کلمه کلاسیک صفتی است که ریشه آن واژه لاتینی کلاسیکوس (classicus) و به معنی درجه اول است. به تدریج این واژه برای سخن گفتن از نویسندگان درجه اول جامعه استفاده شد، یعنی کسانی که نوشتههای آنها در کلاسهای درس تدریس میشد[۳]. وقتی این کلمه را به طور دقیق استعمال کنند و از آن اراده اصطلاح ادبی خاصی را نکرده باشند به معنی اثری است که به عنوان نمونه و مظهر کامل مورد قبول همگان باشد و وقتی نویسندگان کلاسیک یا هنر کلاسیک گفته میشود، مقصود نویسندگان یا هنری است که تمام ادوار آنها را پسندیده و نمونه شناختهاند .به طور کلی نیمهٔ دوم قرن شانزدهم، دورهای بود که در آن برای نخستین بار آیین ادبی جامعی برای خلق آثار ادبی به وجود آمد. این آیین و قواعد که دارای اصولی بودند که حتی تا پایان قرن هجدهم نیز ارزش و اعتبار خود را از دست نداد، در آغاز قرن هفدهم مایهٔ ایجاد مکتب کلاسیسیسم گردید.
در دورهی داستان های کلاسیک که از اوایل سده ی هفدهم آغاز میشود و تا اوایل سده ی بیستم ادامه دارد، از نظر طرح ما با یک طرح کلاسیک رو به رو هستیم، یعنی گرهگشایی، گره افکنی، زاویه ی دید، تعلیق و جز آن در داستان های کلاسیک به به ترین شکل بیان میشود و زمان خطی رویدادها یکی پس از دیگری اتفاق میافتند و شخصیتپردازی آن ها، در همان بستر رخ میدهد. بر خلاف داستان های کلاسیک، در داستان های مدرن ما با چنین طرحی رو به رو نیستیم. در داستان های مدرن با طرحی کاملن فشرده و کوتاه مواجهایم. در این نوع داستان ها تکیهی داستان بر پرداخت صحنه در موقعیتی است که داستان در آن روی میدهد. در داستان های کلاسیک ما غالبن با یک شخصیت مرکزی رو به رو هستیم که به صورت فعال (Active) در داستان حضور دارد و بر رویدادها و افراد پیرامون خود تأثیر میگذارد در حالی که در داستان های مدرن ما با چند شخصیت رو به روایم که نه تنها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد (چون همهی شخصیتها به نوعی در یک سطح قرار دارند) بلکه به شدت شخصیتهای کنشپذیر و منفعلی (Passive) هستند.
معمولاً درآثار کلاسیک، نویسندگان به توضیح و توصیف خصوصیات روحی و اخلاقی و تجزیه و تحلیل روانشناسانه انسان مطلوب و آرمانی خود می پردازند.«طبیعت» نیز از جمله این موضوعات است. البته منظور از «طبیعت» در آثار کلاسیک، طبیعت انسانی و سرشت درونی انسان است. کلاسیک ها توصیف طبیعت خارجی (مانند رودها، کوهها، جنگلها و…) را در آثار و نوشته های خود کاری بی ارزش می دانند در حالی که معتقدند بیان طبیعت انسانی (مانند امیال، گرایشها، احساسات، محبتها و…) چون صحبت از روح و درون انسان است بر روح خواننده نیز اثر می کند.
بعد از "حکایت ها" و "قصه ها" بود که داستانهای سنتی تولد پیدا کردند. البته داستان های بلند آن زمان را بیشتر به نام "رمانس" می شناسند نه رمان. یعنی داستانهای عاشقانه ای که به نثر و نظم نوشته می شدند.داستانهای کلاسیک در قرنهای هفده، هجده و نوزده وجود داشته و هنوز هم تولید می شوند. موضوع محوری، سادگی ، عام فهمی از ویژگی های اصلی داستانهای سنتی است.
موضوع محوری: "چه گفتن" و "خود موضوع" در داستانهای سنتی نسبت به "چگونه گفتن" و "نحوه پرداختن به موضوع " ارجحیت دارد. از همین رو است که بازی های زبانی در این گونه بسیار کم است و به همین دلیل، معمولا بیش از یک برداشت از داستانهای سنتی و کلاسیک حاصل نمی شود.
محاکات یا تقلید طبیعت، خردگرایی(عقل به جای احساس قضاوت کند)، تعلیم و زیبایی(داشتن هدف ارشادی در عین زیبایی هنری)، ایجاز و وضوح، حقیقت نمایی یا قابل باور بودن، نزاکت ادبی.
پیروان مکتب کلاسیک، قانون سه گانه وحدت را که ارسطو، فیلسوف یونانی، وضع کرده بود نیزرعایت می کنند، این قانون در برگیرنده وحدت موضوع، وحدت زمان و وحدت مکان است. یعنی کل صحنه ها و پرده های یک نمایش نامه باید یک موضوع را در زمانی واحد و مشخص و در مکانی واحد ارائه دهند.
معمولأ در آثار کلاسیک، نویسندگان به توضیح و توصیف خصوصیات روحی و اخلاقی و تجزیه و تحلیل رواشناسانه انسان مطلوب و آرمانی خود می پردازند. طبیعت نیز از جمله این موضوعات است. البته منظور از طبیعت در آثار کلاسیک، طبیعت انسانی و سرشت درونی انسان است.کلاسیک ها توصیف طبیعت خارجی(مانند:رودها، کوهها،جنگل ها و...) را در آثار و نوشته های خود کاری بی ارزش می دانند. در حقیقت معتقدند بیان طبیعت انسانی(امیال،گرایش ها،احساسات،محبت ها و...)چون صحبت از روح و درون انسان است. بر روح خواننده نیز اثر می کند.
قالبهای ادبی: تئاتر کمدی و تراژدی ، قالب مناسبی برای بیان عقاید و اصول کلاسیکهاست. به این وسیله آنان می توانند ایده آلهای خود را القا کنند.
چند نکته درباره داستان های کلاسیک :•نویسنده داستانهای کلاسیک معمولا فردی جانبدار است و از مرام و عقیده خاصی دفاع می کند.
•مسائل امروزی و دنیا ی مدرن ( مثل دموکراسی، استفاده از هوش و استعداد در جهت منفی، ابعاد زندگی شهری و ماشینی ، هویت و ...) متناسب با داستانهای کلاسیک نیست. چرا که پرداخت به این موضوعات بیشتر در داستانهای مدرن دیده می شود.