باباطاهر همدانی از عرفا و روشن ضمیران قرن پنجم هجری است که در ناحیه الوند همدان واقع در غرب کشور ایران می زیسته و به روایت دیگر اهل لرستان . طریقت و معنی عرفانی در دو بیتی های بجای مانده از ایشان در معنای گسترده قابل درک است و به لحاظ اینکه خود را از هرگونه قید و بند رها ساخته و عاری از مظاهر زندگی دانسته به او لقب عریان داده اند .ناله ها و اظهارات عاشقانه و عرفانی او حکایت از دوری و هجرانی است که از یار دارد و در این معنی یار از نظرگاه عرفانی جلوه ای است از حضور حق در دل کسانی که محو دریای بیکران الهی اند و فقط او را می خواهند و جز او کسی را نه شناسند. و این دقیقاً همانست که از آیه قرآنی « اینما تولو اخثم وجه الله = به هر طرف که رو کنید چهره خدا آنجاست » برمی آید.
باباطاهر گوشه عزلت و تنهائی را بر قیل و قال زندگی ترجیح داده و لذا از چگونگی احوالات او چیزی در دست نیست. از نقطه نظر اسمی پیش وند « بابا» برای ایشان برامده از طریقت عرفانی است که نشانگر عنوانی است که در سلسله های عرفانی جهت پیران طریقت بکار برده شده است و از این نقطه نظر به لحاظ نزدیک بودن نقطه نظر تفکری او نسبت به آئین عرفانی « اهل حق » که در غرب ایران دارای پایگاه های اجتماعی گسترده اند برگرفته شده است . بابا طاهر از جمله صوفیان ساده دلی بوده که در سال 447 هجری و در زمان طغرل بیک سلجوقی با ایشان گفتگوئی داشته. که به شرح زیر در تاریخ نگاشته شده است
« در شنیدم کو چون سلطان طغرل بیک ، بهمدان آمد از اولیا سه پیر بودند : بابا طاهر و باباجعفر و شیخ حمشا ؛ کوهکیست بود در همدان آنرا خضر خوانند ، بدآنجا ایستاده بودند ، نظر سلطان برایشان آمد ، کولجه لشگر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصر الکندی پیش آمد و دستهایشان ببوسید ، باباطاهر پاره شیفته گونه بودی او را گفت : ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد ؟ سلطان گفت: آنچ تو فرمای ! بابا گفت آن کن که خدا می فرماید ، آیه « ان الله باصر بالعدل و الاحسان » . سلطان بگریست و گفت چنین کنم، بابا سرابریق شکسته که سالها از آن وضو کرده بود در انگشت داشت بیرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت مملکت عالم چنین در دست تو کردم ، بر عدل باش ....»
برخی از اشارات بابا طاهر در دو بیتی هایش بیانگر مبانی معرفت ، الهام ، نفس ، اخلاص و فراست بوده که تصوری از مبانی عرفانی او را نشان میدهد. در بیان وحدت وجود که اندیشه ای است در عرفان ایرانی و به مفهوم « همه اوست» تبیین شده ، وجو.د اصلی تنها در خداوند دیده میشود و این وجود در محدوده ای جمع اضداد تلقی میشود و در همین معنی است که در آیات قرآنی نیز نمود دارد همچون :« هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن » بدین مفهوم که اول همه اشیاء اوست و آخر همه اوست ، ظاهر و هویدا اوست و در همان حال باطن و ناپیدا هم اوست .