لَواسان یکی از شهرهای بخش لواسانات شهرستان شمیرانات استان تهران ایران است. این شهر مرکز بخش لواسانات است نژاد مردم بومی شهر لواسان و مناطق دیگر لواسانات آریائی و همانند شهر ری باستان از شاخه مادها میباشد که به مرور زمان در پی مهاجرتهای اقوام بنا به دلایل گوناگونی مثل جنگ، تجارت، کار، تبعید، حکمرانی و... اختلاطهایی با یونانیها، سادات هاشمی و نیز اقوام دیگر ساکن در فلات ایران داشتهاست. امروزه مهاجرتهای انبوه مناطق مختلف کشور به تهران که لواسان را نیز تحت شعاع قرار دادهاست؛ سبب گشته عدهای مهاجر از اقصی نقاط ایران بافت جمعیتی لواسان را تا حد محسوسی تغییر دهند. اما در کل بیشتر مهاجرتهای سالهای اخیر که به علت هوای سالم و معتدل و طبیعت سرسبز و زیبای لواسان و وجود شرایط خوب و کافی جهت ساخت و ساز ویلاها و منازل مسکونی و نزدیکی به پایتخت صورت گرفته از ساکنین شمال تهران یعنی شمیران بوده و میتوان آن را سرریز جمعیت تهران بعلت ازدحام جمعیت و آلودگی هوای تهران قلمداد نمود.(ربانی، 1381، 12)
ساکنان شهرهای کوچک با رویاهای شیرینی که در سر دارند به شهرهای بزرگ و صنعتی مهاجرت میکنند اما در قبال دست یافتن به این رویاها، گاهی ساکنان بومی این شهرها را در معرض خطرات ناشی از مهاجرت خود قرار میدهند که در برخی موارد، مانند ترکشی بر کالبد فرهنگی و اجتماعی شهر فرو میرود.استان و به ویژه شهر لواسان در زمره شهرهای مهم کشور در زمینه مهاجرپذیری است و سالانه شاهد مهاجرت زیادی است که به علتهای مختلفی به شهر لواسان میآیند و به جمع مهاجران استانهای همجوار و اتباع بیگانه ای میپیوندند که در بخش صنعت و کشاورزی و ....استان مشغول کار هستند.زندگی مهاجران با مهاجرت به استانهای خوش آب و هوا و کارآفرین از جمله لواسان، دچار تغییرات مثبتی از بعد اقتصادی میشود اما در قبال رفاه اقتصادی، تغییر فرهنگ ساکنان بومی و از دست رفتن داشتههای فرهنگی، رهاورد منفی مهاجرت است.اما این تاثیر همیشه یکجانبه نیست بلکه در مواردی نیز فرهنگ میزبان بر جامعه مهاجر اثر میگذارد اما باید دید که نتیجه تداخل فرهنگی، چیست؟ دستاورد این مهاجرتها به گفته بسیاری از کارشناسان تحت تاثیر قرار گرفتن فرهنگ اصیل شهروندان لواسان است که مهمترین عامل رشد آسیبهای اجتماعی و تضاد فرهنگی محسوب میشود. در این مهاجرتها آنچه باعث نگرانی است، تاثیرپذیری مردم لواسان از فرهنگ مهاجران است؛ در حالی که نباید به این شکل باشد و به جای تاثیرپذیری مردم یزد باید فرهنگ غنی خود را به مهاجران معرفی و شرایطی را فراهم کنند تا آنها از این فرهنگ غنی الگو بگیرند.
مهاجرت از نقطه اي به نقطه ي ديگر اثرات گوناگوني به بارمي آورد. اين تأثير هم بر مهاجران و هم بر گروه ها و ساختارهاي اجتماعي كه اين مهاجران درون آن جا به جا می شوند بازتاب هايي را به همراه دارد . از لحاظ تاريخي پرمعناترين نتيجه ي مهاجرت اشاعه ي فرهنگ بوده است . در اثر مهاجرت ميان مردماني كه از لحاظ جغرافيايي دور از يكديگر بوده اند، تماس برقرار مي شود. در جريان مهاجرت تماس فرهنگي بين فرهنگ ها ايجاد مي شو د. اهميت تماس فرهنگي اين است كه ممكن است يكي يا هر دو فرهنگ در تماس را با شتاب زياد تغيير دهد و به بازسازي ساختاري بكشاند(فکوهی،1382،32). تغييراتي كه در جريان تماس فرهنگي نمود مي يابد، فرهنگ پذيري ناميده مي شود. فرهنگ پذيري را نوع ويژه اي از دگرگوني فرهنگي دانسته اند. در مقاله ي حاضر دو پديده ي مهاجرت و فرهنگ به تفصيل مورد كنكاش قرار گرفته و با تلفيق دو بينش جامعه شناسي در زمينه ي فرهنگ و جمعيت شناسي در زمينه ي مهاجرت در شهر لواسان ، به شناسايي عوامل و ميزان تأثيري كه مي توانند در فرايندپذيري مهاجرين داشته باشند، پرداخته مي شود.
اوتمن و دیگران( 2005 ) تحقیقی با عنوان "نقش متغیرهاي جمعیت شناختی و نگرشهاي فرهنگ پذیري در پیش بینی سازگاري اجتماعی و روانی مهاجران در هلند" انجام داده اند. نتایج حاصل نشان می دهد که نگرشهاي فرهنگ پذیري، مدت زمان اقامت در فرهنگ دیگر ارتباط معنادار و مثبتی با نگرش به سوي فرهنگ جامعه میزبان دارد، یعنی هر چه افراد بیشتر درجامعه مقصد باشند، بیشتر نسبت به فرهنگ جامعه میزبان تمایل دارند(اوتمن، 2005).
«فرهنگ، مجموعه پيچيدهاى است كه شامل: معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطى است كه فرد به عنوان عضو ، از جامعه خود فرا مىگيرد ، و در برابر آن جامعه وظايف و تعهداتى را برعهده دارد.»
ويژگى مشترك اين تعريفها، انتقال و فراگيرى فرهنگ از نسلى به نسل ديگر است، كه فرد آن را به عنوان عضوى از اجتماع مىآموزد و فرا مىگيرد. بدين ترتيب، فرهنگ محصول حيات جمعى و زندگى اجتماعى است، كه براساس آن جامعه انسانى پايه ريزى مىشود، و شكل مىگيرد و در طول زمان ونسلها دستخوش تغييراتى نيز مىگردد. البته، فرهنگ در عين ثبات، نوعى دگرگونى و نوآورى دراز مدت و آهسته را در خود دارد.همه اين تعريفها ، به گونهاى عمومى ديدگاههاى گوناگون درباره فرهنگ را ارائه مىدهد. اما چنانچه بخواهيم به طور تخصصى وعملىتر فرهنگ را تعريف كنيم - كه به بحث اين مقاله نيز نزديكتر باشد-، مىتوان گفت كه فرهنگ در حوزه دانش، هر آنچه را كه از طريق ارتباط متقابل آموخته- مىشود، در برمىگيرد (کاظمی،1382،20). در اين تعريف، به جنبه ارتباطات نيز توجه شده است. اين تعريف به نوعى همان ديدگاههاى قبلى، اما با بيانى جديد وعلمىتر است، و توجه را به حوزه ارتباطات جلب مىكند.يكى ديگر از تعريفهاى مناسب براى فرهنگ در مطالعه ارتباطات ميان فرهنگى، تعريف ذيل است
«فرهنگ عبارت است از زندگى وعادات روزمره افراد، كه به زندگى اجتماعى تسرى پيدا مىكند.»تغيير فرهنگي، پديدهاي کلي است و فرآيند تغيير در طول زمان سبب پويايي در فرهنگها ميشود.پديده فرهنگي، به عنوان پديدهاي جدا از ساير پديدهها قابل مطالعه نيست. ضمنا تغييرات فرهنگي را بايد در مقابل خصلت پايداري فرهنگي مطالعه کرد.به تعبير بارنت در تغييرات فرهنگي سه انگاره مدنظر عبارتاند از:تکامل تدريجي، نشر فرهنگي و فرهنگپذيري که در هر سه مورد انگاره اختراع يا نوآوري، مستتر است. تغييرات فرهنگي، اولين شکل سازگاري بشر نسبت به تغييرات محيط پيرامون است. گرچه تغييرات گوناگون فرهنگي را با سازگاري از طريق تکامل زيستي متفاوت دانستهاند، اما آن را به شکل ادامه تکامل زيستي نيز به حساب آوردهاند.تکامل فرهنگي با تکامل زيستي با منشأ دروني و بيروني در سطح کلي شباهت دارد هر تغييري احتمالا تغيير بعدي را به دنبال دارد.تفاوت در اين است که تغييرات فرهنگي بيشتر معنيدار است و از فرهنگي به فرهنگ ديگر قابل نشر است و در تمام زندگي فرد نيز ميتواند رخ دهد. از آنجا گه يكي از ويژگيهاي مهم بنيادي هر فرهنگ تغيير در فرهنگ و ابعاد آن ميباشد. دگرگوني فرهنگي، فرآيندي است كه بدان وسيله اجزاء مختلف يك فرهنگ با گذشت زمان تغيير و تعديل ميپذيرد .جامعهشناسان ضمن ملاحظه تغييرات نامحسوس كه در شرايط متعارف فرهنگ هر جامعهاي رخ ميدهد؛ عوامل تغييرات فرهنگي سريع را مورد توجه قرار ميدهند. از جمله ميتوان موارد ذيل را برشمرد:
بارنز(1986) در مقدمهاش بر مجموعهي تك نگاريهايي دربارهي فرهنگ و سياست ميگويد :" فرهنگ مجموعهاي از اعتقادات و باورهاست كه با تلاشهاي يك گروه معيني در فائق شدن بر مشكلات تطابق بيروني و يگانش دروني توسعه مييابد. فرهنگي كه توانسته باشد به قدر كافي از پس مشكلات برآيد باارزش پنداشته به اعضاي جديد گروه ياد داده ميشود.از نظر سوروكين پديدههاي فرهنگي در تمدن آينده از جامعهاي به جامعهي ديگر يه صورت ايدئولوژيك انتقال خواهند يافت. نشر يا پويايي پديدههاي فرهنگي از افراد و گروهها به افراد و گروههاي ديگر كه از پايگاه اجتماعي يكساني برخوردار هستند به طور افقي و از قشرهاي پايين جامعه به قشرهاي بالاتر به طور عمودي صورت ميگيرد و برعكس. پديدههاي فرهنگي از دستگاه اصلي خود از طريق خطوط و ريشههاي ارتباطي موجود نظير شاهراهها، راه آهن، راديو، هواپيما، تلفن، تلويزيون و غيره به حركت در ميآيند و منتشر ميشوند. سير حركت پديدههاي فرهنگي از قشرهاي بالاي جامعه به قشرهاي پائينتر، از شهرهاي بزرگ به نقطههاي روستايي، از گروههاي به اصطلاح «متمدن» به گروههاي نامتمدن خواهد بود. در صورتي كه پديدهي فرهنگي به صورت مواد فرهنگي خام باشد خلاف جهت مذكور حركت ميكند.
مهاجرتمهاجرت بعنوان يک پدیده اجتماعي و فرهنگي و داراي کارکردها و پيامد هاي آشکار و پنهان، و مناسب و نامناسب فرهنگي و اجتماعي است که ميزان اين پيامدها بستگي به ويژگيهاي شخصيتي و اجتماعي شخص مهاجر و ساخت اجتماعي جامعه پذيرنده دارد تاكنون تعاريف مختلفي از مهاجرت ارايه شده است و هركدام از انديشمندان از ديدگاه خاصي به موضوع نگريستهاند. البته با وجود تفاوت، وجه اشتراك زيادي بين اين تعاريف وجود دارد كه اين اشتراكها نقطه شروع تحقيقات جمعيتي تلقي ميشوند. از جمله تعاريف جامع مهاجرت ميتوان به اين مورد اشاره کرد:
رولان پرسا جمعيت شناس فرانسوي مهاجرت را حركات افراد ياگروهها ميداند كه تغيير طولاني محل اقامت معمولي فرد را به دنبال دارد. به نظر وي در تحليل حركات جمعيتي سه نكته بايد مد نظر قرار گيرد. دايمي يا طولاني بودن مدت اقامت در محل جديد. ب_ وجود فاصله مكاني بين دو محل . ج_ب الف - وجود فاصله زماني و زمان انجام مهاجرت .مفهوم فرهنگ پذيري در سال ۱۸۸۰ ، از سوي جي، دبليو، پاول آمريكايي ابداع شده است. وي تغييراتي را كه در شيو ههاي زندگي و تفكر مهاجران در نتيجه تماس با جامعه رخ می داد، اين گونه نامگذاري مي كرد. اين مفهوم بر ارتباط مستمر و مداوم گروه هاي مختلف بر يكديگر تأكيد داشته و همچنين تحولات فرهنگي گروه ها را شامل مي شود. به علاوه حتي اگر تماس ميان دو قوم مستمر نباشد، فرهنگ پذيري وجود دارد(زنجانی، 1380،19). يك برخورد فرهنگي كوتاه ميان دو جامعه كافي است كه فرايندي را آغاز كند كه قادر به تأثيرگذاري بر ترتيبات فرهنگ ابتدايي باشد.فرهنگ پذيري فرايندي از دگرگوني است كه طي آن دو فرهنگ به همگرايي بيشتر دست مي يابند. اين همگرايي ماحصل تماس مداوم آن هاست، تماسي كه مي تواند به صورت گوناگون ميسر گردد. در فرايند ارتباط و تماس فرهنگي است كه فرهنگ پذيري نمود مي يابد و در قالب مفاهيم و برچسب هايي مانند ارتباط نژادي، گروه هاي قومي و روابط فرافرهنگي به كار برده مي شود كه اين ها اشكالي از ارتباط فرهنگي مي باشند.در عمومي ترين معنا ارتباط ميان فرهنگي، وقتي رخ مي دهد كه توليدات فرهنگي عضوي براي استفاده ي اعضاي فرهنگي ديگر، در اختيار آ نها قرار مي گيرد. به طور عيني تر ارتباط بين فرهنگي، ارتباطي ميان افراد است كه ملاحظات فرهنگي و نظا مهاي نهادي مجزايي به حد كافي براي تغيير پيشامدهاي ارتباطات دارند. اصطلاح ارتباط بين فرهنگي زماني استفاده مي شود كه به ارتباط ميان افرادي از فرهنگ هاي مختلف دلالت مي كند؛ زيرا اين اصطلاح به مقايسه ي بين فرهنگ ها براي مثال شيوه ي رهبري خويشاوندي) دلالت دارد.(
يكي از پيامدهاي عمده مهاجرتي، آشنايي مردم با فرهنگ و تمدنهاي مختلف است. نقش مهاجرت در تداخل فرهنگها و پويايي فرهنگي جوامع در طول تاريخ بشر ذهن بسياري از متفكران و صاحبنظران را به خود مشغول داشته و تحقيقات فراواني در اين زمينه صورت گرفته است. از نقطه نظر فرهنگي، نكته مورد اهميت در تمام مهاجرتها، يكسان بودن فرهنگ مبداC و مقصد است. چنانچه تفاوتهاي فرهنگي ميان مبداC و مقصد مهاجرت وجود داشته باشد، بحث تأثير پذيري مهاجران از فرهنگ مقصد يا تأثيرگذاري آنها بر فرهنگ مقصد، مدنظر قرار ميگيرد. مهاجران به طور معمول ضمن اخذ برخي از ويژگيهاي فرهنگي مقصد، بعضي از ويژگيهاي فرهنگي مبداC را نيز حفظ ميكنند. به اين ترتيب در درازمدت ويژگيهاي فرهنگ آنان به فرهنگ بينابين فرهنگ مبداC و مقصد تبديل ميشود. سپس در بين نسلهاي بعدي اين مهاجران به تدريج ويژگيهاي فرهنگ مقصد، غلبه بيشتري پيدا ميكند. اگر گروهي از مهاجران داراي ويژگيهاي فرهنگي غني و قوي باشند، اقليتي فرهنگي را در مقصد مهاجرت تشكيل ميدهند و چه بسا فرهنگ مقصد را متأثر ميسازند. گرچه پذيرش فرهنگهاي گوناگون به وسيله مهاجران و ساكنان بوميدر ابتدا با مقاومت و عكسالعملهاي منفي همراه است اما آنچه در آغاز به شكل برخورد تمدنها خودنمايي ميكند، در نهايت از بده و بستانهاي فرهنگي آنها، فرهنگهاي متعاليتري به وجود ميآيد. مانند آمريكا كه بخش عمدهاي از فرهنگ، پيشرفت و تعالي خود را مديون مهاجران است. البته در برخي از موارد اين تأثيرها در جهت مثبت نيست.
لَواسان یا همان لواسانکوچک یکی از شهرهای شهرستان شمیرانات استان تهران است. شهر لواسان در بخشی به نام بخش لواسانات قرار دارد. جمعیت بخش «لواسانات» براساس سرشماری کارگاهی آبان ۸۱، ۲۰۶۹۷ نفر (۶۳۹۹ خانوار) میباشد که از این میزان ۱۶۰۹۰ نفر در حوزه شهری و ۴۶۰۷ نفر در خارج از آن سکونت دارند . جمعیت آن در سال ۹۰ بین ۲۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر تخمین زده میشود. این در حالی است که جمعیت لواسان در سال 85 حدود 12000 نفر بوده و که می توان نتیجه گرفت این شهر در مدت 5 سال رشد جمعیت 125% داشته است شهرستان شمیران که مشتمل از سه شهر تجریش، لواسان و قصران است منطقه یک شهر تهران را تشکیل میدهد. شهر لواسان را از شمال، کوههای ورجین، باغدره، کند و افجه، از سمت باختر کوههای قصران، از سمت شمال خاور و خاور کوههای ایرا، فیل زمین، لواسان بزرگ(اسم روستایی) و جاجرود و از جنوب کوههای تلو، کوههای تلو، زینکوه و ارا کوه در بر میگیرند. بخش لواسان دارای روستاهای زیادی است اما بدنه شهر از باختر به خاور را محلههای اصطلک، ترک مزرعه، احمدآباد، شورکاب، جاییج(جاج معرب چاچ)،گَلَندُوَک(گل هم دو رودک) «مرکز»، نجارکلا، سیدپیاز، ناران، قاضیآباد، کلاک، باغ دره، سبو بزرگ و سبو کوچک تشکیل میدهند. (فیندلی، 1382،20).
زبان گفتاری زبان گفتاری مردم بومی لواسان و روستاهای اطراف آن در بخش لواسانات فارسی با لهجه تاتی است که با زبان پهلوی باستان اشتراکات بسیاری دارد که به گویش البرزی به دلیل رواج آن در کوهپایههای رشته کوه البرز نیز مشهور است و این لهجه همان لهجه قدیم تهرانی است که تقریبا در حال نابودی است. مردم روستاهای لواسان هنوز بدان تکلم میکنند اما در شهر لواسان به مرکزیت گلندوئک بسبب مهاجرت اقوام از نقاط مختلف کشور در سالهای گذشته، جز تعداد معدودی از بومیهای قدیمی، اکثریت اعم از بومی و غیر بومی به فارسی معمول با لهجه تهرانی سخن میگویند و نسل جدید دیگر به لهجه قدیم تکلم نمیکند. نژاد نژاد مردم بومی لواسان و روستاهای آن آریائی و همانند شهر ری باستان از شاخه مادها میباشد که در مرور زمان در پی مهاجرتهای اقوام به دلایل گوناگونی مثل جنگ، تجارت، کار، تبعید، حکمرانی و ... اختلاطهایی با یونانیها، ترکها، سادات عرب و دیگر اقوام ساکن در فلات ایران داشتهاست. برای مثال نزدیکی با مازندران باعث شده افرادی از شمال به این ناحیه و یا بالعکس مهاجرت داشته باشند که شباهتهای چهره برخی از اهالی به مردم شمالی گویای آن میباشد. امروزه مهاجرتهای انبوه مناطق مختلف کشور به تهران که لواسان را نیز تحت شعاع قرار دادهاست سبب گشته عده زیادی از آذری زبانان، کردها، لرها و گروههای فارسی زبان ِ دیگر ِ مهاجر بافت جمعیتی لواسان را تا حد محسوسی تغییر دهند. اما در کل بیشتر مهاجرتهای سالهای اخیر که به علت هوای سالم و معتدل و طبیعت سرسبز و زیبای لواسان و وجود شرایط خوب و کافی جهت ساخت و ساز ویلاها و منازل مسکونی و نزدیکی به پایتخت است از ساکنین شمال تهران یعنی شمیران بودهاست و میتوان آن را سرریز جمعیت تهران بعلت ازدحام جمعیت و آلودگی هوای تهران قلمداد نمود.