

بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.دوم اینکه تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کردهاند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند؛ اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست. اما برخی کسان تلاش میکنند تا این جشنها را در پیوند مستقیم با ادیان بدانند.
سومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
چهارمین ویژگی جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود.
ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشنهای ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
ششمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر میآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند [نیازمند منبع]؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
هفتمین ویژگیهای عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند. کسانی که با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
در فرهنگ هاي فارسي، اغلب در برابر واژة جشن دو معنا مي آيد: يكي مجلس شادي و ميهماني، و ديگري عيد . در اوستا، كتاب ديني ايرانيان باستان، اين واژه به صورت « يسنه » و در پهلوي به شكل « يشن» و « جشن» آمده كه از مصدر اوستايي « یز» به معناي پرستيدن و ستودن است.
در ايران باستان ظاهرا اغلب جشن ها، يا دست كم مهمترين آنها، اهميت و جنبة ديني داشتندودر آنها به ستايش و پرستش ايزدان – كه موجوداتي مينوي و الهي بودند – مي پرداختند. از اين رو تمام روزهاي مقدس و عيدها را جشن مي خواندند. با اين همه جشن همواره هم معناي شادي كردن نبوده است . مواردي، هر چند اندك شمار، را مي توان ياد كرد كه جنبة سوگواري داشته اند: سوگ سياوش، از آيين هاي كهن اقوام ايراني ، يكي از مشهورترين آنهاست.
بدين ترتيب در اصل جشن به معناي مراسمي دسته جمعي در بزرگداشت رويدادهاي تاريخي ي ا ديني بوده كه همراه با آيين هايي خاص و به ويژه سرود خواني و نيايش خواني برگزار مي شده است.تقريبا در همه جوامع بشري مجموعه اي از جشن ها وجود دارد كه همگي آنها را ميتوان به پنج گروه تقسيم كرد : باستاني –اسطوره اي ، مذهبي، ملي – ميهني، خانوادگي، و منطقه اي – محلي.
جشن ها و آيين هاي باستاني – اسطوره اي اغلب در بزرگداشت رويدادي باستاني، و همراه با يادآوري و حتي گاه اجراي روايت هاي اسطوره اي اند.
در حالي كه جشن هاي مذهبي بيشتر با اعتقاد در آميخته اند ، و در بزرگداشت سالروز تولد يا در گذشت بزرگان اديان يا رخدادهايديني هستند.
گروه سوم شامل بزرگداشت رويدادهاي سياسي و ملي است، و در گروه چهارم هم مناسبت هاي خانوادگي نظير تولد و ازدواج و مرگ جاي مي گيرند و سرانجام گروه پنجم هم جشن هايي هستند كه به مناسبت هاي خاص مثلا انگور چيني و درو، به صورت محلي، برگزار مي شوند.
اغلب پژوهشگران جشن هاي به يادگار مانده از عهد باستان را بر دو گونه مي دانند : يكي اعياد ديني و ديگري اعياد ملي .
گاهانبارها مشهورترين جشن هاي ديني زردشتي هستند و مهرگان و سده را هم همگان در زمرة جشن هاي ملي مي آوردند . با اين حال بر سر نوروز اختلاف نظر وجود دارد و گروهي بدان جنبة ديني مي دهند و كساني هم آن را در شمار جشن هاي ملي ذكر ميكنند و سبب را نيامدن نام آن در اوستا مي دانند و اين كه بر خلاف گاهانبارها، در متون اصلي دين زردشتي ذكري ازنوروز نيامده است . اما آنان كه نوروز را هم ديني مي دانند به برخي روايت هاي ديگر اشاره مي كنند كه درآن ها برگزاري اين جشن تكليف ديني دانسته شده است.