

تاکنون در سطح دنیا، مدلهای بلوغ متعددی در ارتباط با مدیریت دانش توسط متخصصین ذیربط پیشنهاد گردیده است که برخی از مهمترین آنها در این بخش مقاله، بصورت مختصر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. یکی از نخستین مدل های بلوغ مدیریت دانش در سال 1999 توسط Gallagher و Hazlett ارائه گردیده است. طراحان این مدل که بعنوان ابزاری جهت ارزیابی وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان و تسهیل ارزیابی اثربخش تاثیر استراتژیهای مدیریت دانش قابل کاربرد میباشد، مدل خود را مبتنی بر سه مفهوم پایه زیرساخت دانش، فرهنگ و تکنولوژی توسعه داده اند و با الگوبرداری از رویکرد CMM، سطوح مجزایی جهت ردیابی عملکرد سازمان مشخص نموده اند. اما برخلاف رویکرد پنج سطحی معمول در CMM، در این مدل، مولفین، چهار سطح بلوغ تعریف نموده اند که عبارتند از: آگاه، مدیریت شده، توانمندو بهینه.
مدل دیگری که در موسسه Infosys Technologies (که یک تامین کننده مطرح خدمات IT در هندوستان میباشد) توسعه یافته، در سال 2000 توسط Kochicar ارائه گردیده است. این مدل، مبتنی بر رویکردی سه وجهی به مدیریت دانش میباشد: افراد، فرآیند و تکنولوژی. در این مدل، پنج سطح بلوغ و در هر سطح، مجموعهای از خروجیهای کلیدی تعریف شده است. گرچه در این مدل، از تعداد سطوح مشابهی با CMM استفاده شده است اما عناوین و توصیفات هریک از این سطوح با تعاریف مدل CMM متفاوت میباشد که علاقمندان میتوانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به مرجع معرفی شده مراجعه نمایند.
مدل دیگری که توسط Ehms و Langen در شرکت زیمنس توسعه یافته و تحت عنوان KMMM
(Knowledge Management Maturity Model) بصورت تجاری به ثبت رسیده است نیز مبتنی بر اصول CMM بوده و طراحان آن، رویکردی شش مرحله ای برای پیاده سازی آن توصیه نموده اند. مدل KMMM معطوف به هشت حیطه کلیدی مدیریت دانش به شرح زیر میباشد:
پيش از بيان الگوهاي بلوغ مديريت دانش، بايد گفت که به دليل برخي متدولوژي هاي مشابه مهندسي نرم افزار و مديريت دانش، مانند: بحث بلوغ و تناظر در برخي سنجه هاي اندازه گيري و همراهي مديريت دانش در فرايندهاي توسعه نرم افزارتعداد قابل توجهي از الگوهاي بلوغ مديريت دانش... بر اساس الگوي بلوغ انجمن مهندسي نرمافزار يعني CMM و الگوي توسعه يافته آن (CMMI) شکل گرفته است. اما از آنجا که مديريت دانش، ساخت يافتگي کمتري دارد و بخش عمدهاي از دانش، ضمني و نامشهود است، بايستي اختلاف آنها در ارائه الگوهاي بلوغ مديريت دانش مورد نظر باشد.
اين الگو بر مبناي CMM و با همکاري دانشگاه آريزونا و گروه بزرگ EPIK از شرکت اينتل شکل گرفته و معتبرسازي اين الگو نيز در تحقيقي انجام شده است. براي تعيين سطوح پنج گانه بلوغ در اين الگو هدفهاي سازماني در دو دسته زيربنايي و ادراکي ارزيابي شده و با کمک آنها سطح عمومي بلوغ تعيين مي شود، سپس سطوح عمومي بلوغ مطابق ساختار (شکل 1)؛ به نواحي کليدي بلوغ (KMA) که بيانگر نواحي دانشي ويژه سازمان است و داراي تعدادي اقدامهاي مشخص در واحد سازماني است، نگاشت مي شود. در واقع براي هر يک از نواحي کليدي بلوغ، هدفهاي مشخص، در دو دسته ادراکي و واقعي(زيرساختي) از سطح بلوغ عمومي مورد بررسي قرارگرفته، با نگاشت آنها به سطوح عمومي بلوغ، سطح بلوغ مديريت دانش در سازمان معين خواهد شد. با آنکه نواحي کليدي بلوغ وابسته به سازمان است، در اين الگوچهار ناحيه به عنوان نواحي به نسبت عمومي در اکثر سازمانها مطرح شده اند که شامل: درسهاي آموخته شده، خبرگيها، داده و دانش ساخت يافته (دانش ذخيره شده در مستندات دانشي) است.
اين الگو که با عنوان (STEPS) از آن ياد شده است، مفهوم بلوغ را همانند شکل (2) در دو بعد مطرح مي کند[10] و براي هر سطح از بلوغ، مشخصاتي قطعي را متصور است؛ به گونه اي که در محور عمودي که مربوط به ويژگيهاي کليدي مديريت دانش است مفاهيمي همچون درکِ مفهوم مديريت دانش و آگاهي از مزاياي آن در سطوح پايين و مواردي مانند انگيزش و اندازه گيري دانش را در سطوح بالا مطرح مي کند و در محور افقي ابعاد اين ويژگيها، از عملکرد پايين تا بالا را در نظر دارد. مثلاً منابع ميتواند از سطح بسيار اندک تا کافي و يا هدفها از مبهم تا مشخص، باشد. در واقع در هر بُعد ترکيبي از ويژگيهايِ موجود بيانگر حضور سازمان در يک سطحِ ويژه از بلوغ است.
اين الگوکه از آن با عنوان فرموله کردن الگو بلوغ مديريت دانش ياد شده و ما به اختصار S-KMM ناميده ايم، بر مبناي استراتژي شکل گرفته است. در اين الگو با تاکيد بر نقش ICT؛ به ويژه در گامهاي انتهايي؛ الگو بسيار کلي ارائه شده که توالي گامهاي آن ساختاري پيوسته دارد. در اين الگو، بلوغ مديريت دانش با بازبيني مستمر فاکتورهاي کليدي در خارج از مرزهاي سازماني نيز تکرار مي شود.
در اينفوسيس؛ الگوي بلوغي مبتني بر CMM ارائه شده است که در ابعاد فرد، فرايند و فناوري و در هر سطح از بلوغ يک سري قابليتها و نواحي نتايج کليدي وجود دارد که در جمع 15 مورد را شامل ميشوند. چرخه عمر مديريت دانش در اين الگوي ترکيبي از گامهاي؛ کسب/ به روز سازي دانش، اشتراک/ انتشار، به کارگيري مجدد و تيم مجازي براي اشتراک دانش در فراي مرزهاي سازمان و به منظور حذف ابعاد فيزيکي به عنوان گام نهايي است. در اين الگو که نيازي به برآورده شدن تمام نواحي نتايج کليدي در بالاترين سطح ممکن براي حضور در يک سطح مشخص از بلوغ نيست.
اين الگو[11]، بلوغِ مديريت دانش را توسط ابزاري از ترکيب برخي الگوهاي بلوغ (KMCA, Knowledge Journey,…) بررسي و در ابزار ارائه شده خود به ازاي هر يک از سطوح 5 گانه و هر ناحيه کليدي عملکرد تعدادي پرسش مطرح کرده که بايد پاسخ به پرسشهاي هر سطح مثبت باشد و سازمان تمام اقدامهاي کليدي سطوح بلوغي را که در آن قرار دارد، انجام دهد.
اين الگو ، بر مبناي CMM و مطابق با مفهوم (شکل 3) ، يک جدول پيمايشي را که شامل سه مولفه، با نامهاي: سطوح بلوغ، فرآيندهاي مديريت دانش( در چهار زيربخش) و قابليتهاي زيرساختي است براي نمايش وضعيت و تعيين سطح بلوغ سازمان به کار مي گيرد.
اين الگو بر مبنايCMM شکل گرفته، سه مولفه را دربر دارد، که عبارتند از :
- الگوي توسعه اي، که کمک ميکند تا تعيين شود چگونه نواحي و موضوعهاي کليدي مشخص شده به بهترين گونه ميتوانند سبب رسيدن به سطح بعدي بلوغ شوند. - الگوي تحليلي، که کمک ميکند که مشاوران الگوهاي بلوغِ مديريت دانش بتوانند تعيين کنند کدام يک از جنبه هاي کليدي مديريت دانش بايستي در آينده توسعه داده شوند.
- فرآيند ارزيابي؛ که تمام گامهاي مربوطه را براي تفسير نتايج ساختاردهي مي کند. که در الگوي تحليلي آن نواحي کليدي هشتگانه مديريت دانش مطابق شکل 4 و منطبق بر قابليت سازهاي EFQM ارائه شده که با حرکت در عمق سازمان و با رويکرد مديريت دانش 64 ناحيه کليدي را بررسي مي کند و سپس در مرحله ارزيابي با کمک جمع آوري اطلاعات و داده ها از راه مصاحبه، سطوح بلوغ در اين 8 ناحيه کليدي توسط نمودارهاي پيوستاري ارائه ميشود که بيانگر نيمرخ بلوغ سازمان است و مي توان بخشهاي نيازمند بهبود را از روي آن شناخت و تعيين کرد که به طور کلي سازمان در چه سطحي قرار دارد.