انسان ها به طور قطع داراى ویژگى هاى فردى و اجتماعى هستند، منافع و برنامه زندگى آنان به صورت پیچیده اى در هم تنیده است. اگر زندگى انسانى بخواهد شادى و رضایت عمومى را فراهم سازد، این روابط نیازمند نظم و مدیریت است. نظام هاى دستورى حقوق و اخلاق براى چنین امرى طراحى شده اند. آن دو بیش از آنکه در تعارض با هم باشند، مکمل یکدیگرند; سلامتى و رشد جامعه انسانى نیز به چنین مکملى نیازمند است. در عین حال، شباهت ها و تمایزات حقوق و اخلاق نیاز به بحث و بررسى دارد.
پوزیتویسم حقوقى ضمن تأکید بر جدایى حقوق و اخلاق، با صراحت بین هنجارهاى حقوقى و اخلاقى فرق مى گذارد. از این منظر، ممکن است حتى یک نظام متشکل از هنجارهاى ظالمانه نیز نظام حقوقى به شمار آید. [در مقابل ]نظریه هاى حقوقى مخالف پوزیتویسم ـ براى نمونه حقوق طبیعى کلاسیک ـ براین واقعیت اصرار مىورزند که طبیعت حقوق به گونه اى است که برخى ارتباطات لازم با اخلاق را ایجاب مى کند و هنجارهاى بنیادین و معتبر اخلاقى باید بر هنجارهاى حقوقى اثرگذار باشد.
با توجه به چنین اختلاف نظرى، شگفت انگیز نخواهد بود که یک نزاع پایدار در علم حقوق در زمینه ارتباط حقوق با اخلاق پدید آید. در حقوق تحلیلى مسائل زیادى در این خصوص مطرح است و مقاله فوق به بررسی تدابیر اخلاقی(اخلاق) از نظر فقهی وحقوقی پرداخته است.
بحث از رابطه حقوق و اخلاق و همچنین استفاده از حقوق کیفری برای گسترش اخلاق بحثی بسیار جذاب ،قدیمی و پرچالش است که نظرات ناظر به آن از گسست حقوق و اخلاق آغاز و به اعتقاد بر رسوب لایه های اخلاق بودن حقوق ختم می شود در همین فضا از استفاده حداکثری از حقوق کیفری برای اشاعه اخلاق تا عدم تجویز مطلق ابزار کیفری برای اخلاقی نمودن جامعه مشاهده می شود.یکی از دعاوی معروف در این مورد مذاکره ای است در اوایل دهه1960 میلادی در بریتانیا بین«هارت» و«لرد پاتریک دولین» درباره قانونی شدن معاشرت هم جنس گرایانه بین بزرگسالان .دولین این نظر را اتخاذ کرد که واکنش های مهم و قانع کننده اکثریت مردم باید توسط قانون محترم شمرده شود . مشخصا دلیل دولین این بود که به اجرا گذاردن مفاد این واکنش ها یعنی اجرا کردن «اخلاق به وسیله ی حقوق» در واقع تمایز هارت بین اخلاق واقعی و انتقادی در پاسخ به دولین ارائه شده بود.دولین بر اساس نظریه ای بنام «نظریه ی اجرا» حرکت میکند.یعنی حقوق اساساً موظف است که اخلاق را اجرا کند اخلاقی که هارت آن را «اخلاق واقعی »نامیده است پس مقصود «نظریه اجرا» این است که وظیفه واقعی و شایسته حقوق تبعیت از باورهای اخلاقی اکثریت شهروندان است، خواه آن باورها ی اخلاقی منطقی باشد یا نباشد.حقوق نیز یکی از جنبه های فرایند دموکراسی تلقی می شود چون وجه اکثریت آراء کافی است،پس از این نمی پرسیم که به چه دلیل باید از بین این واکنش عمومی تبعیت کنیم.
دولین در واقع ادعای بیشتری هم دارد . او معتقد است اساساً محتوی واکنشهای جامعه نسبت به رفتارهای غیر اخلاقی نظیر« هم جنس بازی » غریزی و طبیعی است و از این جهت حقوق موظف است به این مبنای متصل کننده اجتماعی احترام گذارد .هم جنس بازی رفتاری است که انسجام جامعه را تهدید میکند نه فقط از این جت که نظم عمومی را بر هم می زند ،بلکه اساساً ارتکاب رفتارهای این چنینی موجودیت طبیعت جامعه را که با باورهای اخلاقی پیوند خورده است ،تهدید میکند .بنابراین مشاهده می شود که لردپاتریک دولین نه تنها احترام حقوق به ارزش های اخلاقی شهروندان را لازم میداند که اساساً جرم انگاری رفتارهای غیر اخلاقی نظیر هم جنس بازی را از وظایف اساسی دولت میداند.
در این نوشتار ابتدا به تفاوت های حقوق و اخلاق و سپس تلاقی آنها اشاره شده در عین حال فروض منصور میان اخلاق و حقوق تبیین گردیده و به محل نزاع اشاره می شود و در ادامه به بیان روابط محتمل میان اخلاق و حقوق پرداخته خواهد شد .
اخلاق مجموعه قواعدی است که لازمه نيکوکاری و رسيدن به کمال اس ت. يعنی به وسيله اخلاق ما معياری به دست می آوريم که چه کاری خوب و چه کاری بد است. آنچه کمتر به آن می پردازند اين است که داوری اخلاق به اعمالی تعلق می گيرد که از روی اراده صورت گيرد و به فرمان عقل باش د. يعن یاعمال غريزی بر مبنای اخلاق نيست، مهم اين است که کسی بتواند کار بدی را انجام دهد و آن کار را انجام ندهد. حکيم مسيحی معروف حسين توماس داکی که کارش تطبيق دين مسيح با فلسفه ارسطو بود می گويد: اخلاق يک قاعده رفتار انسانی است يعنی رفتاری اخلاقی است که مطابق با اراده و برمبنای عقل باشد همچنين خواجه نصيرطوسی می گويد: اخلاق علمی است که هدفش ايجاد يک منش است که انسان را از کار بد بازدارد و سبب می شود هر کاری که از روی اراده سر می زند آن کار مطلوب باشد.درنتيجه اخلاق با اعمال ارادی سر وکار دارد. اما برای اين که به مفهوم اخلاق نزديک تر شويم بايد اقسام اين مفهوم را بشناسيم.
اقسام اخلاق عبارتند از:کسانی که معتقد به اخلاق برترين هستند معتقدند که اخلاق بايد ازمنشايی بالاتر از اراده انسان باشد در حالی که قواعد حقوق بايد متکی برپشتيبانی دولت باشند.پس اگر منشاء اخلاق بالاتر از اراده فرد نباشد اين به معنای بی اخلاقی است. استدلال ديگر آن اين است که نقش اخلاق، هدايت و رهبری استو اخلاق فقط به تشخيص آن چه هست نمی پردازد.به نظر عقل نظری آن است که انسان در : کانت فيلسوف آلمانی اثر تجزيه و تحليل امور و تفکر و تأمل به آن می رسد وعقل عملی سلسله نداهايی است که آنها حکم می کننددر حقيقت عقل .« که يک کار را انجام بدهيم يا ندهيم عملی، قواعد رفتاری و تحکمی است که از طرف وجدان شخص صورت می گيرد. کانت برای اين که منظور خود از اخلاق عملی را مبهم نگذارد، می گويد:اولين مصداق برای عقل عملی، آزادی و آزاد زيستن است. همه چيز از آزادی نشات می گيرد او سيستم فلسفی خود را بر مبنای آزادی می گذارد و می گويد تمام عمر خود را صرف اخلاق نظری کردم اما روسو به من آموخت بايد جايی نيز برای ايمان گذاشت که اين ايمان همان عقل عملی است حسن اخلاق برترين اين است که تکليف افراد را مشخص می کند و از مشاجر هها جلوگيری می کند اما عيبی که دارد اين است که اگر برده هميشه برده ثابت باشد با واقعيات تطبيقن می کند. مثلاً ارسطو می گويد در حالی که امروز اين طور نيست اين گفته ارسطو از مقام او کم نکرده است. اين در نتيجه تحولی است که قواعد اخلاقی در وجدان ما پيدا کرده است. اما اخلاق در عين حال که قواعد ثابتی دارد در سنتی ترين جوامع تحول آرامی را نيز می پيمايد.اخلاق اجتماعی: طرفداران اين عقيده معتقدند اخلاق يعنی علم به آداب و رسو م. دورکيم پدر جامعه شناسی می گويد: من تعجب می کنم که اخلاقيون به اين تفکر ساده نرسيده اند که تصور ما از قواعد اخلاقی در نتيجه اموری است که ازجلوی چشمان ما می گذرد. طرفداران اين عقيده آن چه را که می پسندند، اخلاق دانسته و آن چه که نمی پسندند می گويند اخلاق نيست.حسن اين گرايش اين است که اخلاق را به روز می کند. اما عيبی که دارد اخلاق دولتی: ۱- پيروی از جامعه ۲- اختلاف در بين جامعه می باشد.