در کنار عوامل مذکور، رشد فزاینده دولت در این زمان در یک فرایند متناقض، که از یکسو دولت بر تمامی امور اجتماعی مردم سایه افکنده و از سویی دیگر بسیار ناتوان جلوه می کند، باعث بوجود آمدن گفتمان مقاومت معطوف به قدرت در صحنه سیاسی و اجتماعی عراق از سوی شیعیان و روحانیون شد.عراق به تدریج از جامعه ای که در آن دولت فقط برای گرفتن مالیات يا خدمت نظام وظيفه در زندگي مردم دخالت ميكرد، به جامعهاي وارد شد كه دولت آن در دههی 1970، تقريباً تمامي مشاغل، قيمتها، تجارت و ارتباطات را در كنترل كامل خود داشت. (ويلي، 1373، ص153 ـ 154) اين مسئله در كنار سوء مديريت دولت از يك سو و شهري شدن و افزايش سطح آگاهي سياسي و علمي مردم از سوی ديگر، سبب شد تا علما و سردمداران جنبش شيعي، بسياري از جوانان را متقاعد سازند كه راه رسيدن به جامعهاي توأم با عدالت و حقانيت، تشكيل دولت اسلامي است .طرح جديد اسلامي، به افراد غير روحاني شناخت مذهبي میداد و اسلامي را به آنها ميشناساند كه از نظر ايدئولوژيك داراي قدرت رقابت بود و اين مسائل، نتيجهی اصلاحاتي بود كه سيد محمد باقر صدر در فضاي سنتي حوزهی علميه به وجود آورد. بسياري از جوانان آرمانگراي عراقي كه به دليل انحصاري بودن قدرت مذهبي و حاكم بودن تفكر جدايي دين از سياست در حوزه علمیه قادر به بيان نظرات سياسي خود نبودند، به تلاش سردمداران جنبش شيعي پاسخ مثبت دادند و نهضت شيعي را به عنوان زبان سياسي خود پذيرفتند. از اين رو پيوند علما با جوانان و قشر متفكر و روشنفكران جوان از طريق دعوت آنان به اسلام مقتدر و پاسخگو، و با مردم و تودههاي فقير از طريق اتخاذ گفتمان عدالت در مبارزه با بيعدالتي موجود، سبب خيزش عظيم اسلام سياسي شيعي در عراق دههی 1950 به بعد شد.شرايط به وجود آمده و نيز اشتياق علماي روشن انديش به مبارزهی سازمان يافته، موجب روي آوردن علما به مبارزات حزبي شد كه با بهرهگيري از تجربيات "اخوان المسلمين" و "حزب التحرير الاسلامي"، منجر به تأسيس "حزب الدعوة الاسلامية" گرديد، تا بيش از چهار دهه بار سنگين مبارزات جنبش شيعي را بر دوش كشد.
شيعه در دوران معاصر با محوريت حوزه علميه نجف نسبت به تحولات سياسى در عراق، همواره مؤثر بودهاند و هزينه دادهاند و دو فرآيند طى 40 سال اخير تأثير بسزايى در تعاملات سياسى آنها داشته است.
1. سركوب فعاليتهاى سياسى آنها توسط اعضاى حزب بعث، در اواخر دهه 1970 و همچنين سركوب آنها در دهه 1980. شيعيان در اين برهه زمانى با خشونت سنگين حكومتى از جانب حزب بعث و صدام حسين مواجه شدند. شهادت محمد باقر صدر و تعداد زيادى از آل حكيم مربوط به اين سالهاست.
2. سركوب قيام سال 1991 و پس از جنگ اول خليج فارس كه به نسلكشى شيعيان در جنوب عراق انجاميد. اين وقايع خونبار، صرف نظر از كشتار جمعى تعداد انبوهى از شيعيان و نخبگان آنها، رهآورد تأثير عميق انديشههاى امام خمينى(ره) بر نسل جوان شيعيان در عراق را به دنبال داشت. امام خمينى(ره) طى اين سالها مقبوليت بسيار زيادى نزد شيعيان عراق پيدا نمود و باعث شد تا نفوذ افرادى مانند چلبى به مراتب كاسته شود. سياست مذهبى شيعه در عراق از زمان بنيانگذارى حزب الدعوة آغاز شد. اين حزب از اواخر دهه 1950 با همت دانشمند بزرگى مانند محمدباقر صدر تأسيس گرديد. از جمله اهداف مهم اين حزب ارائه يك ايدئولوژى مدرن براى شيعه و مقابله با انديشههاى ماركسيست بود كه در آن سالها معضل بزرگى براى اغلب كشورهاى جهان سوم بود. با وقوع انقلاب اسلامى در ايران و تثبيت حزب بعث در سال 1979 اين حزب، به قلع و قمع احزاب مذهبى پرداخت و محمد باقر صدر در سال 1980 به دار آويخته شد و عضويت در حزب الدعوة جرم تلقى شد. طى دو دهه 80 و 90 قرن بيستم ميلادى حزب الدعوة پراكنده شدند عدهاى در لندن مسكن گزيدند و تعدادى به ايران مهاجرت كردند و تعدادى نيز در عراق و در منطقه فرات و ناصريه باقى ماندند. اعضاى اين حزب به دنبال پراكندگى جغرافيايى، اختلاف عقيدتى نيز پيدا كردند. آنانى كه در ايران بودند به نظريه حكومتى مانند جمهورى اسلامى متمايل بودند و اعضاى اين حزب در لندن تا حدودى به سمت سكولاريزه گرايش پيدا كردند. در اين ميان دولت سركوبگر صدام مصمم بود تا همه آنها را به نابودى بكشاند. در انديشه قومىنگر صدام مردم جنوب عراق بيگانه بودند از اين رو، 90 درصد تالابهاى جنوب را - كه اغلب ساكنين آن شيعيان بودند - خشكاند و ساكنان آنجا را پراكنده كرد. طى اين سالها مراجع شيعه مستقر در نجف مهمترين عوامل وحدتبخش بودهاند. هر چند به دلايل امنيتى كمتر مواضع خود را علناً بيان كردهاند. پس از درگذشت آيتالله خويى(ره) در سال 1992، نوعى شكاف نسلى پديد آمد. شيعيان سنتى و مسن به آيتالله سيستانى گرويدند، در حالى كه نسل جوانتر به آيتالله سيد محمد صادق صدر روى آوردند. آيتالله سيستانى در سالهاى نخست، تمايلى به دخالت در سياست نداشت و مانند مرجع سلف خويش، آيتالله خويى به نوعى گفتمان مدارا معتقد بود (البته پس از سرنگونى صدام مواضع سياسى در ايشان پررنگ و مؤثر شده است) در مقابل آيتالله صدر به نظريه حكومتى شيعه در ايران معتقد بود و داراى انديشههاى انقلابى بودند و به همين منظور، پليس عراق در سال 1999 ايشان را به همراه دو تن از پسرانش به شهادت رساندند.
واژهی "دعوه" در مفهوم مذهبي آن، به معني دعوت بشر به ايمان آوردن به دين واقعي، يعني اسلام است. الدعوه در مفهوم سياسي به معني دعوت مردم به اتخاذ آرمان اسلام است. در اواخر دههی 1950 ميلادي، علماي عراق اين كلمه را در هر دو مفهوم آن بهكار می بردند. (همان، 1373، ص51 ـ 52) احساس خطر علماي شيعي از فاجعهاي كه اسلام را تهديد كرده و آنان را رو به زوال ميبرد و سبب تضعيف جايگاه تاريخي آنان شده بود، سبب به وجود آمدن الدعوه گرديد. در این سالیان ، ملیگرايی عربي و كمونيسم در عراق پايگاه اجتماعي يافته بودند و توانسته بودند به جذب تعداد زيادي از مردم عراق و بهخصوص شيعيان بپردازند. با روي كار آمدن جمال عبدالناصر در مصر، در سال 1952، ملیگرايی در عراق محبوبيت دو چندان يافت. در همين ايام، ملیگرايان در ارتش عراق سازماندهي و در ساقط كردن نظام پادشاهي به كار گرفته شدند. حزب كمونيست عراق، هر چند كوچك مينمود، توانست در اواخر دههی 1950، تظاهرات بزرگي را در شهرهاي عراق به راه اندازد و برای خود وجهه كسب كند. وجه اشتراك اين دو ايدئولوژي، كه گفتمان اسلامي علماي شيعه را به چالش ميطلبيد، غير مذهبي بودن آنها و اعتقادشان به جدايي دين از دولت و رد دخالت روحانيون در سياست بود. ملیگرايی از پذيرش جامعيت اسلام به عنوان يك ديدگاه جهانشمول سر باز میزد و كمونيسم نيز به سبب اعتقاد به مادّه در بعد فلسفي خود، بهطور نظري و عملی، تهديدي براي دين و دينداری بود. در اين زمان، عدهاي از علماي جوان نجف، كه بر سر دو راهي چسبيدن به سنت قديمي و رايج حوزهی علميه در حيطهی سياست كه مبتني بر عدم دخالت علما در سياست بود، و رفتن به سراغ الگوهاي تازهای كه در سياست دخالت كند و به مسائل اجتماعي و سياسي روز پاسخ گويد قرار گرفته بودند، در اواخر سال 1957، جلساتي در منزل سيد محمدباقر صدر (1931 ـ1980) تشكيل دادند، تا به بررسي راهكارهاي احتمالي برای مبارزه با گفتمانهاي رايج بپردازند.