

سخن از حقوق زن همیشه نو است؛ چرا که نشان از امری است فرو گذاشته شده که رنگ بی توجهی و داغ بغض را مینماید و حاکی از کم انگاشتن و نا انگاشتن است . به راستی چرا باید از حقوق زن صحبت نمود و چرا باید آن را به جامعه ی دانشگاهی سپرد؟ و چرا در دین مبین اسلام بر حصبت از زن و حقوق او تاکید شده ،آنچنان که سوره ای مستقل از کتاب وحی را به خود اختصاص داده است؟شرط لازم برای دستیابی به توسعه واقعی و پایدار ،بهره گیری از تمام امکانات انسانی است و میزان توسعه یافتگی در هر کشور رابطه مستقیمی با میزان بهره گیری از نیروهای بالفعل و بالقوه انسانی آن کشور دارد.در این راستا لزوم مشارکت زنان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی ،به عنوان نیمی از شهروندان جامعه ،جهت نیل به توسعه واقعی و پایدار ضرورتی است انکار ناپذیر و این میسر نمی شود مگر با به رسمیت شناختن حقوق زنان در مشارکت همه جانبه.
از آنجا که وضعیت موجود زنان در جهان امروز، حاکی از عدم تحقق بسیاری از اهداف مورد توافق در سطوح ملی و بین المللی بوده است.لذا بهبود وضعیت آنها و ارتقای جایگاهشان نیازمند راه کارها، ابتکارات و تدابیری فراتر از آنچه که تاکنون ارایه شده است می باشد؛لذا در این نوشتار بر آنیم تا درجهت دست یابی به نتایجی در راستای رفع این معضل یا بررسی پیشینه دموکراسی و جایگاه و حقوق زن مسلمان در جوامع مختلف و در نظام دموکراسی ، به سوالات زیر پاسخی جامع ارائه نماییم:
-رابطه دموکراسی و حقوق زنان مسلمان در جوامع غربی چگونه است،و نقطه آغازین آن چه زمانی بوده است؟
-زن در اسلام دارای چه حقوقی است و آیا دموکراسی با اسلام سازگار بوده و پیشینه ای دارد یا خیر؟
روش کتابخانه ای و اسنادی بوده است.
از کتابها و مقالات و پایان نامه های مرتبط با موضوع و اسناد و مطالب مرتبط با موضوع استفاده شده است.
با توجه به مضمون موضوع از لحاظ جدید بودن آن و همچنین نبودن منابع کافی در این زمینه و نبودن منابع فارسی کافی ، و همچنین محدودیتهای زمانی
مفهوم دموکراسی بسیار پیچیده تر از آن است که تصور می شود؛ زیرا منظوری که گویندگان و نویسندگان از به کار بردن این واژه دارند، با توجه به مقتضیات زمان و شرایط هر عصر متفاوت بوده است.
دموکراسی نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر ،دارای تعریفی پیچیده است، بنابراین ،تعریف هر کس از دموکراسی میتواند نوع نگرش او را آشکار سازد، «لیپست» در مورد مفهوم دموکراسی چنین می گوید :« تعریف مفهوم پیچیده ای چون دموکراسی ناگزیر مبنایی فرهنگی دارد،بدیهی است که نگرش یک طرفدار اتحادیه کارگری در اروپای مرکزی با نگرش یک دهقان اهل جنوب صحرای آفریقا ،که در آمدی اندک دارد، فرق می کند. این تعاریف به تاریخ هم وابسته اند؛ مثلا ،شهروندان کشورهایی که پس از 1945 از دل استعمار بر آمده اند تصور و شناختی از دموکراسی دارند که با تصور و شناخت شهروندان کشورهای قدیمی فرق میکند و تعریف هر شخص از دموکراسی از عوامل متعدد دیگری نیز تاثیر می پذیرد. »
مفهوم دموکراسی از نظر بعضی از متفکران از جمله دبلیو بی گالی مقوله ای بحث انگیز بوده، و نباید آن را بی چون و چرا تلقی کرد.چنین مفاهیمی عبارتند از اموری که تحلیل آنها مناقشه برانگیزند؛ زیرا هر متفکری ارزش های خاص خویش را بر آن حمل میکند . برای مثال قبل از اتحاد دو آلمان، هم آلمان غربی و هم آلمان شرقی خود را دموکراتیک می نامیدند.حال آنکه هر یک از آنها دارای نظام سیاسی خاصی بودند ؛یکی بر پایه فلسفه مارکیسیستی تکیه داشت و آن دیگری مبتنی بر لیبرال دموکراسی بود در آلمان شرقی حزبی واحد حاکم بود و در آلمان غربی احزاب متعددی رأی به دست آوردن قدرت سیاسی مبارزه می کردد.
دموکراسی اصطلاحی است مشتق شده از واژه¬ی ونانی Demokatia که در آن پیشوند دموس(Demos) به معنی مردم، و پسوند«کراسیا» از ریشه کراتوس(kratos) به معنای اقتدار و اختیار و نیز حکومت کردند و فرمانروایی می باشد.