق تعالی، بسیط و هیچ یک از اجزا (عقلی، و همی و خارجی) را ندارد. «اَحدی الذات» است و همه ماسوی در تمامی نیازهای وجودی به او نیازمند و در حرکت ذاتی و کمالی خود، او را میجویند و اندیشههای فطری و آزاد، همواره او را در مییابند و با تعبیر «وَلمْ یَکنْ له کُفواً احد»، هر گونه همانندی و همتایی را از ذات و صفات مقدس الهی، نفی مینماید و با بیانی بلیغ، آن هستی مطلق را که منشأ همه هستیهاست و معروف و مشارالیه «هو» که از هر حد و قید و تعین آزاد است و برای شان و مرجع محدود و ملفوظی نیست، به یگانگی توصیف میکند و مینمایاند که آن حقیقت مطلق و منبع کمال و جمال و معبود بحق «الله» یگانه، دویی بردار نیست: «لا ثانی لَه» و هیچ موجودی در مرتبه وجودی او نمیباشد: پیامبر(ص) فرمود:
کانَ الله وَ لمْ یَکنْ مَعَهُ شیء؛ خدا بود و هیچ موجودی در مصاحبت مرتبه او نبود.
عارف صاحبدلی که حقیقت این تعبیر زیبا را دریافت، فرمود: حال نیز چنین است؛ یعنی هیچ گاه، هیچ موجودی در رتبه حق مطلق نبوده و نخواهد بود».
مقدس حق تعالی، بدون آنکه استناد به غیر و نیاز به ماسوی داشته باشد، «بِذاته لِذاته» است و در اصطلاح فلسفی آن «واجب الوجود بالذات» است:
یا اَیها الناسُ اَنتمُ الفُقراءُ الی الله و الله هُو الغَنیُّ الحَمید. ای مردم! شما به خدا نیازمندید، و خداست که بینیاز ستوده است.
2. توحید صفاتی: به معنای درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر است. به تعبیر دیگر، توحید ذاتی، نفی ثانی داشتن و نفی مثل و ماند است و توحید صفاتی، به معنای نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات. بدین معنا که ذات خداوندی در عین اینکه به اوصاف کمالیه (جلال و جمال) متصف است، دارای جنبههای گوناگون عینی و خارجی نیست؛ زیرا اختلاف ذات باصفات و صفات با یکدیگر، لازمه محدودیت وجود است و برای وجودی که «لا یتناهی» است، همان طور که دومی قابل تصور نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات با صفات نیز متصور نیست. به تعبیر دیگر، صفات زاید بر ذات نیستند؛ بلکه مصداق آنها همان ذات مقدس حق تعالی است و همگی آنها عین یکدیگر و عین ذات هستند. علی(ع) در مقام ثنا و ستایش و توصیف خداوند، با تعبیراتی جامع و برتر از بلاغت، از یک سو نامتناهی بودن صفات را تعلیم میفرماید:
اَلحمدُ لله الَّذی لا یَبلغُ مِدحتهُ القائلونَ، وَ لا یُحصی نَعماءَهُ العادونَ و لا یُؤدی حقَّه المُجتهدونَ الَّذی لا یُدرکهُ بُعدُ العممِ. و لا یَنالُهُ غَوصُ الفطن، الَّذی لَیسَ لصفته حدُّ مَحدود، و لا نَعتُ موجودُ و لا وَقتُ معدودُ و لا اَجلُ مَمدودٌ. سپاس خدای راست که ثنایش، فزون از نیروی سخنوران، دهشهایش بیرون از گنجایش شکارشگران و ادای حقش، فراتر از توان سختکوشان است. هم او که هیچ اندیشه دورپروازی، شناختش را فرا چمگ نیاورد، و هیچ هوش ژرفبینی به ژرفایش راه نیابد؛ او که ویژگیاش را نه مرزی پایانپذیر، نه تعریفی آماده، نه زمانی سنجیدنی، و نه پایانی شناختنی است.
و از سوی دیگر، عینیت صفات با ذات را مطرح کرده، فرموده است:
وَ کمالُ الاخلاصِ لَه نَفیُ الصفات عَنهُ. و نقطه اوج اخلاص، زدودن صفتها از اوست.
3. توحید افعالی: به معنای درک و شناخت به اینکه آفریننده و گردانندهای جز خدای تبارک و تعالی نیست و جهان با همه نظام و سنن، علل و معلولات و اسباب و مسببات آن، فعل او و ناشی از اراده تخلفناپذیر اوست. موجودات عالم، همچنان که در ذات و صفات، استقلال ندارند، در حوزه تأثیر و تأثر و کنش و واکنشها نیز وابسته به اویند و علیالاصول، هر کننده و سببی، حقیقت و هستی و تأثیر و فاعلیت خود را از او میگیرد و در اصطلاح عارفانه «لا مؤثر فی الوجُود الا الله»، تعبیرهای دینی «لا حَول و لا قُوة الا بالله» و «ما شاءَ الله لا قُوة الا بالله» نیز بیان کننده این مرتبه از توحید است:
وَ قلِ الَحمدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخذْ ولداً وَلمْ یَکنْ لَه شَریکُ فی المُلکِ وَ لم یَکنْ لَه ولیُّ من الذُّل و کبِّره تَکبیراً. و بگو: سپاس خداوندی را که نه فرزندی گزیده است و نه انبازی در فرمانروایی دارد و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!