

مالیات به طور خلا صه عبارت است از قسمتی از درآمد یا ثروت مازاد افراد که به منظور تامین بخشی از هزینه های عمومی و حفظ منافع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور به موجب قانون توسط دولت وصول می شود. این مبالغ به روش های مختلف اخذ می شود: مالیات بردرآمد، مالیات بر ارث، حق تمبر، مالیات بر درآمد املا ک و درآمد اتفاقی و ...برای دوام و قوام جامعه و ارائه خدمات اجتماعی توسط دولت، هر یک از افراد جامعه با توجه به توان پرداخت خود مکلفند بهای قسمتی از خدمات عمومی و هزینه های اجتماعی را به عنوان مالیات به دولت بپردازند و در این مشارکت جمعی برای رسیدن به رشد و توسعه و رفاه و کرامت انسانی سهیم باشند.در بين انواع درآ مدهاي دولت ، ماليات قابل قبول ترين و مناسب ترين نوع آن از نظر اقتصادي است . همچنين ماليات به عنوان ابزاري كار آمد در جهت اجراي سياستهاي اقتصادي؛ اعم از توزيعي و مالي و حتي هدايت اقتصاد در مسير اهداف كلان اقتصادي مانند تثبيت اقتصادي ، ايجاد اشتغال ، رشد اقت صادي و بهبود رفاه اجتماعي بشمار مي آيد. از اين رو از نظر اقتصاددانان وجود يك نظام مالياتي كارآمد براي تداوم فعاليتهاي دولت ، از ضروريات است. افزون بر اين ، در كشورهاي تك محصولي ؛ مانند كشور ما كه براي تأمين هزينه هاي دولت، بيشتر متكي به درآمدهاي حاصل از صادرا ت منابع طبيعي هستند ، بيشترين توجه، به نقش ماليات در بودجه دولت ضرورت دارد.
برنامه های مالیاتی به عنوان یکی از ابزارهای توسعه شمرده می شود. در بسیاری از کشورها، شهروند معادل مالیات دهنده است. امروزه تقریبا در همه جای دنیا، برای مردم پذیرفته شده است که اگر در زندگی روزمره شان خدمتی دریافت می کنند، باید هزینه اش را به طور مستقیم یا غیرمستقیم بپردازند. اکثر مالیات دهندگان پذیرفته اند که چرا مالیات می دهند. آنها در ازای خدماتی که دریافت می کنند، با رغبت مالیات خود را پرداخت می کنند و به همین دلیل با کم کاری و اسراف در بودجه کشورشان به شدت برخورد می کنند.عدم فاصله میان دولت و مردم مهمترین مساله در پرداخت با رغبت مالیات است. زمانی که مردم بدانند هرگونه شانه خالی کردن از زیر مالیات در نهایت به ضرر خود آنهاست و مانع از اجرای برنامه های رفاهی دولت، خواهد شد، مطمئنا مالیات را با رغبت خواهند داد. این موضوع، الزامات بسیاری دارد که از آن جمله پاسخگویی دقیق دولت به مطالبات مردم و انتقادهاست. دولت همچنین باید در هر زمان که مردم مطالبه کنند، نسبت به ریزترین اقدامات و هزینه تراشی های خود پاسخ شفاف و قانع کننده دهد. برنامه های اقتصادی دولت باید علمی، دقیق و خارج از روش آزمون و خطا باشد و مهمترین ملا ک برای هر دولتی، مردم باشد.
مالیات و عوارض ملی برای تأمین مالی خدمات و اموال عمومیضروری هستند. سیاستهای رشد و توسعه باید بهطور جدی روی اثربخشی مالیاتها و افزایش عوارض بنا گذاشته شود. در واقع، مالیات برای توسعه پایدار، مشروعیت دولتها، ثبات اقتصادی، و درنهایت تأمین مالی خدمات عمومیو زیرساختها ضروری است. با این حال کشورهای درحالتوسعه در این زمینه با مشکلات متعددی مواجه هستند؛ آسیبپذیری ساختارهای اقتصادی و ضعف در عرصه رقابت، عدم ثبات سیاسی و مشکلات حکومتی، اداره نادرست منابع مالی و توزیع ناعادلانه بار مالیاتی میان مالیاتدهندگان و درنهایت، ضعف در مدیریت مالیاتها ازجمله این مشکلات هستند. علاوه بر این، در زمینه جهانیسازی، عوامل متعددی در سطح بینالمللی، وجود دارند که موانع دیگری را در اثر بخشی مالیاتهای عمومیایجاد میکنند، برخی از این موانع عبارتند از: بهکاربستن ضوابط مالیاتی ملی، حجم قابلتوجه مبادلات و سرمایهها یا استفاده از تکنولوژیهای جدید برای پیشگیری از فرار مالیاتی؛گذر از سیستمهای مبنی بر درآمدهای گمرکی به سیستمهای مدرن و متنوعتر؛تمایل به جذب سرمایههای خارجی پایدار؛استفاده نادرست از روشهای مالیاتی که این مورد کشورهای توسعه یافته را نیز در برمیگیرد.
« فریرا» اثر اعمال ماليات بر سود را بر رفاه بررسي نموده است . بررسي وي حاكي از آن است كه اعمال هر نوع ماليات با افزايش در آمدهاي مالياتي دولت منجر به بهبود رفاه مي گردد.
« ديويد مور» اثر انواع نظامهاي مالياتي را بر رفاه كشور اسلواكي بررسي نموده است . بررسيهاي اين تحقيق نشان داده است كه ماليات بر ارزش افزوده از آنجا كه سبب محدوديت هزينه ها مي شود، اثر بهتري بر بهبود رفاه نيز خواهد داشت.
« مير و روزنبام» اثر تغيير ساختار مالياتي بر رفاه خانوارهاي آمریکا طی سالهای41996-198 را مورد بررسي قرار داده اند . نتايج بررسي نشان داد كه در دوره ای که مالیات بر درآمد افزايش يافت، رفاه خانوارها كاهش يافته و در نتيجه ، مادران تشويق به كار شدند و نرخ اشتغال آنها نيز افزايش يافت؛ ولي با وجود افزايش اشتغال همچنان رفاه كاهش پيدا كرد.
« سانجيو گوپتا، كيانگ چو و حميد داودي » وضعيت توزيع درآمد كشورهاي در حال توسعه (و در حال گذار ) را طي دهه هاي اخير بررسي نموده اند. بطور متوسط، توزيع درآمد قبل از ماليات در كشورهاي در حال توسعه نابرابري كم تري از كشورهاي صنعتي دارد . به هر حال، بر خلاف كشورهاي صنعتي، كشورهاي در حال توسعه معمولا توانايي بكارگيري سياستهاي انتقالي مؤثر براي كاهش نابرابري را ندارند . در دهه هاي 1980 و 1990 بسياري از كشورهاي در حال توسعه افزايش در نابرابري درآمد را تجربه كردند . برنامه هاي مراقبتهاي بهداشتي و آموزش ابتدايي و متوسطه دولت در كشورهاي در حال توسعه خوب هدف گذاري نشده اند؛ اما آثار آنها فزاينده است.
« يگانه موسوي جهرمي» ، اثرات توزيعي مالي اتهاي غيرمستقيم با تكيه بر محاسبه هزينه نهايي رفاه ناشي از اعمال ماليات غيرمستقيم را بررسي نموده است. نتايج بدست آمده حاكي از آن است كه اعمال ماليات بر روي گروههاي كالايي خوراكيها، مسكن، حمل و نقل و بهداشت- كه مصرف عمومي دارند - نسبت به ساير گروههاي كالايي ، هزينه نهايي رفاهي بالاتر را سبب مي شود.
روش تحقیق کتابخانه ای -اسنادی می باشد.
بيشك در فرايند وصول ماليات، مؤديان ماليات يكي از عوامل تأثيرگذار بر نظام مالياتي كشوراند. از اينرو، جلب همكاري و رضايت آنها نسبت به تمكين داوطلبانه از راهبردهاي اصولي سازمان مالياتي محسوب ميشود. اما در جامعه ايران يكي از مشكلات اساسي ماليات ستاني ذهنيت منفي مردم نسبت به مقوله ماليات ميباشد. ماليات دهندگان به مأموران مالياتي به عنوان افرادي نگاه ميكنند كه از سوي دولت مأمور شدهاند تا سرمايهايشان را از آنان بگيرند. به يقين اين نگاه منفي سابقه تاريخي دارد. هرچنداين نگاه منفي ممكن است بر زبان جاري نشود، اما عقبه حافظه اين جامعهاين نگاه نفي را استمرار بخشيده است، بهگونهاي كه ماليات را يك نوع زورگويي تلقي ميشود.يكي از منابع مهم درآمدهاي دولت در كشورهاي توسعه يافته ماليات است. در جامعه ايران نيز تا دولت به چنين منبعي دست نيابد نميتواند راه توسعه اجتماعي، رفاه عمومي و ارتقاي شاخصهاي اقتصادي را در پيش گيرد. تغيير نگاه منفي جامعه ايران و احياي فرهنگ ماليات ستاني، ايجاد يك باور دوسويه بين دولت و مردم را ميطلبد.اين باور صرفاً با دادن آگاهيهاي لازم به مردم جهت هزينه شدن مالياتهاي وصول شده در جهت خدمات رفاه عموميكافي نيست؛ زيرا اين آگاهي بخشي كار پيچيدهاي نيست. در رسانههاي مختلف ميتوان اطلاعرساني نمود. حتي بطور دقيق ميتوان كميت رشد خدمات اجتماعي را، كه از طريق هزينه شدن ماليات وصولي تحقق يافته، ارائه داد.مقوله باور مورد بحث اين مقاله از جنس باوري است كه مردم در مورد زكات دارند. باور مردم اين است كه زكات «حق» مالي است و بايد آن را اداء كرد. بنابراين، تأكيد مقاله بر مقوله فرهنگ مالياتي به معناي آگاهي بخشي و اطلاعرساني نسبت به موارد هزينه ماليات توسط دولت نيست. فرضيه اساسي مقاله آن است كه براي ارتقاء فرهنگ مالياتي در ايران ميبايد در جستجوي مبنائي بود كه مردم از عمق وجود آن را بپذيرند و بر اساس آن، در نگاه و باور دروني خود ماليات را «حق مالي» دولت اسلاميتلقي كنند. آنچنانكه فقهاء در مورد زكات اصطلاح «حق مالي» را بهكار ميبرند و مردم نيز آنرا «حق مالي» ميدانند. همچنانكه پايه مالياتي و نرخ آن نيز در كارآيي هر نظام مالياتي تأثير چشمگير دارد. بنابراين، چالش عملكرد نظام مالياتي كشور از جهت درآمد و آنگاه زمينههاي فرهنگي- اجتماعي تمكين مالياتي و مناسبترين پايه و نرخ آن، بهعنوان سه عنصر تأثير گذار در تحصيل درآمدي مالياتي دولت مورد بررسي قرار ميگيرد.