قرآن كریم معجزه جاویدان حضرت محمد (ص) است. دانشمندان از دیرباز وجود گوناگونی را برای اعجاز قرآن بیان كردهاند. همزمان با كشفیات علمی در دو قرن اخیر،اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شد. عدهای از مفسران و صاحبنظران كوشیدهاند تا با انطباق پارهای از آیات قرآن بر كشفیات جدید علوم تجربی، این ادعا را به اثبات برسانند. یكی از مواردی كه این انطباق از دلیلها و قرینههای استوار برخوردار است. آیات مربوط به خورشید و ماه و حركات آن ها است. اعجاز علمی قرآن به مطالب و اسرار علمی گفته میشود كه در قرآن بیان شده و در عصر نزول قرآن برای بشر ناشناخته بوده و پس از پیشرفت علوم در سدههای اخیر كشف شده است. هر چند تفسیر علمی قرآن كریم سابقهای هزار ساله دارد، ولی ادعای اعجاز علمی قرآن در دو قرن اخیر مطرح شده است. در این دوره برخی از كشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان بر آیات قران منطبق شده و صحت و اتقان این كتاب الهی بیش از پیش به اثبات رسیده است. در این مقاله، به اعجاز علمی قرآن در بیان حركات خورشید و ماه میپردازیم.
خورشید یكی از نشانههای الهی است كه خداوند در قرآن از آن و حركتهای ان یاد كرده و به آن قسم خورده است2. از این رو ،بسیاری از مفسران و صاحبنظران و متخصصان كیهانشناسی در این مورد اظهار نظر كردهاند. آیاتی كه در این مورد به آنها استناد شده عبارتاند از:
« وَآیَةُ لَهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَاهُمْ مُظْلِمُونَ وَالشَّمْسَ تَجْرِی لِمُسْتَقَرِّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلیِمِ.» [سوره یس(36)، آیه 37ـ38].
« نشانهای [دیگر] برای آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن بر میكنیم و به ناگاه آنان در تاریكی فرو میروند و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیر آن عزیز دانا این است.»
«لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلُّ فِی فَلَكِ یَسْبَحُونَ» [سوره یس (36) آیه 40]
نه خورشید را سزد كه به ما رسد، و نه شب به روز پیشی جوید و هر كدام در سپهری شناورند.
« وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلُّ فِی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ» [ سوره انبیاء(21) آیه 43]
« اوست آن كسی كه شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هر كدام از این دو در مداری [معین] شناورند.»
« وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلُّ یَجْرِی لِاَجَلِ مُسَمّیً» [سوره رعد(13)آیه 2]
« و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر كدام برای مدتی معین به سیر خود ادامه میدهند.»
« وَسَخَّرَ لَكُمْ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ » [سوره ابراهیم(149 آیه 33]
« خداوند خورشید و ماه را در حالی كه هر دو در حال حركت هستند، به نفع شما مقهور و مسخر گردانید.
- نكتههای تفسیری
1ـ آیات بالا برای معرفی نشانههای حق است و به مردم یادآوری میشود تا ایمان آنان تقویت شود: از این رو، آیات سوره یس با كلمه «وَآیَةُ لَهُمة...» شروع میشود و آیه 2 سوره رعد با جمله « لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ» ؛ « امید كه شما به نقادی پروردگارتان یقین حاصل كنید» پایان مییابد.
2ـ « لام» در كلمه « لمستقر» ممكن است به چند معنا باشد:
الف: لام به معنای « الی» (خورشید به سوی قرارگاه خود روان است)؛
ب: لام به معنای «فی» (خورشید در قرارگاه خود روان است) ؛
ج: لام برای غیات «تا» باشد(خورشید تا قرارگاه خود روان است)؛
د: لام به معنای تأكید باشد(خورشید روان است مر قرارگاه خود را).
3ـ آیه بالا به نحو دیگری نیز قراءت شده است: « وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لامُسْتَقَرَّلَهَا » ؛ « خورشید روان است و قرارگاه ندارد.»
4 ـ كلمه مستقر در « لمستقر » ممكن است میمی، یا اسم زمان و یا اسم مكان باشد . پس بدین معناست « خورشید به طرف قرار گرفتن خود حركت میكند » و یا تا آن جا كه قرار گیرد حركت میكند.» یعنی تا سرآمدن اجل آن و یا زمان استقرار و یا محل استقرارش حركت میكند.» این احتمال(سرآمدن اجل یا زمان اسقرار) به وسیله آیه « كُلِّ یَجْرِی لاِجَلِ مُسَمّیً » [سوره رعد(13) آیه 2] تأیید میشود؛ چرا كه « لاجل مسمی» به جای « لمستقرلها» به كار رفته است. مگر آن كه ادعا شود كه آیه « وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمْسْتَقَرِّلَهَا» [سوره یس (36) آیه 38] میخواهد در مورد خورشید به مطلب تازهای اشاره كند كه در آیات دیگر [سوره فاطر(35)آیه 13؛سوره رعد(13)آیه 2؛ سوره زمر(39) آیه 5] اشاره نشده بود. یعنی خورشید و ماه هر دو زمان استقرار و پایان زمانی حركت دارند و علاوه بر آن، خورشید پایانمكانی نیز دارد.
5 ـ ابن كثیر نیز در تفسیر خود در مورد « لمستقر لها » دو احتمال را مطرح كرده است:
اول : مقصود مستقر مكانی باشد. یعنی تحت عرش الهی كه نزدیك زمین است. دوم : مقصود انتهای سیر خورشید در قیامت باشد.
6ـ فلك در لغت به معنای كشتی است و فلك به معنای مجرای كواكب است كه به سبب شباهت آن با كشتی (در شناور بودن) فلك نامیده شده است.
تفسیر نمونه در معنای فلك نوشته است: « كلمه فلك در لغت به معنی برآمدن پستان دختران و شكل دورانی به خود گرفتن است سپس به قطعاتی از زمین كه مدور است و یا اشیای مدور دیگر نیز اطلاق شده و از همین رو به مسیر دورانی كواكب نیز اطلاق میشود. »
سید هبة الدین شهرستانی با ذكر 14 دلیل اثبات میكند كه كلمه « فلك» در اسلام به معنای مدار نجوم و مجرای كواكب است.
7ـ یسبحون از ماده « سباحت» در اصل به معنای حركت سریع در آب و هواست.
8ـ دائبین از ریشه « دأب» است كه به معنای « ادامه دادن به سیر » است ، و به معنای عادت مستمره هم میآید. البته تفسیر نمونه نوشته است: دائب از ریشه « دئوب» به معنی استمرار چیزی در انجام یك برنامه به صورت یك حالت و سنت است... ولی در معنی دائب، « حركت در مكان » نیفتاده است؛ و لذا نورافشانی و اثر تربیتی، خورشید را مدلول دائب میكند.» اما به نظر میرسد كه با توجه به سخن راغب اصفهانی ایشان به یكی از معانی دائب توجه نكرده است(ادامه دادن به سیر) . هر چند كه تفسیرنمونه هیچ منبع لغوی را نیز در این مورد معرفی نكرده است.
خورشید ستارهای است كه هر انسانی میتواند هر روز آن را ببیند و حركت كاذب روزانه (از طرف مشرق به مغرب) همیشه توجه انسان را به خود جلب كرده است. انسانها تا قرنها فكر میكردند كه خورشید به دور زمین میچرخد و هیئت پیشیده بطلمیوسی نیز بر همین اساس پایهگذاری شده بود كه زمین، مركز جهان . حكیم مزبور كره زمین را ساكن و مركز كلیه كرات پنداشته بود. « سه چهارم از سطح زمین را آب فراگرفته و كره هوا به مجموع خاك و آب احاطه كرده و كره هوا را كره آتش در میان گرفته و آتش را كره قمر در آغوش دارد. (فلك قمر را جز خود ماه ستارهای نیست) و پس از فلك قمر افلاك عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل به ترتیب هر فلك بعدی محیط بر فلك قبلی است و هر یك را فقط یك ستاره است كه هم به نام آن نامیده میشود. پس از فلك زحل كره هشتم یا فك ثوابت است كه جمیع كواكب ثابته مانند میخ بر پیكر آن كوبیده است. پس از فلك هشتم كره نهم یا فلك اطلس است كه تمام افلاك هشتگانه به ترتیبی كه ذكر شد؛ در شكم آن جا دارد. (مانند پیازی كه لایهلایه بر همدیگر هستند) فلك مزبور خالی از ستاره و دارای قطر نامحدود است... و در یك شبانهروز با كلیه افلاكی كه در جوف آن است، به گرد زمین میچرخد.7»
در اعصار جدید روشن شد كه خورشید دارای چند حركت است:
اول: حركت وضعی كه هر 5/25 روز یك بار به دور خود میچرخد. دوم: حركت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آن كه هر ثانیه 5/19 كیلومتر همراه با منظومه شمسی حركت میكند. سوم : حركتی انتقالی كه با سرعت 225 كیلومتر در ثانیه به دور مركز كهكشان میگردد؛ كه در این حركت نیز منظومه شمسی را به همراه خود میبرد.
در مورد آیات مربوط به حركت خورشید مفسران قرآن دو گروه شدهاند:
گروه اول: مفسران قدیمی؛ مفسران قرآن كریم از دیر زمان در پی فهم آیات مربوط به حركت خورشید بودند ولی از طرفی نظریه هیئت بطلمیوسی بر جهانیان سایه افكنده بود و از طرف دیگر، ظاهر آیات قرآن (در مورد حركت خورشید و زمین در مدار خاص خودشان)هیئت بطلمیوسی را برنمیتافت. از اینرو، برخی از مفسران در پی آن شدند تا با توجیه خلاف ظاهری آیات قرآن را با هیئت بطلمیوسی و حركت كاذب روزانه خورشید سازگار كنند. طبری (310 ق) در تفسیرش حركت خورشید را بر همان حركت روزانه، و محل استقرار خورشید را دورترین منازل، در غروب میداند23.
شهرستانی در مورد آیه:« كُلُّ فِی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ » [سوره یس (36) آیه 40] نوشته است: « هر یك در فلكی شنا میكنند.» مكرر گفتیم كه ظاهر این آیه با هیئت قدیم راست نمیآمد؛ زیرا بنابر آن هیئت،حركت كوكب در جسم فلك ممتنع است و از این جهت قدما ظاهر آیه را حمل بر مجاز كرده سباحت را هم به معنای مطلق حركت گرفته و گفتهاند مقصد این است كه هر ستارهای با فلك خود بالتبع حركت میكند.» این در حالی است كه در آیه « فی » (در) دارد یعنی خورشید در فلك و مدار شناور است . همچنین در مورد آیه « وَالشَّمْسُ تَجْرِی»[سوره یس (36) آیه 38] نوشته است: « متقدمان بدین آیه احتجاج كرده حركتی را كه از طلوع و غروب آفتاب مشاهده میشود متعلق به جرم خورشید دانستهاند. ولی در معنای كلمه « مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقیده شدهاند. ... برخی گفته آفتاب سیر میكند تا مستقر خود كه برج حمل است. (كه لازمه آن سكون خورشید در برج حمل است و این معنا باطل است)» عجب این است كه صاحب تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه «كُلُّ فِی فَلَكِ یَسْبَحُونَ» [ سوره یس (36) آیه 40] احتمال میدهد كه مقصود همین حركت خورشید بر حسب حس ما یا حركت ظاهری [كاذب و خطای دید] باشد و آن احتمال را در كنار احتمالات دیگر میاورد و رد نمیكند. در حالی كه این آیات در مقام شمارش آیات خداست و حركت كاذب نمیتواند آیه و نشانه الهی باشد.گروه دوم: مفسران و صاحبنظران جدید؛ پس از آن كه در هیئت جدید، حركت زمین به دور خورشید معنای جدیدی پیدا كرد و متخصصان، صاحبنظران و مفسران قرآن
در تفسیر نمونه آمده است: « بعضی دیگر آن « تجری» [سوره یس(36) آیه 38] را اشاره به حركت وضعی كره آفتاب دانستهاند؛ زیرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت كرده كه خورشید به دور خود گردش میكند.» سپس در پاورقی توضیح داده است كه بر طبق این تفسیر « لام» در «المستقرلها»به معنای «فی» (در) است.
تذكر: در این صورت معنا این گونه میشود: «خورشید در قرارگاه خود جریان دارد.» [و به دور خود میچرخد].
احمد محمد سلیمان نیز در كتاب القرآن و العلم نوشته است كلمه لام در عربی 13 معنا دارد و سپس توضیح میدهد كه اگر لام به معنای «فی» باشد حركت وضعی خورشید را میرساند و اگر به معنای « الی» باشد حركت انتقالی خورشید را میرساند و سپس میگوید این معجزه بلاغی قرآن است كه یك كلمه «لمستقرلها» دو معجزه علمی را باهم میرساند.سید هبة الدین شهرستانی نیز از علامه مرعشی شهرستانی (سید محمد حسین 9 و غیر او نقل میكند كه احتمال دادهاند؛ كلمه « مستقر» به معنای محل استقرار و حرف لام به معنای « فی» و مقصود حركت وضعی آفتاب باشد44. یكی از صاحبنظران نیز پس از آن كه حركت وضعی خورشید را 5/25 روز یك مرتبه به دور خود معرفی میكند به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم در مورد اثبات حركت خورشید استناد میجوید45.
برخی دیگر از نویسندگان مثل؛ محمد علی سادات، آیه 38 و 40 سوره یس را دلیل حركت وضعی خورشید گرفتهاند46. یكی دیگر از صاحبنظران نیز با ذكر این كه ممكن است لام در كلمه « لمستقر» به معنای «فی» یا « تأكید» باشد آن را اشاره به حركت وضعی خورشید میداند47.
یكی از صاحبنظران در مورد آیه «كُلُّ یَجْرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً » ؛ « هر یك از خورشید و ماه تا زمان معینی به گردش خود ادامه میدهند» نوشته است: « ظاهراً مقصود از این كه خورشیدو ماه تا زمانی معینی به گردش خود ادامه میدهند. این است كه زمانی فراخواهد رسید كه این چراغهای آسمانی خاموش گردد و آن روز قیامت است.» همین معنا را سید هبة الدین شهرستانی در مورد آیه « وَالشَّمْسً تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا » پذیرفته و نوشته است: مقصود از جریان حركت انتقالی آفتاب است در اعماق فضا و مراد از « مستقر » زمان استقرار است نه مكان استقرار و معنا چنین میشود: آفتاب حركت میكند تا هنگامی كه باید قرار گیرد. یعنی روز قیامت. فیزیكدانان جدید نوشتهاند: « خورشید میتواند تا 10 میلیارد سال بدرخشد و از این عمر طولانی پنج میلیارد سال آن گذشته است. بنابراین، اكنون خورشید در نیمه راه زندگی خود قرار دارد.»
حركات درونی خورشید
به نظر میرسد كه كلمه « تجری » در آیه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا » معنای دیگری را نیز بدهد. یعنی بین كلمه « تحرك» و تجری» تفاوتی هست و آن این كه كلمه « تحرك» فقط حركت را میرساند مثل حركت اتومبیلی كه به جلو یا عقب میرود ولی زیر و رو نمیشود. اما كلمه « تجری» در مورد مایعات مثل آب به كار میرود كه در هنگام حركت علاوه بر جلو رفتن، زیر رو هم میشود و بر سر هم میخورد. امروزه دانشمندان كشف كردهاند كه خورشید علاوه بر حركت وضعی، انتقالی طولی، انتقالی دورانی دارای یك حركت دیگر هم هست؛ چرا كه درون خورشید همیشه انفجارات هستهای صورت میگیرد تا انرژی نورانی و گرما را تولید كند و روشنی بخش ما باشد. و همین انفجارات باعث زیر و رو شدن مواد مذاب داخل خورشید شده و گاه تا كیلومترها به بیرون پرتاب میشود.به عبارت ، دیگر خورشید فقط حركت نمیكند بلكه مثل آب جریان دارد و همیشه زیر و رو میشود؛ و این لطافت تعبیر قرآنی غیر از طریق وحی نمیتواند صادر شده باشد و از این رو ممكن است اعجاز علمی قرآن را برساند. تذكر: در این جا ممكن است گفته شود كه با توجه به كاربرد واژه « تجری » در قرآن كه در مورد حركت ماه و خورشید هر دو بكار رفته است[ سوره فاطر(35) آیه 13؛ سوره زمر(39)آیه 5؛ سوره لقمان(31) آیه 29] « وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلُّ یَجْرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً » [سوره رعد(13) آیه 2] در حالی كه ماه از مواد مذاب تشكیل نشده است. پس همیشه، واژه تجری به معنای مذاب بودن، متعلق به جریان(مثل آب و خورشید نیست. بلكه این تعبیر كنایه است كه در این موارد فضا را مثل یك اقیانوسی در نظر گرفته است كه ماه و خورشید مثل یك كشتی در آن شناور هستند . پس این واژه دلالت قطعی بر یك معنا(شناور بودن یا مذاب بودن) در مورد خورشید ندارد . از این رو نمیتوان گفت كه اعجاز علمی قرآن را ثابت میكند. تذكر دیگر: برخی از صاحبنظران (دكتر السید الجمیلی) نیز با طرح آیه 36 سوره یس حركت خورشید و منظومه شمسی را 700 كیلومتر در ثانیه دانستهاند. ولی نوع حركت را مشخص نكردهاند كه ، دورانی به دور مركز كهكشان است یا مستقیم.
حركت زمين
در مورد حركت زمين به آيات متعددي استناد شده است كه در ابتداء آن آيات را فهرست وار بر ميشماريم و سپس هر كدام را جداگانه مورد بررسي قرار ميدهيم:
* آيات زير در مورد حركت وضعي زمين مورد استناد واقع شده است: مرسلات /25 ـ شمس/6 ـ نمل /89 ـ نبأ/7 ـ نحل /15 ـ انبياء/31 ـ لقمان/10.
* آيات زير در مورد حركت انتقالي زمين مورد استناد واقع شده است: ملك /15 ـ مرسلات /25 ـ شمس /6 ـ نمل /89 ـ فصلت /11.
*آيات زير در مورد حركتهاي ديگر زمين مورد استفاده واقع شده است: زخرف / 10 ـ طه / 53 ـ نبأ/6 ـ بقره /22.
اينك هر كدام از آيات را به صورت مستقل مورد بررسي قرار ميدهيم:
1ـ « و تري الجبال تحسبها جامدة و هي تمرمرالسحاب»« و ميبيني كوهها را و گمان ميكني كه ايستادهاند در حالي كه آنها مانند ابرها در حركت هستند.»
بررسي: استفاده حركت انتقالي زمين از آيه فوق (نمل /89) مناسبت دارد، چرا كه كوهها را به ابر تشبيه كرده است و ابر حركت انتقالي به دور زمين دارد ولي حركت دوراني (وضعي9 به دور خود ندارد پس حركت وضعي زمين از اين تشبيه قرآني استفاده نميشود و لذا اشاره تفسير نمونه به حركت دوراني زمين، بر مبناي آيه فوق مناسبت ندارد.
2ـ « والذي جعل لكم الارض مهدا»« و اوست كه زمين را براي شما گاهوارهاي قرار داد.»و همين مضمون در سوره طه / 53 و نبأ / 6 ( مهاداً ) آمده است. و نيز در سوره بقره/22 ميفرمايد:
«الذي جعل لكم الارض فراشاً » « آنكه زمين را براي شما بستر (آرامش) قرار داد.»
برخي از نويسندگان و صاحبنظران از تعبير « مهدا» حركت زمين را استفاده كردهاند و مينويسند:
« چه تشبيه جالبي: قرآن زمين را مانند گاهواره توصيف ميكند. همانطور كه ميدانيد از ويژگيهاي گاهواره اين است كه در عين حركت ميكند، موجب ناراحتي و رنجش كودك نميشود. بلكه سبب استراحت و آسايش اوست.»برخي ديگر از نويسندگان نيز همين استفاده (حركت زمين) را نمودهاند.در مقدمه كتاب اعجاز قرآن علامه طباطبائي (ره) نيز از آيه 53 سوره طه حركت انتقالي زمين را استفاده كردهاند. استاد مصباح يزدي با رد استفاده حركت زمين از آيه فوق مينويسند: « مهد و مهاد نيز معنايي همانند« فراش» دارند، برخي گفتهاند كه ميتوان از اين دو كلمه دريافت كه همچون گاهواره داراي حركت است اما اين روشن نيست زيرا در آن صورت جاي آن است كه ديگري بگويد نوع اين حركت، گاهوارهاي و داراي رفت و برگشت است در حالي كه چنين نيست. بنابراين ظاهر آيه همان اشاره به راحتي و جاي استراحت و آرامش است همچنان كه گاهواره براي نوزاد چنين است.»