رشد اقتصادی به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی یا تولید ناخالص داخلی در سال مورد بحث به نسبت مقدار آن در یک سال پایه, رشد اقتصادی محسوب میشود. علت این که برای محاسبه رشد اقتصادی، از قیمتهای سال پایه استفاده میشود آن است که افزایش محاسبه شده در تولید ناخالص ملی، ناشی از افزایش میزان تولیدات باشد و تأثیر افزایش قیمتها حذف گردد.
رشد اقتصادی در بهبود سطح رفاه افراد جامعه ، اثر انکارناپذیر دارد و سرمایه گذاریهای فیزیکی و انسانی بیشتر ، اجرای تکنیک های جدید تولید و ارائه دانش نوین در این زمینه ، از جمله پایه های فرآیند رشد می باشند . مالیاتها ، به علت اثری که بر بازده سرمایه گذاریهای فیزیکی و انسانی دارند می توانند بر تصمیم گیریهای اقتصادی و در نهایت ، بر نرخ رشد ، تأثیر بگذارند . در خلال قرن بیستم ، در اغلب کشورهای توسعه یافته سطح مالیاتها به طور چشمگیری افزایش یافته است ( مالیاتها ، از حدود 5 تا 10 درصد تولید ناخالص در آغاز قرن گذشته به 20 تا 30 درصد تولید ناخالص داخلی در زمان حاضر ، افزایش یافته اند ) . چنین افزایش معنی داری در مالیاتها سبب طرح پرسشهایی در مورد اثر مالیات بر رشد اقتصادی شده است .
رشد اقتصادی در بهبود سطح رفاه افراد جامعه ، اثر انکارناپذیر دارد و سرمایه گذاریهای فیزیکی و انسانی بیشتر ، اجرای تکنیک های جدید تولید و ارائه دانش نوین در این زمینه ، از جمله پایه های فرآیند رشد می باشند . مالیاتها ، به علت اثری که بر بازده سرمایه گذاریهای فیزیکی و انسانی دارند می توانند بر تصمیم گیریهای اقتصادی و در نهایت ، بر نرخ رشد ، تأثیر بگذارند . در خلال قرن بیستم ، در اغلب کشورهای توسعه یافته سطح مالیاتها به طور چشمگیری افزایش یافته است ( مالیاتها ، از حدود 5 تا 10 درصد تولید ناخالص در آغاز قرن گذشته به 20 تا 30 درصد تولید ناخالص داخلی در زمان حاضر ، افزایش یافته اند ) . چنین افزایش معنی داری در مالیاتها سبب طرح پرسشهایی در مورد اثر مالیات بر رشد اقتصادی شده است
هدف اصلی مقاله حاضر ، بررسی اثر مالیات بر رشد اقتصادی ، با تأکید بر نظریه رشد درونزا می باشد .
نظریه رشد درونزا ، راهی گشوده است که از طریق آن ، بررسی اثرات مالیات بر رشد اقتصادی ، امکان پذیر شده است . این مقاله نشان می دهد که در چارچوب مدلهای نظری رشد درونزا ، اثر مالیات بر رشد اقتصادی مبهم می باشد . از این رو شواهد تجربی نیز ، در زمینه اثر مالیات بر رشد ، بررسی شده اند . نتایج حاصل از مطالعات تجربی نسبت به پارامترهای به کار رفته در مدل ، مقطعی یا سری زمانی بودن و مانند آنها بسیار حساس بوده اند و در مجموع ، نشان دهندۀ ضعیف بودن اثر مالیات بر رشد می باشند .
نخستین گامها در زمینه ساخت مدلهای ریاضی رشد ، در دهه 1950 برداشته شد . تحولات اخیر در نظریات مربوط به رشد ، یعنی رشد درونزا ، ابتدا توسط رومر (1986) و سپس لوکاس مطرح گشت . مطالعات مربوط به اثر مالیات بر رشد در مدلهای رشد درونزا از مدل لوکاس (1990) شروع شد.
متاسفانه در منابع مورد استفاده شده هیچگونه جامعه خاصی برای تهیه آمار ذکر نگردیده اما به لحاظ اعتبار و ارزش تهیه کنندگان که از نظریه دهندگان مورد تائید می باشند لذا فرض بر این می باشد که کلیه نتایج دقیق تهیه شده اند.