موتور جستجوی پیشرفته مقالات و تحقیقات و ...

تحویل در محیط ورد : word
عنوان :

عنوان سفارش :
تعداد صفحه :
قیمت :
تومان
  • فهرست مطالب
  • مقدمه
  • اخلاق و انواع آن در تفسیر المیزان
  • اخلاق توحیدمحور در تفسیر المیزان
  • اصول اخلاق فاضله : عفت ، شجاعت ، حكمت و عدالت
  • نتیجه
  • منابع
    1. مقدمه

    اخلاق آدمى (هر چند كه از نظر عدد بسيار است ، ولى منشاء همه خلقهاى وى ) سه نيروى عمومى است كه در آدمى وجود دارد و اين قواى سه گانه است كه نفس را برمى انگيزد، تا در صدد به دست آوردن و تهيه علوم عملى شود، علومى كه تمامى افعال نوع بشر به آن علوم منتهى ميشود و بدان مستند ميگردد. و اين قواى سه گانه عبارت است از قوه شهويه ، غضبيه ، نطقيه فكريه كه همانطور كه گفته شد تمامى اعمال و افعال صادره از انسان ، يا از قبيل افعالى است كه به منظور جلب منفعت انجام ميشود، مانند خوردن و نوشيدن ، و پوشيدن و امثال آن و يا از قبيل افعالى است كه به منظور دفع ضرر انجام مى شود، مانند دفاع آدمى از جان و عرض و مالش ، و امثال آن ، كه مبدا صدور آنها قوه غضبيه است ، همچنانكه مبدا صدور دسته اول قوه شهويه است . و يا از قبيل افعالى است كه ناشى از تصور و تصديق فكرى است ، مانند برهان چيدن و استدلال درست كردن كه هيچ فعلى از افعال دو دسته قبلى هم نيست ، (ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۵۹ )

    اخلاق و انواع آن در تفسیر المیزان

  • 1. اخلاق متابع تحولات اجتماعی
  • 2. اخلاق متابع تحمیل قوانین
  • 3. اخلاق توحیدمحور
  • 1.اخلاق منابع تحولات اجتماعی

    این نوع از اخلاق مبتنی بر طبیعت بشر، وضعیت بشر و اوضاع و احوال خاص اجتماعی و فرهنگی است. در واقع این تعریف از اخلاق که می توان آن را نظریه «وابستگی» نامید، بر آن است که طبیعت بشر و یا جهانی که آدمیان در آن به سر می‌برند، اخلاق را تعیین و مشروط می‌کند. اگر قانونی جاودانه وجود داشته باشد که مقرر بدارد: «غذاهای ناسالم نخورید»، نادرستی اینکه من غذای ناسالم می‌خورم در گرو مسلم گرفتن واقعیت‌هایی درباره خودم و جهان است، ولو اینکه، با در نظر گرفتن آن امور واقع، آنچه عمل مرا نادرست می‌سازد این باشد که آن عمل این قانون جاودانه را نقض می‌کند.(هولمز رابرت ال، مبانی فلسفه اخلاق، ص 336) این نظر مؤید آن است که اخلاق نسبی است و به آدمیان باز بسته است؛ بنابراین، به اعتباری حکایت از نسبیت اخلاقی دارد، ولی به خودی خود نسبی‌گری اخلاقی را اثبات نمی‌کند.( هولمز رابرت ال، مبانی فلسفه اخلاق، ص 368)

    2.اخلاق منابع تحمیل قوانین

    این نوع از اخلاق مبتنی بر زور و دیکتاتوری بوده و تا آنجا پیش می‌رود که برای حفظ موقعیت خود، جایز دانسته انسان زندگی خود را بر پایه رذائل اخلاقی قرار دهد. این نظر قائل است به اینکه رعایت خیلی از فضائل، موجب خرابی مملکت و بر عکس بسیاری از رذائل وجود دارد که موجب رفاه مردم و آبادی و پیشرفت می‌باشد؛ مثل قساوت و بی‌رحمی و سنگدلی، شاه باید قسی القلب و بی‌رحم باشد تا بتواند اطاعت مردم و وحدت ارتش را حفظ نماید.(راسل برتراند، جهانی که من می‌شناسم، ص 68)طرفداران این مکتب معتقدند که انسان طبعا خودپرست بوده، میل دارد با قدرت و توانی بیشتر زندگی کند و لازم است انسان در رفتار و کردار خود تنها به خود بیندیشد و سعی کند بیشتر زندگی کند و به امور دیگران توجهی ننماید.(فروغی محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج 3، ص 201/ حقانی زنجانی حسین، فلسفه اخلاق؛ بیماری‌های اندیشه در قرن بیستم)

    علامه طباطبائی اساس این دو نوع از اخلاق را بر جهل و نادانی دانسته است که یکی از راه تربیت اخلاقی و دیگری از راه زور و دیکتاتوری محقق می‌شود: «(قانون‌گذاران) اخلاق را هم تابع اجتماع و تحولات اجتماعی می‌دانند، هر خُلقی که با حال اجتماع موافق بود آن را فضیلت می‌شمارند، حال چه اینکه از نظر دین خوب باشد چه نباشد؛ مثلا یک روز عفت از اخلاق فاضله به شمار می‌رود، و روز دیگر بی‌عفتی و بی‌شرمی و... . طریقه دوم از دو طریق، تحمیل قوانین بر مردم است که مردم را طوری تربیت کنند و به اخلاقی متخلق بسازند که خود به خود قوانین را محترم و مقدس بشمارند، در این طریقه باز دین را در تربیت اجتماع، لغو و بی‌اعتبار می‌شمارند... این دو طریق از راه تحمیل قانون بر مردم مورد عمل قرار گرفته که گفتیم یکی تنها از راه زور و دیکتاتوری قانون را به مردم می‌دهد و دومی از راه تربیت اخلاقی، و لیکن علاوه بر اینکه اساس این دو طریق جهل و نادانی است، مفاسدی هم به دنبال دارد، از آن جمله نابودی نوع بشر است، البته نابودی انسانیت او.»(طباطبائی محمدحسین،المیزان، ج 2، ص 178)

    3.اخلاق توحیدمحور

    علامه طباطبائی پس از بیان و نقد دو دیدگاه ارائه شده، دسته سومی از اخلاق را ارائه داده و آن را «اخلاق توحیدمحور» می نامد و تنها راه صحیح اخلاقی را شریعت و قوانینی می‌داند که بر اساس توحید طرح‌ریزی شده است: «تنها راه صحیح رفع اختلاف راه دین است، و به همین جهت خدای سبحان، شرایع و قوانینی برای آنان (انسان) تأسیس کرد و اساس آن شرایع را توحید قرار داد، که در نتیجه هم عقاید بشر را اصلاح می‌کند و هم اخلاق آنان و هم رفتارشان را؛ به عبارتی دیگر اساس قوانین خود را این قرار داد که نخست به بشر بفهماند حقیقت امر او چیست؟ از کجا آمده؟ و به کجا می رود؟... پس تشریع دینی و تقنین الهی، تشریعی است که اساسش تنها علم او است و بس، همچنان که فرمود: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ، أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ، ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون» ‏و از همین باب است آیه «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیه‏»( طباطبائی محمدحسین،المیزان، ج 2، ص 180)

    به باور علامه طباطبائی قرآن کریم اساس قوانین را بر توحید فطری و اخلاق فاضله غریزی بنا کرده، و ادعا می‌کند که تشریع (تقنین قوانین)، باید بر روی بذر تکوین، و نوامیس هستی جوانه زده، و رشد کند، و از آن نوامیس منشأ گیرد، ولی دانشمندان و قانون‌گذاران، اساس قوانین خود را، و نظریات علمی خویش را بر تحول اجتماع بنا نموده، معنویات را به کلی نادیده می‌گیرند، نه به معارف توحیدی کار دارند و نه فضائل اخلاقی، و به همین جهت سخنان ایشان همه بر سیر تکامل اجتماعی مادی، و فاقد روح فضلیت دور می‌زند، و چیزی که هیچ مورد عنایت آنان نیست، کلمه عالیه «الله» است.( طباطبائی محمدحسین، المیزان، ج 1، ص 99)اصول توحیدی آیات کلیدی قرآن کریم می‌باشد و در مسئله ابطال نسبیت اخلاق و محکوم شمردن نسبی بودن حسن و قبح و مردود دانستن آنکه فضیلت و رذیلت ریشه انسانی ندارد، بلکه تابع محیط و تحولات گوناگون است، بسیار کارآمد هستند.( طباطبائی محمدحسین،المیزان، ج 1، ص 1)

    اخلاق توحیدمحور در تفسیر المیزان

    همانگونه که مطرح شد، تعریف از اخلاق در غرب، همان قراردادهای اجتماعی است که در جامعه حاکم است، این مفهوم را «رابرت ال. هولمز» به خوبی بیان کرده است: «آدمیان همواره به غذا، گرما، سرپناه، و روابط جنسی نیاز داشته‌اند، و چیزهایی که این نیازهای اساسی را ارضا می‌کنند پیوسته برای ما ارزشمند بوده‌اند. از این جهت بین ما و حیوانات دیگر فرقی نیست. ولی ما آدمیان در مرحله‌ای از تاریخ پدیدارشدنمان رفته رفته این چیزها را ارزشمند تصور کردیم. با این کار مفهوم‌سازی آغاز شد و مفهوم خوبی یا خیر در وجود آمد. این تغییر ما را از حیوانات دیگر ممتاز کرد... هنگامی که جوامع پدید آمدند، تشریک مساعی رو به افزایش نهاد و تقسیم کار برآوردن نیازها را آسان کرد...آرمان‌ها بالیدند، و همراه با تکامل هوش و قابلیت تأمل درباره حیات و عالم، مفهوم خیر بیش از پیش گسترش یافت. سرانجام آدمیان به هر چیزی که در آن منفعتی احساس می‌کردند ارزش عطا کردند، و مفهوم خیر فراگیر شد.»(هولمز رابرت ال، مبانی فلسفه اخلاق، ص 26) همانطور که هولمز مطرح کرد، اخلاق زمانی مفهوم می‌یابد که زد و بندهای اجتماعی ظهور و بروز می‌یابد و الا انسان در مرحله فردیت و شخصی بودن همچون حیوان غرائزی دارد که از همان روش‌های غریزی بهره‌مند می‌شود و تمایزی بین انسان و حیوان نیست، و نفع و ضرری در میان نیست تا بخواهد حسن و قبحی مطرح شود، اما همینکه اجتماع ایجاد شد، برای اینکه بتوان در کنار یکدیگر زندگی مسالمت‌آمیزی داشت، باید پایبند به اموری بود که همان قراردادهای اجتماعی یا اخلاق است؛ یعنی کاملا مادی دیدن امور و به تعبیری که از علامه پیشتر مطرح شد، نابود کردن انسانیت.

    این در حالی است که در تفکر اخلاق توحیدمحور، کاملا موضوع عکس این قضیه است و تک تک افراد چنان تربیت می‌شوند که توانایی دریافت هر حسن و قبحی را دارند، نگاه در این مکتب اصلا منفعت‌طلبانه (در تعریف اصالت ماده) نیست، بلکه در این مکتب همه چیز از آن خدا و تحت اراده اوست و متخلقان این مکتب با چنین نگاهی تربیت می‌شوند، حال که متخلق به این نوع از اخلاق شدند زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و به عبارتی اجتماعی می‌شوند، به خودی خود و به سبب اصل توحیدمحوری جامعه هیچ مشکلی در پیش رو ندارد و بی هیچ مقدمه ای قانون و مدنیت در این اجتماع جاری است.

    علامه طباطبائی در المیزان به خوبی این تربیت فردی و تعامل اجتماعی را نشان داده است: «انسان در مقایسه با هم‌نوعانش در مواردی آزاد است که مربوط به خودش باشد و اما در مواردی که پای مصلحت ملزمه خود او و بالاخص مصلحت ملزمه اجتماع و عامه مردم در کار باشد و علل و اسباب او را به مصالحی و به مقتضیات آن مصالح هدایت کند در آنجا دیگر هیچ وجه آزادی و اراده عمل ندارد. و در چنین مواردی اگر کسی و یا کسانی او را به سوی سنت و یا هر عملی که قانون(شرع) و یا مجری قانون(حاکم شرع) و یا فردی ناصح و متبرع (مأمور حاکم شرع) آن را موافق با مصالح انسانیت(اصل توحیدمحوری) تشخیص داده دعوت کند و به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر نماید و برای دعوت خود حجت و دلیلی روشن(کتاب، سنت، عقل) بیاورد، نباید او را به زورگویی و سلب حریت مشروع افراد متهم نمود.»( طباطبائی محمدحسین،المیزان، ج 10، ص 588)

  • مجری کارهای پژوهشی عمومی، علمی پژوهشی و مروری
  • کارهای آماری و تجزیه و تحلیل داده
  • تحلیل کمی و کیفی
  • انجام کلیه خدمات نگارش، ترجمه تخصصی ، ویرایش مقاله ها و پایان نامه ها
  • انجام رفرنس نویسی استاندارد با نرم افزار EndNote
  • آماده سازی پاورپوینت مربوط به ارائه در جلسات و همایشها
  • Tel : 09385735506 - 09118370377
    Email : tahghighnet@yahoo.com
    Telegram : @tahghighnet
    Instagram : tahghighnetinsta
    www.tahghigh.net
    2024 - 2007