

استاد جعفر لنگرودي تحقق اتلاف را مقيد به آن دانسته اند كه فعل منشا اتلاف به وسيله فاعل به هدف هدايت شده باشد مانند( تحريك سگ درنده به دريدن لباس عابرين) با فعل مزبور مستقيما( به وسيله آلت يابدون آلت) به هدف وارد شده باشد مانند: شكستن پنجره هاي ديگري با سنگ يا با دست . به نظر اين تعريف مورد انتقاد است . چراكه درباب مورد اول كه به وسيله فاعل هدايت شده است و اين مورد بحث فاعل معنوي است . يعني كسي كه عملي را به وسيله اشياء يا حيوان يا افراد رافع مسئوليت انجام مي دهد و مسئوليت بر دوش فاعل معنوي است و سبب محسوب مي شود به صورت غير مستقيم نه مستقيم .ولي قسمت دوم تعريف ايشان با موازين و اصول حقوقي سازگار است و مفهوم اتلاف را در بر مي گيرد .
" اتلاف در مورد ي است كه شخص به طور مستقيم مال غير را تلف كند يعني در اين كار مباشر باشد نه مسبب براي مثال : اگر كسي خرمن ديگري را آتش بزند .
"كسي كه مال ديگري را تلف كند مسئول جبران خسارت آن است( من اتلف مال غير فهوله ضامن ) و مباني اين قاعده چنان كه شيخ طوسي و ابن ادريس گفته اند آيه مباركه ( ومن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم ) مي باشد.
هرگاه فعلي قابليت انتساب مستقيم به شخص وارد كننده زيان را داشته باشد اتلاف است . مثلا: با چاقو داخل شكم غير مي كند .
1 – اتلاف حقيقي 2 - اتلاف حكمي
1 – اتلاف حقيقي : مالي را از بين مي برد و تلف مي كند يا موجب كاهش ماليت آن مي شود .
2 – اتلاف حكمي : آن مال تلف نمي شود ولي براي صاحب آن شي ارزشش را از دست مي دهد . به عنوان مثال : شخصي بليط هواپيماي كسي را مي گيرد و بعد از حركت هواپيما , بليط را به شخصي بدهد در اين فرض بليط براي صاحب آن داراي ارزش نيست و اتلاف حكمي است".
در تسبيب، شخص به طور مستقيم مباشر تلف كردن مال نيست، مقدمات تلف را فراهم مي كند ،يعني: كاري انحام مي دهد كه نتيجه آن كار به علل ديگري تلف واقع مي شود.مثل اينكه شخصي چاهي در معبر عموم مي كند و ديگري در اثر بي احتياطي در آن مي افتد در اين مثال، سبب به طور مستقيم مال را تلف نكرده و به ديگري زياني نزده است ولي عرف ورود ضرر را منسوب به او مي داند و به همين جهت مسئوليت دارد. واژه سبب به معناي فلسفي و متعارف خود به كار نرفته است .سبب در اصطلاح فلسفي به امري گفته مي شود كه از وجودش وجود و از عدمش عدم لازم آيد در حالي كه در تسبيب ,چنين عاملي فراهم نمي آيد .سبب به كاري دست مي زند كه زمينه تلف را آماده مي سازد چنان كه اگر ارتكاب آن عمل نباشد تلف نيز رخ نمي دهد ولي بين آن كار و وقوع تلف رابطه عليت وجود ندارد . احتمال دارد و انتظار آن مي رود كه در شرايط ويژه اي زمينه فراهم شده، منجر به تلف مال شود ، ولي بين آن دو ملازمه عقلي يا عرفي وجود ندارد يعني : آنچه در اين مقام سبب ناميده مي شود در واقع شرط وقوع تلف است. به ويژه در موردي كه علت تلف را فعل ديگري به وجود مي آورد و آن فعل همراه باشرايط قبلي خسارتي را ايجاد مي كند .خسارت به آن شرط منسوب نمي شود و تلف كننده مسئول آن است به همين جهت قانون مباشر را مسئول مي شمرد هر چند كه فعل او همراه با شرايط ديگر كار ساز شده باشند .
عده اي از حقوقدانها معتقدند : "اتلاف تنها با انجام دادن فعل مثبت است در حالي كه تسبيب ممكن است نتيجه انجام دادن كار يا خود داري از آن باشد و اين مورد را جزء تفاوتهاي اتلاف و تسبيب شمرده اند "
اما به نظر نگارنده اتلاف به صورت ايجابي و سلبي و تسبيب نيز به صورت ايجابي و سلبي وجود دارد .
مثلا: خفه كردن – آتش زدن – سم خوراندن چنانكه كسي با سنگ شيشه بشكند .
مثلا : شخصي ماستي را در اختيار كسي قرار مي دهد كه از آن نگهداري كند، و در صورت عدم مراقبت شخص آن ماست بعد از مدتي فاسد شود و اين ترك فعل موجب مسئوليت شخص مي شود .
تهديد - شهادت دروغ كه در صورت منتهي شدن به ضرر و بر قراري رابطه سببيت بين آن اعمال و زيانها مسئوليت آور است .
چنانچه كسي سنگي و يا پوست خربزه اي را در شارع عام بيندازد و رهگذري پايش بلغزد و بشكند و يا لباسش پاره شود در اين فرض مزبور فعل مستقيما و بدون واسطه سبب ضرر نشده بلكه در اثر لغزيدن و افتادن از گذاردن سنگ و پو ست خربزه ميباشد.
در واقع اين نوع ترك فعل خود ترك فعاليت خاص از ناحيه شخص مسئول است كه نوعي امتناع و خود داري از انجام وظيفه معين است .
براي مثال :راننده هنگامي كه سرعت زيادي دارد از ترمز كردن به موقع خودداري مي كند يا پيمانكاري، چاه يا گودالي را در معبر عمومي حفر مي كند بدون اين كه هرگونه علامت هشدار دهنده مانند: چراغ خطر يا حفاظ مناسب در اطراف آن نصب نمايد .
ظاهرا در اين گونه موارد فعل ايجابي موجب اضرار ديگران مي شود براي مثال: سرعت زياد يا كندن چاه كه افعال ايجابي و مثبت هستند نه ترك فعل ، و سبب ورود زيان مي شوند اما در واقع نفس سرعت زياد يا كندن چاه هر چند كه مغاير با قوانين و مقررات هم باشند و تخلف كيفري محسوب شوند، زيان آور نيستند بلكه , ترمز نكردن به موقع يا عدم نصب علامت هشدار دهنده درروز يا چراغ مخصوص در شب و همچنين عدم نصب حفاظ مناسب ( ترك فعل )موجب اضرار ديگران شده است و رعايت اين ها تكاليف و وظايفي هستند كه خوانده ( فاعل) ترك و بدين سان مرتكب اهمال و بي احتياطي شده است و بي احتياطي هم نوعي تقصير است .البته چون هر شخصي مكلف است كاري را كه شروع كرده است بدون اضرار به ديگران انجام دهد و خودداري ضمن انجام كار، مستلزم بي احتياطي است و موجب اضرار ديگران مي شود . بنابراين خودداري محض به شمار نمي رود و براي شخص ايجاد مسئوليت مي كند. تقسيم بندي اول قابل نقد است چرا كه ترك فعل هاي تقسيم بندي اول مثل : (راننده اي كه سرعت زياد دارد يا پيمانكاري که تخلف كرده)به نظر مي رسد که جزء تقسيم بندي دسته دوم: خود داري از انجام تکليف به موجب قانون خاص قرار گيرد.