

اگر نگاهی بر سیر تاریخی نظریات توسعه صنعتی داشته باشیم درمی یابیم که جدیدترین این نظریات تاکید دارند که توسعه صنعت مبتنی بر علم و نوآوري است و بدون قرار گرفتن در صف پیشروان علم و نوآوري، هیچ کشوري در پیمودن سریع مسیر توسعه صنعتی موفق نخواهد بود و این موضوعی است که می تواند از طریق تحقیق نیز بررسی و شواهد لازم ارائه شود. طبیعی است که بارزترین چیزي که می تواند ما را به این مقصود برساند دانشگاهها و مراکز کارآفرینی و تحقیقاتی است و این مراکز که دانشگاههاي کارآفرین هستند این را به عرصه ي ظهور رسانده اند و با مدیریت دانش در دانشگاهها که افزایش همکاري و بهبود بهره وري و تشویق و قادر ساختن نوآوري و کارآفرینی را شامل می شود به این مهم دست یابیم که در این مقاله تأکید زیادي روي آنها و نوع ارتباطشان با توسعه صنعتی وجود دارد همچنین تلاش شده است تا نقش اجتماعی در ایجاد و اصلاح این ارتباط نیز تعیین گردد. در پایان مقاله نیز نتیجه گیري هایی شده و بر مبناي در بالا بردن کارآفرینی« فرهنگی کارآفرینانه » آن پیشنهادهاي کلی نیز پیشنهاد خاصی براي کشور در راستاي ایجاد دانشگاهها و چگونگی مدیریت دانش در توسعه و ارتباط توسعه صنعتی با آنها ارائه گشته است.
توسعه کارآفرینی مقوله اي است که در این سالها، بیشتر از آنچه تا کنون در کشور به آن اختصاص داده شده است می طلبد. همتی که پرداختن به آن با توجه به پتانسیل هاي بالاي کشور و نیاز کنونی جامعه نیازمند فراهم ساختن بسترهاي کارآفرینی در این حوزه است. امروزه کلیه کشورها با توجه به بحرانهاي کنونی ، به سمت ایجاد کارآفرینی روي آورده اند و با استفاده مطلوب از منابع کارآفرینی خود و سرمایه گذاري در این حوزه، توانسته اند ضمن جایگزینی براي دیگر منابع خود، فرصتهاي اشتغال فراوانی را فراهم آورند. نمونه بارز این کشورها، کشور آلمان است که با سرمایه گذاري در این حوزه توانسته است تنها در سال 2008 بیش از دویست و هشتاد هزار شغل در این بخش ایجاد کند که افزایش 12 درصدي را نسبت به سال قبل نشان می دهد.
اما در کشور ما وجود پتانسیلهاي بسیار مطلوب جهت کارآفرینی و توسعه فعالیت ها در راستاي رفع نیازهاي کنونی جامعه فراهم نموده است که متاسفانه در سایه بهره گیري نامطلوب ا ز آنها، به حاشیه رانده شده و نقش کارآفرینی در کشور تقریبا نادیده گرفته شده است. مسلما جبران این خلاء در برنامه پنجم توسعه، با توجه به شرایط جدید کشور و بحث هدفمند کردن یارانه ها تنها در سایه ریشه یابی مشکلات، انجام اصلاحات و توسعه کارآفرینی در این مسیر میسر خواهد شد. در یک نگاه کلی، می توان عواملی چون عملکرد نامطلوب تنها سازمانهاي متولی در بخش سیاست گذاري و امور اجرایی ، تخصیص نامتناسب بودجه به امر آموزش و تحقیقات و عدم حمایت از تشکیل و توسعه شرکتهاي فناور را از جمله اساسی ترین موانع در توسعه کارآفرینی حساب آورد.
باید توجه داشت که سیاست گذاري مناسب دولتی، بعنوان اصلی ترین عامل، تاثیر بسیاري در توسعه بازار و صنعت دارد و صنایع را به سمت تسریع توسعه کسب و کارهاي رقابتی و سرمایه گذاري بخش خصوصی حرکت می دهد. در اکثر کشورهاي پیشرو، سیاستهاي حمایتی و تشویقی پویا ، محرك اصلی ایجاد کسب و کارهاي جدید و فعالیت بخش خصوصی در زمینه کار آفرینی است. در کشور ما نیز نبود سیاستهاي تقویت فعالیتهاي نوآورانه و از همه مهمتر موثر نبودن سیاستها در جذب سرمایه ها، لزوم بازنگري آنها را به منظور توسعه کارآفرینی ضروري می سازد. منابع انسانی و موسسات تحقیقاتی عوامل اصلی دیگري در یک سیستم کارآفرینانه هستند که متاسفانه در این بخش در کشور کمتر بدان توجه شده است.
هر چند مدیران بخش کار آفرینی کمبود مشاوران تخصصی در این حوزه را از جمله علل عدم تحقق اهداف برنامه بیان نموده اند، با این حال با فرض تایید این مطلب در برخی بخشها (که خود جاي بحث دارد) باید توجه داشت که بهره گیري مناسب از منابع محدود(چه مالی و چه انسانی) در راستاي تحقق اهداف تعیین شده جنبه اصلی یک مدیریت هدفمند استراتژیک است که وظیفه هدایت مناسب منابع در راستاي نیازهاي کشور را بر عهده دارد.
در حقیقت در کشور ما راهبري نامطلوب سرمایه گذاریهاي اختصاص یافته جهت تربیت منابع انسانی و حمایت از موسسات تحقیقاتی در حوزه کار آفرینی، بعنوان عوامل اصلی توسعه کارآفرینی، در اکثر موارد مانع به ثمر رسیدن شایسته فعالیتهاي انجام گرفته شده است و بعضا در بسیاري موارد بدلیل کمبود اعتبارات طرحی که راه اندازي آن در طول برنامه بایستی انجام می پذیرفت و می توانست موجبات اشتغال زایی افراد بسیاري را فراهم آورد، اولویت گذاري نامناسب تخصیص بودجه هاي اجرایی و کاربردي که سود آن مستقیما متوجه صنعت و کارآفرینی شود مهمترین مشکل قابل تامل است. از سوي دیگر عدم تناسب اعتبارات دولتی تخصیص یافته متناسب با توسعه صنعت در کشور و توجه اندك به سرمایه گذاریهاي بازارمحور، بعنوان موتور محرکه کارآفرینی و ایجاد کسب و کارهاي جدید ، رشد فعالیتهاي کارآفرینانه در این را با اختلال مواجه کرده است.
بعبارت دیگر ضعف در عدم راهبري مطلوب سرمایه گذاریهاي انجام شده در کشور، تا به حال موجب ایجاد تقاضا براي توسعه فعالیتهاي رقابتی در حوزه کسب و کار نشده است و خلاء حضور و مشارکت شرکتهاي فعال در این حوزه را نیز دامن می زند. بعد دیگر مدیریت نامناسب منابع انسانی در حوزه کار آفرینی در کشور به عدم استفاده از تخصص کارشناسان و بویژه فعالان صنعت در تدوین سیاستها، سرمایه گذاریها و فعالیتهاي اجرایی مرتبط است. نبود مدلهاي همکاري ویژه بین موسسات تحقیقاتی خصوصی و صنایع فعال با تنها سازمان دولتی متولی سیاستگذاري و اجرایی، عامل مهمی است که بدلیل درگیر بودن بخش خصوصی با مشکلات این حوزه در عمل، مسبب بروز بسیاري از مشکلات موجود می باشد. تشریح دقیق تر عوامل و ارایه مدلهاي مناسب برنامه ریزي در ابعاد مطرح شده فوق نیازمند انجام طرحهاي مطالعاتی گسترده است که با همفکري صاحب نظران و کارشناسان بخشهاي مختلف دولتی و خصوصی امکان پذیر است. با این حال آنچه مسلم است ضرورت تلاش مضاعفی است که سازمانها و فعالان کار آفرینی بایستی انجام دهند تا کاستی هاي موجود به نحو مطلوب برطرف شود. در این بین انعطاف پذیري و اعتقاد مسئولان و متولیان امر به بازنگري و تغییر ساختار کنونی با همفکري دلسوزان و متخصصان فعال نیازمند همتی عالی است که امید است در سالی که بدین نام نامگذاري شده است بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد تا با برنامه ریزیهاي دقیق در برنامه ها شاهد تحقق حداکثر اهداف باشم.
کارآفرینی امروزه عنصر اساسی در تحول و توسعه جوامع مختلف است. کارآفرینان نیز با شناسایی و خلق فرصتها، جوامع را از دستیابی باز داشته و آن را به سمت توسعه رهنمون میسازند. با توجه به تجربه مثبت کارآفرینی در کشورهاي توسعهیافته تایید میکند، راهاندازي کسب و کار، تاسیس شرکت تجاري و تسریع فعالیتهاي اقتصادي توسط کارآفرینان تا حدود زیادي بستگی به عقاید و باورهاي فرهنگی آنها دارد. اگر خانواده، مدرسه، دانشگاه و سایر نهادهاي اجتماعی را به عنوان مهمترین قانونهاي شکلگیري فرهنگ کارآفرینی در جامعه تلقی کنیم، متوجه میشویم که مجموعهاي از عوامل اقتصادي و اجتماعی در شکلگیري فرایند کارآفرینی تاثیرگذار هستند. اما عوامل اجتماعی – فرهنگی به عنوان عوامل ساختاري در ایجاد روحیه کارآفرینی و شکوفایی استعدادهاي بالقوه افراد از اهمیت بیشتري برخوردارند. که عوامل اجتماعی- فرهنگی توسعه کارآفرینی با رویکرد جامعه شناختی را محور بحث قرار میگیرد.
مهمترین عوامل تاثیرگذار در شکلگیري « فرهنگ کارآفرینی» خانواده، مدرسه و مؤسسات آموزشی است.
1.خانواده:
خانواده به عنوان کانون شکلگیري اهداف، آرمانها و الگوهاي کسب و کار و تعیین مسیر شغلی فرزندان، نقش تعیین کنندهاي در ایجاد روحیه خودباوري و شکوفایی استعداد افراد دارد. والدین با افکار و ایدههاي خود میتوانند روحیه خلاقیت و کارآفرینی را در فرزندان خود پرورش داده و آنان را به تلاش براي ارائه ایدهاي نو، راهاندازي کسب و کار اقتصادي و پذیرش ریسک و مخاطره در فعالیت مورد نظر آماده سازند. آنان میتوانند فرزندان خود را در انتخاب شیوههاي صحیح کسب درآمد، اداره کسب و کار و دستیابی به سودآوري مطلوب یاري کنند. سؤال مهم در این رابطه این است که چه تعداد از خانوادههاي ایرانی کارآفرینی را به عنوان عامل ایجاد«ارزش» پذیرفتهاند؟ چنانچه درصد آنها زیاد باشد باید شاهد شکوفایی استعدادهاي نوجوانان و جوانان در عرصههاي مختلف و رونق کسب و کارهاي اقتصادي در جامعه باشیم. کانون خانواده نقش بنیادي و مدارس، دانشگاهها و نهادهاي آموزشی نقش مکمل در تقویت روحیه کارآفرینی و رواج کسبوکارهاي کارآفرینانه دارند. تشویق فرزندان به تلاش علمی و گذراندن سالهاي مفید عمر خود در راه کسب مدارك دانشگاهی، در اکثر موارد توان بالقوه براي شکوفایی استعدادها، بروز خلاقیت و ابتکار عمل در زمینههاي مورد علاقهشان را به تدریج از بین میبرد.
والدین با توجه به تحصیلات، تجربیات و سوابق شغلی و همچنین ارزشها و هنجارهاي رایج محیط اجتماعی نقش گروهی « بازدارنده » تعیینکنندهاي در هدایت فرزندان، تعیین مسیر شغلی و شکوفایی ذهنی آنان ایفا میکنند. والدین هستند که با بیان ایدهها و عقاید شخصی فرزند خود مخالفت کرده و ورود به دنیاي کسب و کار را عرصهاي براي شکست و ناکامی و تحمل سختیهاي فراوان توأم با ریسک بالا براي فرزندان خود به تصویر میکشند. آنها مدافع علاقههاي خاص خود هستند و با توانمنديهاي بالقوه فرزندان خود بیگانهاند. به تعبیر دیگر، این گروه از والدین فعالیت در زمینههاي اقتصادي را به عنوان ارزش تلقی نمیکنند و عقاید عجیب و غریب آنها در این زمینه، مانع عمدهاي در حرکت فرزندان در مسیر تعالی و پیشرفت تلقی میشود. عقاید این گروه از والدین چنان سطحی است که ترسهاي عمیقی را در آنان ایجاد و اعتماد به نفس و روحیه خودباوري را در آنان به شدت تضعیف خواهد کرد. در چنین خانوادههایی، فرزندان از اظهارنظر و بیان سؤالات در ارتباط با ایده خلاق خود منع میشوند. والدین اینگونه فرزندان،ترس از افکار اطرافیان یا مورد تمسخر دیگران واقع شدن را به عنوان دلایل مخالفت خود با ورود فرزندانشان به دنیاي کسب و کار مطرح میکنند.
در مقابل والدین «بازدارنده» والدین «تسهیل گر» قرار دارند که تمامی زمینه های ذهنی و عینی را برای بروز ایده ها ، افکار و آرزوهاي فرزندان فراهم میکنند. این گروه قدرت تفکر، تجسم، طراحی و تحقیق و اصلاح روش را به فرزندان خود ارزانی میدارند. آنها ارزش کار و تلاش را به استناد آیات و روایات و نظریات اندیشمندان و در نتیجه، ارزش کسب ثروت و اثرات مثبت آن در زندگی فردي و اجتماعی را به فرزندان خود یادآوري میکنند. همچنین، گذراندن دورههاي آموزش مهارت شغلی را به فرزندان خود پیشنهاد میدهند، تمرین کارهاي فکري را در اولویت برنامههاي روزمره فرزندان خود قرار می دهند و زوایای دید آنان را نسبت به مفاهیم «خلاقیت »، «نوآوری» و «کارآفرینی» گسترش می دهند .
بعد از خانواده، مدرسه مهمترین سازمان و نهاد رسمی است که علاوه بر نقش تربیتی کودکان، نوجوانان و جوانان، نقش مهمی در ارتقاي مهارت دانشآموزان در سطوح مختلف تحصیلی و در رشتههاي مورد نیاز ایفا میکند. مدارس با امکاناتی که در اختیار دارند، فرزندان جامعه را در مقاطع مختلف تحصیلی و متناسب با نیازهاي جامعه آموزش میدهند. با استفاده از آموزشهاي نوین در مدارس و بهرهگیري از دانش روز دنیا میتوان استعداد دانشآموزان را شکوفا کرد و روحیه خلاقیت و نوآوري را در آنان پرورش داد. تحقیقات نشان میدهد که از جمله مهمترین عوامل موثر بر حرکت از کارآفرین بالقوه به کارآفرین بالفعل، آموزش و حمایت همه جانبه از افراد کارآفرین است. در زمینه آموزش کارآفرینی، در زمان حاضر، در کشورهاي جهان به طور کلی 4نوع دوره برگزار میشود که از دورههاي یک روزه تا دورههاي 4 ساله را دربرمیگیرد. نوع اول این دورهها، دورههاي آگاهیدهنده است که فقط جهت افزایش آگاهی فراگیران نسبت به کارآفرینی است. نوع دوم، دورههاي آموزش مربوط به تاسیس شرکت است که موضوعاتی در خصوص تامین مالی، بازاریابی و... جهت تاسیس یک شرکت جدید را به فراگیران آموزش میدهد. نوع سوم، دورههایی است که براي رشد و بقاي شرکتهاي کوچک طراحی شده و نوع چهارم، دورههاي آموزش کارآفرینی سازمانی است که براي سازمانهاي متوسط و بزرگ طراحی شده است. اهمیت کار در جامعه، مفاهیم اولیه کار و شغل، خلاقیت و کارآفرینی، انواع کسبوکار اقتصادي، مدیریت کسب وکار، ارتباطات در محیط کار، قوانین و مقررات مرتبط با امور اقتصادي و بازرگانی، تولید و بهرهوري، بازاریابی و فروش محصول، از جمله مفاهیمی هستند که در قالب متون درسی در مدارس و دانشگاهها میتوانند دانشآموختگان را با اصول و ادبیات کارآفرینی در محیط کسبوکار آشنا کرده و آنها را جهت ورود به عرصه کار و فعالیت آماده کنند.
مروري بر ادبیات کارآفرینی بیانگر این واقعیت است که کارآفرینی یک نوع فرایند تغییر رفتار است که بیشتر به صورت اکتسابی حاصل میشود. بنا به دیدگاه فطريبودن کارآفرینی، بحث در مورد عوامل اجتماعی، فرهنگی و آموزش کارآفرینی و پرورش استعدادهاي کارآفرین بیهوده است؛ در صورتی که باتوجه به دیدگاه اکتسابیبودن کارآفرینی، عامل محیط و تغییرات حاصل از آن میتواند استعدادهاي بالقوه را تحت تاثیر خود قرار دهد، به شکلی که روحیه کارآفرینی را در افراد مستعد پرورش دهد.
خانواده، مدرسه، دانشگاه و سایر نهادها و موسسات فعال در امر کارآفرینی از جمله عوامل محیطی تاثیرگذار در شکلگیري فرایند کارآفرینی هستند که چنانچه این عوامل با حمایت همه جانبه نهادها، بانکها و موسسات مالی و اعتباري همراه شوند می توانند «فرهنگ کارآفرینی» را در کشور نهادینه کنند . در میان عوامل ذکر شده نقش 3 عامل خنواده ، مدرسه و مؤسسات مراکز آموزش عالی در میان عوامل اجتماعی از بقیه مهمتر به نظر می رسد . خانواده ها به عنوان کانون های ترویج ایدههاي کارآفرینی میتوانند انگارهها و الگوهاي سنتی را دچار تحول اساسی کرده و نگرش جدید مبتنی بر نوآوري و خلاقیت را به کالبد افراد خود تزریق کنند.
استفاده از اطلاعات و دانش والدین، مربیان مدرسه و اساتید دانشگاه در راستاي بهینهسازي و بازسازي مناسبات اجتماعی و کسب مهارتهاي شغلی، نقش مهمی در شکوفایی استعدادهاي افراد در جامعه و توسعه فرهنگ کارآفرینی دارد. علاوه بر نقش عوامل یادشده در سطح کارآفرینی مستقل، در سطح کارآفرینی سازمانی، میزان برخورداري از روحیه سختکوشی و پذیرش ایدههاي جدید در محیطهاي کاري، نوع نگرش مدیران در سازمانها، موسسات و شرکتها و اعتقاد و باور آنها به تواناییهاي بالقوه افراد خلاق و سرانجام نوع نگرش مجموعه افراد شاغل در سازمانها به حمایت از عوامل پیشبرنده کار آفرینی ، می تواند «فرهنگ کارآفرینی» را نهادینه کند و موتور کار،رینی را در سطوح مختلف به حرکت درآورد.
در ارتباط با توانمندسازي و ارتقاء فعالیتهاي کارآفرینانه شهروندان محلات گروههاي مختلف پنج رویکرد را میتوان ذکرکرد:
1- توانمندسازي آموزشی: آموزش و بازسازي سیستماتیک برنامههاي آموزشی کارآفرینی با هدف توانمندسازي علمی – مهارتی و فنی گروههاي رسمی و غیر دولتی و کانونهاي مردمی، تشکل کلاسها، کارگاهها و برنامه هاي ترویجی از طریق انجمنها و سازمانهاي غیردولتی بدلیل داشتن پایگاه اجتماعی و دسترسی آسان آنها به سایر گروههاي اجتماعی .
2- توانمندسازي مالی و اقتصادي: علاوه بر دستگاههاي اجرایی مسئول، مدیریت شهري نیز با برنامهریزي میتواند در موارد زیر مؤثر باشد :
- تدوین برنامه هایی که با برآورد و محاسبه ظرفیت اقتصادي و مالی جامع و کارآفرینان محلی صورت میگیرد.
- شناخت منابع علمی و بومی جوامع محلی که منشاء مالی و اقتصادي دارند.
- تلاش براي جلب کمکهاي مردمی و مالی براي تحقق برنامههاي توانمندسازي و نوآوريهاي اقتصادي.
- جلب حمایت مالی سازمانهاي اجتماعی از طرحهاي اقتصادي اجتماعی کارآفرینان.
3-توانمندسازي اجتماعی: براي توانمندسازي اجتماعی میتوان اقدامات زیر را انجام داد :
- توسعه مراکز رشد وکارآفرینی، خانههاي کارآفرینی در سطح نواحی و محلات.
- راهاندازي خدمات اجتماعی و اساسی جهت رفع نیازها و انتظارات جوامع.
- تقسیم عادلانه هزینه خدمات در میان اقشار و گروههاي اجتماعی.
- رفع موانع اداري و تسهیل در امور کارآفرینان.