

زمانی ک وارد دنیای عکاسی شدم در پی این بودم که عکاسان مطرح قدیمی جهان را بشناسم،وقتی که با هنر این عکاسان آشنا شدم تصمیم گرفتم که 6نفر از این عکاسان را به دانشجویان معرفی کنم،این پروژه بخشی از زندگی آنها میباشد.
بدون هیچ تردیدی، این شایستگی نصیب محقق فرانسوی ژوزف نیسفور نیپس شد که نخستین عکس تاریخ را که در حال حاضر نیز موجود است، پدید آورد. این عکس که بر اساس پژوهش های به عمل آمده، در 1826 یا 1827 گرفته شده، تصویر مثبتی است که مستقیماً بر روی صفحه حساسی از جنس قلع به ثبت رسیده است. تصویر مزبور با آن که زمخت و مغشوش به نظر می رسد، اثری برجسته است و در میان تمامی تصاویر نخستین عکاسی، احتمالاً جادویی ترین آنهاست. البته نیپس در 1833 درگذشت و هرگز موفق نشد شیوه عکاسی خود را آنچنان کامل سازد که کاربردی مفید و عملی پیدا کند و افتخار اختراع نخستین شیوه عملی عکاسی که می توانست از آن او باشد، نصیب فرانسوی دیگری شد. شخص اخیر هنرمند، مخترع و مدیری به نام لویی ژاک مانده داگر بود که از موفقیت هایی که نیپس با کوشش های زیاد کسب کرده بود، به عنوان تخته پرشی استفاده کرد تا بلندپروازی های خود را جامه عمل بپوشاند و شیوه عکاسی را که می توانست کاربردی عملی داشته باشد، اختراع کند و آن را رواج دهد.
داگر در 1789 در یکی از شهرهای فرانسه به نام کورمی-آن-پاریزی زاده شد. دوران کودکی را در شهر اورلئان سپری کرد و از همان زمان استعدادهایی در زمینه های هنری از خود بروز داد که بعدها موجب گردید به دنیای تئاتر کشیده شود.او در یک کارگاه ساخت و نقاشی دکور تئاتر مشغول کار شد. از آنجا که شیفته ایجاد توهمات بصری بود، شیوه ای به نام دیوراما را اختراع کرد که موفقیت شایانی برای او به ارمغان آورد. دیوراما نمایشی تمامنما بود که در آن، به کمک ترکیب نور و بازی های آن، امکان ایجاد تصاویری بسیار واقعی میسر می گردید. داگر و شریک وی شارل بوتون که به سبب استقبال مردم از دیوراما در پاریس به منافعی دست پیدا کرده بودند، در 1823 سالن دیورامای دیگری در لندن تاسیس کردند. بنابراین، اتاقک تاریک مبدل به یکی از ابزارهای کار داگر شد و در طول سال های 1820، اندیشه ثبت تصاویر فراری که در آن شکل می گرفت، ذهن او را به تمامی به خود مشغول ساخت.
داگر در 1826 با نیپس تماس گرفت و در 1829، با معلومات و استعداد و کارایی خود، آنچنان او را تحت تاثیر قرار داد که سرانجام موفق شد متقاعدش سازد که با وی شریک شود و تحقیقاتش را در اختیار هم قرار دهند – و این علی رغم کوشش های نافرجامی بود که داگر طی مدت زمانی کوتاه برای ثبت تصویر انجام داده بود.
داگر پس از مرگ شریکش، در 1835 شیوه های خود را بر اساس طرحی که نیپس آماده کرده بود، پایه ریزی کرد و اختراع بزرگی انجام داد که موجب پیدایش عکاسی به عنوان علمی کاربردی شد.
مقصود کشف کاملاً اتفاقی آن چیزی است که (( تصویر مخفی)) نامیده می شود. ماجرا این گونه بود که روزی داگر به سراغ گنجه ای رفت که چند روز پیش از آن، صفحه حساس خامی را که ظاهراً به صورت اتفاقی نور دیده بود در آن گذاشته بود و با شگفتی تصویر واضحی را بر روی صفحه مشاهده کرد. از طریق یک سلسله استنتاج دریافت که (( ظهور)) این تصویر در اثر بخارهای آزاد شده از چند قطره جیوه ای صورت پذیرفته که از دماسنجی شکسته بیرون ریخته بود.اهمیت این کشف در این بود که زمان نوردهی را فوق العاده کاهش می داد و از هشت ساعت به نیم ساعت و حتی کمتر می رساند. با این همه هنوز آخرین مانع باقی مانده بود، زیرا اگر چه داگر پیش از کامل شدن شیوه خود، موفقیت کامل آن را اعلام کرده بود، اما هنوز نتوانسته بود محلول ثبوت رضایت بخشی برای آن بیابد. در 1837 با کشف اثر محلول نمک طعام، موفق به انجام این کار شد. نخستین داگرئوتیپ – این نامی بود که داگر برای معرفی تصاویر حاصل از شیوه خود برگزید- که دارگر با موفقیت آن را تهیه کرد، تصویر طبیعت بیجانی از مجسمه های گچی و اشیای دیگری بود که بر روی لبه پنجره ای قرار داده شده بودند. این داگرئوتیپ تاریخ 1837 را بر خود دارد.
داگر که موفقیت خویش به شگفت آمده بود، دست به کار شناساندن کشف خود شد و خویشتن را به عنوان مخترع نخستین شیوه عملی عکاسی معرفی کرد. امید داشت که بدین سان، در ازای کشفیات مهم خود پاداشی مالی به دست آورد و آن را با پسر و جانشین نیپس، یعنی ایزیدور نیپس، قسمت کند. داگر موفق نشد پاداشی برای شیوه خود که جزئیات آن هنوز محرمانه بود کسب کند و از این رو، اقداماتی کرد تا نظر دانشمندان برجسته را متوجه کشف خود سازد، به این امید که یاری آنان را برای متقاعد ساختن دولت به منظور تامین هزینه پژوهش هایش جلب کند. او فرانسوا آراگو را شخصیت پر شور و موجهی یافت که می توانست نقش واسطه مورد نیازش را بازی کند. به برکت دخالت های آراگو که از موقعیت خوبی یرخوردار بود، به زودی طرحی قانونی به تصویب رسید که به موجب آن، برای قدردانی از اختراع داگر، مقرری سالانه ای به او و ایزیدور نیپس تعلق گرفت.
داگر قهرمانی ملی شد و فرانسویان به دولت خود که چنین سخاوتی را در حق یکی از هم میهنان قریحه مندشان داده بود، مباهات می کردند. روز افتخار داگر در 19 اوت 1839 فرا رسید، هنگامی که آراگو جزئیات شیوه داگرئوتیپ را به اطلاع عموم رساند.
آنگاه مردم دستخوش التهاب شدند. علاقه مندانی که برای تهیه مواد اولیه و وسایل لازم جهت گرفتن داگرئوتیپ بیتاب بودند، به سراغ عینک سازان و داروگران می رفتند. شیوه داگر در سطح بین المللی شناخته شد و متن های بی شماری درباره آن به زبان های مختلف انتشار یافت. روزنامه گلوب که در لندن منتشر می شد، در شماره مورخ 23 اوت 1839 خو، گزارش کوتاهی درباره شیوه داگرئوتیپ چاپ کرد که در آن آمده بود:
(( به تازگی کشفی اساسی انجام شده است. صفحه مسی نقره اندودی که با محلول اسید نیتریک به خوبی تمیز می گردد. در نتیجه لایه بسیار نازکی( ضخامت آن در واقع از یک میکرون تجاوز نمی کند) تشکیل می شود.برای آن که این لایه یکدست باشد، تدابیری باید اتخاذ گردد که مهم ترین آنها، کاربرد تیغه ای فلزی است که بر روی صفحه کشیده می شود. صفحه ای را بدین گونه آماده می شود، درون اتاقک تاریک می گذارند و هشت تا ده دقیقه بدان نور می دند. سپس آن را خارج می سازند. اما در این مرحله، ورزیده ترین چشم ها نیز نمی توانند کوچک ترین نشانه ای از تصویر ثبت شده بر روی صفحه را تشخیص دهند. آنگاه صفحه را در معرض بخار جیوه قرار می دهند و وقتی دمای جیوه به 75 درجه سانتیگراد رسید، تصویر گویی به صورتی سحرآمیز پدیدار می شود. آخرین مرحله این شیوه، مشتمل بر قرار دادن صفحه هیپوسولفیت سود و سپس شستن آن با مقدار زیادی آب مقطر است.))
آنچه از این شیوه حاصل می آمد، تصویر مثبت بسیار واضحی بود که مستقیماً بر روی صفحه حساس ثبت شده بود و برای سالم ماندن سطح آسیب پذیر آن، زیر شیشه قرار داده می شد.
داگر کار ساخت وسایل سبک تر و انجام اصلاحات جزیی در شیوه بنیادین خود را برای دیگران گذاشت. در زمان مرگ او در 1851، داگرئوتیپ در سراسر دنیا رواج یافته بود و به عنوان شیوه اصلی هنر تکچهره سازی به شمار می آمد. در آمریکا نیز این شیوه برتر از روش های عکاسی بر روی صفحه های کاغذی شمرده می شد.
ویلیام هنری فاکس تالبوت به درستی به عنوان پدر عکاسی، آن گونه که امروزه شناخته شده است، قلمداد می گردد. او دین بزرگی به گردن عکاسی دارد، چرا که فکر شیوه منفی- مثبت و نیز تحقق آن ثمره ابتکار اوست، همان شیوه ای که امکان چاپ تعداد نامحدودی تصویر مثبت را از روی یک تصویر منفی اصلی میسر می سازد.
تالبوت ثمره ناتمام و کمال دوره ای درخشان است، مقصود اوایل عصر ویکتوریا است که طی آن، ابداعات فوق العادده ای در قلمروهای مختلف دنیای علم و صنعت تحقق پذیرفت. تالبوت قوه تخیلی نیرومند داشت و همواره تشنه کسب دانش در زمینه های بسیار گوناگون بود. اگرچه ما از او به عنوان کسی که با کارهای خود سهم عمده ای در پیدایش عکاسی داشته است یاد می کنیم، اما او در سایر قلمروهای علوم نیز به همان اندازه شخصیتی برجسته بود.
تالبوت در 1800 زاده شد و در 33 سالگی احساس کرد که مایل است در عرصه ای به موفقیت دست یابد که دیگران تا آن زمان در آن ناکام مانده بودند. او می خواست پرتوهای فرّار نور را به ثبت رساند. در تابستان 1833، هنگامی که در عین آگاهی از خام دستی خود در کار نقاشی، مشغول طرح برداشتن از ساحل دریاچه کومو در ایتالیا بود، آن گونه که خود نوشته است (( درابره زیبایی غیرقابل بازآفرینی تصاویر تابلویی که طبیعت پیش روی ما نهاده است، به تامل پرداختم، همان تصاویری که عدسی همگرای اتاقک تاریک آنها را پدید می آورد، تصاویری که تابلوهایی آسمانی اند و آفرینش های گریزپایی هستنتد که به سرعت ناپدید می شوند. دقیقاً در جریان این تاملات، این اندیشه به ذهنم خطور کرد که اگر بتوانیم این تصاویر طبیعی را به صورتی ماندگار ثبت و به طرزی پایدار بر روی کاغذ حقظ کنیم، کاری جادویی انجام داده ایم! و از ترس این که مبادا این اندیشه از ذهنم بگریزد، آن را به دقت یادداشت کردم و به موازات آن، به آزمایش هایی اندیشیدم که به زعم من می توانستند بدین اندیشه راه برند، البته اگر این کار اساساً امکان پذیر باشد.)) از این رو چون نیپس به حساسیت نیترات نقره نسبت به نور پی برده بود، تالبوت تصمیم گرفت در وهله نخست این ماده را آزمایش کند.
تالبوت نخستین موفقیت های حقیقی خود را در تابستان 1835 حاصل کرد، وقتی تعداد زیادی تصویر منفی کوچک از مناظر پیرامون خانه اش در لاکاک آبی گرفت. یکی از این تصاویر که از پنجره مشبک خانه تالبوت در لاکاک آبی گرفته شده، نخستین تصویر منفی کاغذی است که باقی مانده و در عین حال دومین تصویر عکاسی موجود نیز هست. مسائلی که در طول چندین سال ذهن تالبوت را به خود مشغول داشت، عبارت بود از تبدیل تصویر منفی به مثبت، کوتاه ساختن زمان نوردهی، افزایش وضوح عکس و بهبود بخشیدن یه کیفیت محلول ثبوت. وقتی تالبوت در ژانویه 1839 مطلع شد که داگر در همان زمینه ای که او تا آن روز در آن به موفقیت هایی محدود نایل آمده بود، ظاهراً به کامیابی رسیده است، بر آن شد که مرحله تازه ای از آزمایشات سرنوشت ساز خود را آغاز کند.