

بسیاری از روانشناسان و كارشناسان مسائل خانوادگی معتقدند تاخیر در سن ازدواج در میان جامعه ایرانی یكی از چالشهای اساسی و مهم است كه در صورت عدم كنترل آن این چالش میتواند به یك بحران اجتماعی تبدیل شود.
نمیتوان به نیازهای مادی انسان از جمله نیاز به ازدواج پاسخ نداد. از همین رو با توجه به اینكه سن بلوغ در ایران در میان دختران و پسران كاهش یافته است و از سوی دیگر سن ازدواج افزایش داشته است میتوان پیش بینی كرد كه در مقطع میان بلوغ تا ازدواج خطر انحرافات جنسی به شدت افزایش مییابد. از سوی دیگر این تاخیر در ازدواج میتواند پیامدهای ناگوار روحی و جسمی برای افراد داشته باشد.
بررسی سن ازدواج جوانان ایرانی در چند دهه اخیر، روندی صعودی را نشان میدهد در حالی كه سن ازدواج در سال 1354 حدود 25 سالگی بود، پس از چند دهه افزایش در سالهای اخیر برای پسران به 28 و دختران به 24 رسیده است. البته آمارهای متفاوتی در این باره ارائه میشود و طبق اعلام مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سن ازدواج برای پسران 29 و دختران 28 است. این اعداد و ارقام هر چه كه باشد، از بالابودن نامعقول سن تاهل خبر میدهد كه بالطبع از جنبههای مختلف و به صورت پردامنه به آسیب زایی در جامعه عرف پسند و هنجارطلب ما میپردازد.
قرآن كریم بلوغ را سن ازدواج میداند و از آن با تعبیر بلوغ نكاح یاد میكند. روایات ائمه و تفاسیر مختلف نیز بر همین موضوع صحه میگذارند؛ به طوری كه شیخ طوسی سن ازدواج را سن توانایی جنسی و رغبت به تاهل میداند. یعنی سن ازدواج، سن تمایل است و چنین بر میآید كه در صورت نیاز اگر ترك آن موجب گناه شود، ازدواج واجب میشود. اما در جوامع امروزی سن ازدواج از سن بلوغ جسمی فاصله گرفته است و اغلب این فاصله معقول پنداشته میشود. جوامع غربی این خلازمانی یا در حقیقت دوره بحرانی را با روابط آزاد جنسی كه پشتوانه قانونی دارد، میپوشانند اما جامعه دینی ما چنین راهكاری را بر نمیتابد. بالطبع در چنین شرایطی، آشكار شدن آسیبهای دوره بحرانی ناگزیر است چرا كه نه میتوان مطابق راهكار دینی، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزدیك كرد و نه شرایط فرهنگی و اجتماعی دنیای معاصر اجازه میدهد جامعه در شرایطی سالم افزایش سن ازدواج را تابی بیاورد. در اینباره توسلی به آموزههای دینی مبنی بر خویشنداری تنها گزینه پیش روست كه باز هم به دلیل شرایط فرهنگی روز و حاد بودن آسیبهای تاخیر در ازدواج به صورت عمومی و گسترده راه به جای نمیبرد.
در حقیقت ازدواج درسنین بالابه آن معنا است كه جوانان باید دورههای طولانی تررا درخویشتنداری جنسی بگذرانند، كه این خود باعث وارد شدن فشارروحی، روانی، افسردگی و اضطراب وبه وجود آمدن بسیاری ازامراض روانی دیگری درآنان میشود. ازدواج درسنین بالا علاوه برعوارض یاد شده، باعث ایجاد فاصله بین والدین وفرزندان هم میشود. به موجب فاصله نسلی ، شكاف ودرمواردی تضاد نسلی به وجود میآید وهمین امرهمراه با بزرگ شدن بچهها اختلاف سلیقه و نگرشهای متفاوتی را دردرون خانواده به ثمر میرساند. “ اما افزایش سن ازدواج به افزایش سرمایههای اجتماعی منجر میشود وفرد با دیدی بازتر و اندیشمندتر همسرخود را انتخاب مینماید. میتوان گفت كه این تاخیرنقش مثبتی در زندگی فرد داشته است، ولی در بسیاری از مواقع افزایش بیش از حد سن ازدواج باعث سرخوردگیهای عاطفی و روانی در فرد میشود كه حتی توانمندیهای فردی هم نمیتواند این سرخوردگیها را درمان كند. در اصطلاح كلی میتوان گفت كه ازدواج فرد میبایست در سن مطلوب انجام شود نه آن قدر زود كه صرفا مبتنی بر غرایزجنسی و یا اجبارهای اقتصادی و اجتماعی باشد و نه آن قدر دیر كه منجر به بروز اختلافات روانی و یا حتی آسیبهای اجتماعی شود.