حركت از فقر به سمت رفاه، از بيسوادي به سوي تخصص و مهارت و از وابستگي فني به سمت استقلال و پيشتازي در علوم، آرمان بسياري از كشورهاست. استقلال اقتصادي، امنيت قضايي و سياسي، حفظ استقلال و كيان كشور وتحقق عدالت اجتماعي، بدون ترديد از اهداف توسعه كشور است، كه براي تعالي و الهي گونه شدن انسانها، دنبال ميشود. ليكن نميتوان براي دستيابي به اهداف مذكور فقط يك "تصوير مقطعي از مسير توسعه صنعتي" يك كشور را الگو قرار داده و طبق آن برنامهريزي و سياستگذاري كرد. زيرا براي خروج از سكون، نهادهاي بسياري بايد ايجاد شوند و نهادهاي بسياري بايد تغيير كنند. عوامل سركوب انگيزه و موانع تحرك، بايد شناسايي و رفع شوند. بدون شك توسعه در جايي رخ ميدهد كه نهادهاي اجتماعي آن ظرفيت توسعه پذيري داشته باشند. لذا قبل از پيروي سادهلوحانه از الگوهاي استعماري غربي، لازم است تا "ايجاد تحول فرهنگي و فكري" و "رونق تفكر اقتصادي" در اولويت استراتژيهاي توسعه قرار گيرند. تجربه ژاپن در توسعه، گواه خوبي بر مدعاي ماست. ژاپنيها در برابر نفوذ فرهنگ و سلطه اجنبي، بسيار آگاهانه، كاملاً فعال و در راستاي حفظ برتري ژاپن، عكس العمل نشان دادهاند. غرور ملي ژاپنيها، مطمئناً مهمترين عامل توسعه ژاپن است، كه بدون آن هيچ يك از موفقيتهاي ژاپن قابل كسب نبود. فرهنگ كار و توسعه، ساختار مديريتي كارآمد و سياستها و برنامههاي دولت، همه در جهت حفظ اقتدار ژاپن بوده است. در اين بررسي خواهيم ديد، كه اعتقاد و غرور ملي ژاپنيها چگونه به خلق مزيتهاي مطلق رقابتي براي ژاپن منجر شده است. علاوه بر آن به تصميمگيري مديران جهت داده و ضمن تقويت انگيزه حركت، روند رفع موانع و مقابله با بحرانها را تسهيل كرده است.
در آگوست 1945، پس از يك سري بمباران سراسري، بالاخره بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي، ژاپن را به تسليم واداشت. پس از اين شكست، ژاپن با بيش از 13 ميليون نفر بيكار مواجه بود. كمبود مواد غذايي به شدت وجود داشت. تورم به حدي بود كه حقوق افراد، مكفي مخارج جاري هم نبود، افراد براي سير كردن شكم خود، اقدام به فروش داراييهاي خود كرده بودند. براي كالاهاي ضروري بازار سياه درست شده بود. قيمتها 30 تا 60 برابر قيمت رسمي دولت بود. در مورد برنج اين رقم به 150 برابر نيز ميرسيد. ژاپن اشغال شده بود و مردم ژاپن مسئول بازسازي اقتصاد خود و علاوه بر آن مسئول پرداخت خسارت به متفقين بودند. جنگ براي ژاپن، به جز 8 ميليون كشته و زخمي به بهاي ويراني 25% از داراييهاي غير نظامي و نابودي 5/41 درصد از ثروت ملي تمام شد.
مجمع الجزاير ژاپن، با داشتن 3/ درصد از سطح كره زمين (كه تنها 17% آن مناسب كشاورزي است) و 3/2 درصد از جمعيت جهاني ، توانسته است با بهرهگيري از بهرهوري مطلوب نيروي انساني مولد خود، بيش از 24 درصد از توليد جهاني را به خود اختصاص دهد . در شاخصهايي چون توليد سرانه، نسبت جمعيت مولد، پزشك و تخت بيمارستان، تحقيق و توسعه و نفوذ در بازارهاي جهاني، رتبه اول يا دوم جهان را در كنار آلمان يا آمريكا، در دست دارد . به رغم شهرنشيني بسيار متراكم، از جرم و جنايت نسبتاً به دور مانده است. نسبت سرقت ژاپن در مقايسه با آمريكا، چيزي كمتر از 7/ درصد است! پيشرفت اقتصادي ژاپن چنان چشمگير بوده است كه در مقطعي آمريكا را به انتقاد از سخت كوشي، كم مصرفي و حجم كلان پسانداز ژاپنيها واداشت!
آنچه تصوير ويران ژاپن سال 1945 را به ژاپن ابرقدرت اقتصادي امروز مبدل كرده است، فرآيندي است كه عدهاي آن را معجزه اقتصادي ناميدهاند. ليكن اين معجزه، واقعيتي آموزنده براي كشورهايي است كه هنوز خود را در كاغذ بازيهاي نسخههاي پرزرق و برق توسعهي غرب، غرق كردهاند. ريشههاي اين معجزه را از ديدگاههاي گوناگون مورد بررسي قرار دادهايم و در سه بخش آتي بيان كردهايم؛ حقيقت اين است كه شكلگيري تدريجي فرهنگ كار و توسعه، به مديران و سياستگذاران ژاپني كمك كرد تا ضمن مديريت صحيح منابع انساني، منابع مادي و منابع مالي، بتوانند تصميمگيري درستي در مواجهه با بحرانها و استفاده از فرصتها داشته باشند همزمان ساختار و چارچوب نهادي لازم براي توسعه را، اندك اندك به وجود آورند.