مقدمه
اهمیّت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیّت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدّس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگهای گوناگون است تا آنجا که سعادت و شقاوت امّتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده میباشد. اوّلین شـرط داشـتن جـامعهای سـالم و پـویا، سـلامت و پـایداری خانـواده اسـت. همة دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایة خانوادههای سالم و امن پدید آمده است. قرآن کریم به عنوان برترین نسخة زندگی و عالیترین راهنمای بشر برای دستیابی به حیات طیّبه، بخشی عظیم از آیات را به تنظیم و تعدیل روابط اعضای خانواده، حقوق و وظایف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به این آیات الهی میتواند انسان را برای دستیابی به بهترین راهکارها در تحکیم خانواده هدایت کند. برخی از سوره ها قرآن به صورت خاص مسایل خانواده را بیان میکنند؛ مانند سورههای نساء، انسان، تحریم، طلاق و ... . اهداف خانواده و اقتضای تأسیس آن ایجاب میکند که پایهگذاران آن یعنی زن و شوهر، در تحکیم و پایداری این بنا، نهایت سعی خود را بکنند و با همان انگیزه که بر تشکیل آن اقدام کردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدّس تا پایان حفظ شود.
خانواده بنیادیترین نهاد در جامعة انسانی است که وظیفة تربیت و سازندگی افراد و انسانها را بر عهده دارد و اگر افراد نتوانند خانواده را تحکیم بخشند و افرادی باایمان در آن پرورش دهند، نمیتوانند جامعهای ایدهآل برای نسل آینده بسازند و از فرهنگ ایمانی خود جا مانده و به اهداف متعالی خود نمیرسند. مقصود از تحکیم خانواده، فراگیری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیّت اخلاق و حفظ حقوق همة اعضاست. اگر هدف از برقراری زوجیّت و تشکیل خانواده، به تعبیر قرآن، «سکونت و آرامش اعضا» است، لازم است که همة رفتارها و تعاملها در راستای تحقّق این هدف باشد.
عوامل تحکیم خانواده در اسلام
عوامل فراوانی در تحکیم بنیان خانواده و سرزندگی آن مؤثّرند که در ذیل به مهمترین آنها پرداخته شده است:
1) حُسن معاشرت، تضمین تحکیم خانواده
حکما در حکمت عملی، تدبیر منزل را بـر سیاست مُدُن مقدّم میدانند و البتّه تهذیب اخلاق بر تدبیر منزل نیز مقدّم است. در حکمت عملی، اوّل فرد را مهذّب میسازند تا خانوادهای بنا کند و به تبع آن، خانوادههای تدبیریافته و سامانگرفته جامعهای زنده و سالم بسازند. جامعة سالم و زنده با صنعت و ماشین به دست نمیآید، بلکه مناسبتهای اخلاقی و روابط حسنة الهی سازندة جامعة سالم و زنده است. ویل دورانت میگوید: «در میان جنگها و ماشینها چنان غرق شدهایم که از درک این حقیقت بیخبر ماندهایم که در زندگی، واقعیّت اساسی، صنعت و سیاست نیست، بلکه مناسبتهای انسانی و همکاری افراد خانه از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان است» (ر.ک؛ دورانت، 1371: 81ـ65).
از ویژگیهای انسان، تمایل و نیاز او به معاشرت است و از معاشرت، جز محبّت دیدن و محبّت ورزیدن انتظار ندارد، چرا که خلقت انسان بر اساس عشق و محبّت است و همین بهترین انگیزة او در هر گونه تلاشی است. گرچه انسان عموماً در تشخیص عشق حقیقی به بیراهه میرود، امّا عشقهای صُوری یا حتّی باطل هم این خاصیت را دارند که انسان را به تکاپو وادارند و امیدوار و مجذوب کنند. خداوند متعال رفتارها و برخوردهای صحیح انسانی را در خانواده با «حُسن معاشرت» معرّفی میفرماید و از مرد و زن، رعایت آن را با میزان «معروف»، یعنی رفتاری پسندیده و انسانی میخواهد: ﴿...وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا: ... و با آنها سخن شایسته بگویید﴾ (النّساء/5)؛ ﴿...وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ...: ... و با آنان به گونة شایسته رفتار کنید...﴾(همان/21).
حُسن معاشرت در خانواده، در دو محدودة مرزهای حقوقی و دستورالعملهای اخلاقی تعیین میشود و «تعبیر حُسن معاشرت که به عنوان یک وظیفه برای شوهر و یک حق برای زن مطرح میشود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است، اگر به خوبی باز شود، نشاندهندة تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد. در «نفقه» همة نیازمندیهای جسمی زن باید تأمین شود و در «حُسن معاشرت» همة نیازمندیهای روحی او» (بهشتی، 1361: 153). حسّاسیت محیط خانواده، اهداف بلندمدّت و مقدّس آن اقتضا میکند که همسران بیشترین دقّت را در رعایت حُسن معاشرت با یکدیگر داشته باشند و از خانه فضایی سرشار از اُنس و ملاطفت بسازند.
2ـ حکومت نظم و انضباط در میان اعضای خانواده
در قرآن توصیههای مکرّری به تقوا در تشکیل خانواده شده است، چنانکه میخوانیم: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا: اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همة شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خَلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. نیز از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترف هستید و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز از قطع رابطه با) خویشاوندان خود پرهیز کنید؛ زیرا خداوند مراقب شماست﴾ (النّساء/1). اسلام در هیچ یک از حوزههای جامعة خود به هرج و مرج معتقد نیست، بلکه همواره خواستار نظم و انضباط در همة ابعاد فردی یا همگانی است. در واقع، اسلام در تشکیلات خود از رهنمودهای آسمانی مایه میگیرد که در آن محدودیّتهای قومی، اقلیمی و یا نژادی و امثال آن وجود ندارد؛ زیرا این رهنمودها را باری تعالی وحی و الهام کرده است.
3ـ توجّه به یکسانی در آفرینشاز مشخّصات اساسی در قانونگذاری الهی این است که در اینگونه قانونگذاری قانون از اصل توحید نشأت گرفته است؛ به عبارت دیگر، از ارتفاعی فراتر از همة موانع و قید و بندهایی که در جوامع انسانی وجود دارد و ما امروز به خوبی درمییابیم که همة گرفتاریهایی که بشر بدان دچار شده است و تا به امروز با آنها دست به گریبان بوده، از همین قید و بندها پدید آمده است (مانند تعصّبهای نژادی، قومی و اقلیمی و طبقاتی و غیر آن) ما به خوبی دریافتهایم که اینها موانع و گردنههایی است در راه آدمی که رسیدن او را به سعادت و پیشرفت دشوار مینماید (ر.ک؛ تفسیر هدایت، 1377، ج 2: 15). از این روست که همة توجّه قرآن به این است که بگوید همة مردم ـ از زن و مرد ـ از یک تن آفریده شدهاند.
4ـ همکاری و همدردیهمکاری و همدردی با خانواده باید در چارچوب آیین خدا باقی بماند و وسیلة فساد، رشوه و غصب حقوق و اشاعة فحشا نگردد. از این رو، نخست از تقوای خدایی سخن گفت و آن را مرکز سازمان و سامان اجتماعی قرار داد، سپس به بیان اهمیّت خویشاوندان و نزدیکان پرداخت. تعبیر قرآن در عبارت «تَسَاءلُونَ بِهِ» بدین معنی است که خدا مقیاس نهایی و آخری است که میتوان آن را مرکز تعاون اجتماعی قرار داد. پس هرگاه یکی از دیگری چیزی بخواهد و نداند که آن را برآورده میسازد یا نه، چگونه میتواند به اثبات رساند که آنچه خواهد گفت درست است یا دروغ میگوید. در اینجا راهی نیست، جز آنکه به خدا سوگند خورد و ضمیر و فطرت مؤمن او با خداوند مشورت کند و از خود برای خود نگهبانی قرار دهد. جامعة انسانی که از ایمان بهره یافته، میتواند میان فرزندان خود بر اساس عدالت و مساوات، تعاون حقیقی ایجاد کند، ولی اگر جامعه ایمان نداشته باشد، هر گونه سازمان و سامان چیزی جز نقشی بر روی کاغذ نخواهد بود که بازیچة دست مردم است؛ همانند توپی در دست بازیکنان (ر.ک؛ همان: 17). از اینجاست که میگوییم باید جامعة اسلامی بر بنیان ایمان و تقوی بنا شود: ﴿...إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً: ... هر آینه خدا مراقب شماست﴾.
ـ مشاوره با یکدیگریکی از عواملی که سبب تفاهم و همکاری اعضای خانواده میگردد، وجود روحیة مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانوادهای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست. مولی علی(ع) میفرمایند: «وَ لاَ ظَهِیرَ کَالمُشَاوِرَةِ: هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست» (نهجالبلاغه/ ح۵۴). در طول تاریخ زندگانی بشر نیز بهترین و مستحکمترین کانونهای خانوادگی آنهایی بودهاند که در آن، زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نمودهاند. نمونة بارز و برترین الگوی آن در زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) به چشم میخورد.
6ـ وجود عشق، مهر و محبّت میان اعضای خانوادهانسان تشنة دوستی و محبّت است. انگیزة بسیاری از تلاشها و زحمات طاقتفرسای زندگی، محبّت است و وجود آن در خانواده، انسان را به فعّالیّت و کسب معاش وامیدارد. حفظ حرمت و شخصیّت دیگران، در گروی احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر میگردد. رعایت این مسأله، بهویژه از سوی کسانی که با هم اُنس و الفتی دارند، باعث استحکام دوستی و گرمی روابط خواهد شد که بارزترین مصداق آن خانواده است. در واقع، اخلاق نیک به مثابة روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری میکند. امام صادق(ع) بر کوشش در مهرورزی نسبت به برادران دینی تأکید نموده است و چه نیکوست که این امر از خانواده آغاز گردد: «شایسته است مسلمانان در یاری بر مهر ورزیدن به هم کوشا باشند که خدای عزّ و جلّ فرموده است: ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ (کلینی، 1365: 396). مهر و محبّت اعضای خانواده به هم سبب جلب رضایت و رحمت خدا میشود که بدیهی است چنین خانوادهای پایدار و سعادتمند است. امام سجّاد(ع) در مورد ضرورت مهرورزی به همسران چنین فرمودند: «حقّ همسرت آن است که بدانی خداوند عزّ و جلّ او را مایة سکون و همنشینی تو قرار داده است و باید بدانی که او نعمت خداوند بر توست. پس او را گرامی بدار و با او با رفق و مدارا برخورد نما و هرچند حقّ تو بر او بیشتر است، امّا حقّ او بر تو این است که با او مهربانی کنی» (حرّانی، 1363: 2۶2). علاوه بر همدلی و همراهی تقدّس حقّ شوهر بر زن چنان والاست که همردیف شرکت در جهاد فی سبیلالله قرار گرفته، چنانکه امیر مؤمنان(ع) میفرماید: «جِهَادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ: جهاد زن، نیکو همسرداری کردن است» (نهجالبلاغه/ ح ۱۳6).
7ـ آشنایی کامل اعضای خانواده با حقوق و وظایف خوددر اینجا یک اصل اساسی است که نظام حقوقی بر آن تأکید دارد و آن اینکه هر جا وظیفهای وجود دارد، در کنار آن حقّی هم ثابت است. حقّ و وظیفة از هم جدا نیستند؛ یعنی هر کس حقّی داشته باشد و در مقابل نیز وظیفهای دارد و بالعکس. این موضوع در مورد تمام افراد بشر ثابت است و تنها خداست که حقوقی دارد، امّا وظیفهای بر او نیست. در اینجا به انواع حقوق اعضای خانواده و تأثیر آنها در استحکام خانواده به اختصار اشاره میگردد:
الف) حقّ والدین بر فرزندان
امام سجّاد(ع) در رسالة حقوق خود حقّ پدر و مادر بر فرزندان را اینگونه بیان میفرماید: «حقّ مادرت این است که بدانی او تو را حمل کرده، آنگونه که کسی کس دیگر را حمل نکند و از شیرة جانش تو را خورانده، آنگونه که کسی دیگری را نخورانده است و به راستی، او با گوش، چشم، دست، پا، مو، پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده است و از این نگهداری نیز خشنود و شاد و پیوسته در کار بوده است. حقّ پدرت این است که بدانی بهراستی او ریشة توست و تو شاخة اویی و چون او نبود، تو نیز نبودی. پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد، آگاه باش که این نکویی در تو ریشه در پدرت دارد. بنابراین، خدای را ستایش نما و به اندازة آن نکویی، سپاسش دار، وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ» (حرّانی، 1363: 263). از اینجاست که انسان درمییابد که چرا خداوند مسألة نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها را مقدّمهای بر شکر خود شمرده است.
در کتاب آسمانی قرآن، دستور احترام به پدر و مادر پس از مسألة توحید بیان گردیده است و این نشاندهندة اهمیّت این حُکم است. خدای متعال میفرماید: ﴿وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا: و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه یکى از آن دو یا هر دوى آنها نزد تو به سنّ پیرى رسند، کمترین اهانت به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف، سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو * و نیز بالهاى تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، ایشان را مشمول رحمت قرار ده﴾ (الإسراء /۲4ـ۲3).
در این آیات سه دستور مهم در باب نحوة رفتار با والدین آمده است:الف) به کار نبردن کمترین تعابیر بیادبانه (یعنی «اُف»)، چه رسد به فریاد زدن بر آنها.
ب) خضوع در برابر پدر و مادر.
ج) دعا در حقّ ایشان (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1354، ج ۱۲: ۷6ـ۷5).
یکی از عوامل صلح و صفا، آرامش و امنیّت و تحکیم روابط در میان اعضای خانواده، احترام، تکریم و احسان به مفهوم قرآنی آن به پدر و مادر است. اینها دستور ویژة قرآن بعد از عبادت خداوند یکتا است.
ب) حقّ فرزندان بر والدیندر این باره نیز امام سجّاد (ع) در رسالة حقوق فرمودند: «حقّ فرزند تو این است که بدانی او از توست و در پسند و ناپسند دنیای زودگذر دنبالهروی توست و به درستی که تو در تربیت نیکو و راهنمایی به سوی پروردگارش و یاریرسانی او در فرمانپذیری از خداوند نسبت به خویشتن و حقّ فرزندت پرسیده خواهی شد. پس [اگر وظیفهات را به انجام رسانی،] پاداش گیری و [چون کمکاری کنی،] بازخواست شوی. پس کار فرزندت را چونان کسی که کارش را در این سرای زودگذر با نیکو ثمری بیاراید، انجام بده و در روابط تو و فرزندت به سبب نگهداری خوب و ثمر الهی که از او گرفتهای، نزد پروردگار عذرت پذیرفته است» (همان: ۴۶۱).
ج) وظیفة هر یک از زن و مرد نسبت به کُلّ خانوادهخداوند در قرآن کریم به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به بعضی از همسران پیامبر (ص)، خداوند در آیات سورة تحریم روی سخن را به همة مؤمنان کرده، دستورهایی دربارة تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها میدهد، نخست میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! خود و خانوادة خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید...﴾ (التّحریم/ 6).
نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است و نگهداری خانواده به تعلیم، تربیت، امر به معروف، نهی از منکر و فراهم ساختن محیط پاک و خالی از هرگونه آلودگی در فضای خانه و خانواده است. این برنامهای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدّمات ازدواج و آنگاه نخستین لحظة تولّد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامهریزی صحیح و با نهایت دقّت تعقیب شود؛ به تعبیر دیگر، حقّ زن و فرزند تنها با تأمین هزینة زندگی، مسکن و تغذیة آنها حاصل نمیشود، مهمتر از آن، تغذیة روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است.
مهمترین وظایف متقابل همسران
رعایت وظایف متقابل از سوی دو همسر تأثیر بسزایی در تحکیم و پایداری خانواده دارد و در اینجا به برخی از آنها اشاره میگردد.
1ـ حفظ از انحراف
خداوند در یک کلام، حقّ و وظیفة میان زن و شوهر را روشن نموده است: ﴿...هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ...: ... آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (و هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید)...﴾ (البقره/۱۸۷). لباس از یکسو، انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشیاء به بدن حفظ میکند و از سوی دیگر، عیوب او را میپوشاند، و نیز زینتی است برای تن آدمی. این تشبیه که در آیة فوق آمده، اشاره به همة این نکات است. دو همسر یکدیگر را از انحرافها حفظ میکنند، عیوب هم را میپوشانند، وسیله راحت و آرامش یکدیگرند و هر یک زینت دیگری محسوب میشود. این تعبیر نهایت ارتباط معنوی مرد و زن و نزدیکی آنها به یکدیگر و نیز مساوات آنها را در این زمینه کاملاً روشن میسازد؛ زیرا همان تعبیر که دربارة مردان آمده، بدون هیچ تغییر دربارة زنان هم آمده است (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1354، ج 1: 733). بر اساس این آیه و نیز آیات و روایات دیگر، همسران مایة زینت هم هستند و عیبهای یکدیگر را میپوشانند و یکدیگر را محافظت میکنند و از گناه بازمیدارند.