













«ارتباطات که از شئون اجتماعی بودن انسان است، قهرا از آغاز پیدایش انسان وجود داشته است ولی مطالعات مربوط به این قضیه از عصر بسیار کمتری برخوردار است، تا قبل از اختراع چاپ، مطالعات مربوط به این امر در حد کار ضمنی و جانبی و توجه به محتوای ارتباطی بوده است ولی بعد از اختراع صنعت چاپ رفته رفته دیگر جوانب مربوط به علم ارتباطات، مانند ابزارهای ارتباطی و مخاطبان هم مورد توجه و بررسی قرار گرفت» (خندان؛ 1374، 327). علم ارتباطات «Science Communication» در مجموع شامل علومی است که سه حوزه معرفتی را مورد کنکاش قرار میدهد: 1. حوزه معرفتی محتوای پیام؛ 2. حوزه معرفتی ابزار و وسایل انتقال دهنده پیام؛ 3. حوزه گیرنده و مخاطب پیام. در واقع علم ارتباطات علمی وابسته به چندین علم پایه میباشد که در بستر این علوم رویش میکند. علومی چون جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و سیاست قسمت نرمافزاری ارتباطات را تشکیل میدهند ولی علومی چون صنعت چاپ، الکترونیک و انفورماتیک بخش سختافزاری آن را میسازند. در نتیجه پیشرفت و نظریهپردازی در هر کدام از علوم پایه موجب تکامل علم ارتباطات خواهد شد.
گسترش ابعاد ارتباطات در جهان معاصر و پیامدهای آن، موجب طرح سؤالها و فرضیههای جدید و فراهم آمدن زمینههای جدید مطالعاتی و تحقیقاتی و نهایتا پیشرفت و کمال بیشتر دانش ارتباطات گردیده است. از سوی دیگر، پیشرفت این دانش و دستاوردهای جدید آن موجب گشوده شدن افقهای جدید در زمینههای علمی و اجرایی و پیچیدهتر شدن فعالیتهای ارتباطی شده است. به عبارت دیگر ارتباطات در جوامع بشری سرعت تبدیل شدن سؤال به جواب را کم کرده و بسیاری از محصولات به علوم تبدیل شده است ولی به تبع آن، خود باعث ایجاد سؤالات فراوانی شده است و همین امر حرکت و تکامل را به دنبال دارد.
«امروزه ارتباطات در پهنه جهان ابعاد و شاخههای مختلفی یافته است مانند بعد حقوقی (حق ارتباط و مفهومی جدید برای آزادی بیان)، بعد اقتصادی (نقش وسایل ارتباطی در رشد اقتصادی)، بعد تکنولوژی، بعد تربیتی، بعد فرهنگی، بعد سرگرمی، بعد تجاری و غیره. ولی با وجود این گستردگی و پیشرفت، علم ارتباطات هنوز نوپاست و رابطه خود را به دقتی که با اقتصاد و سرگرمی و تجارت تعریف کرده است با علوم انسانی، تربیتی، دینی و فرهنگی مشخص نکرده است» (همان، 330). شاید علت این امر ریشه در نگرش جوامع غربی به انسان باشد زیرا در تعریف لیبرالیسم غرب از انسان، جنبه حیوانی و غریزی او بر جنبه فطری و الهی اولویت دارد. از همین رو اصالت دادن به نیازهای اولیه مادی انسان و غفلت از سایر نیازهای غیر مادی معنا پیدا میکند و بر این اساس انواع فلسفهها و مکاتب روانشناسی و جامعهشناسی و اقتصادی شکل میگیرند که نقطه اشتراک همه آنها پرداختن بیش از حد به حیوانیت انسان است. وقتی این علوم ناقص، مواد اولیه علم جدیدی به نام ارتباطات را شکل میدهند بدیهی است که تمام تمرکز علم ارتباطات بر غریزه انسان باشد و رابطه خود را با سرشاخههای اصیل انسانی همچون خداجویی، حس دینگرایی و کمال جویی مشخص نکرده باشد. پس روشن گردیدکه علم ارتباطات به عنوان علمی تخصصی ونوپا میباشد که سعی دارد با تبیین قواعد وپارامترهای کلی حاکم در باب محتوای پیام، ابزارپیام وگیرندگان پیام افقهای تازهای را به روی بشریت بگشاید ولی از آنجا که این علم نیز مانند سایر علوم در مغرب زمین رابطه خویش را با دین و وحی قطع شده میبیند خود را مسئول حیات معنوی انسان نمیداند و بدتر از آن، هم مسیر تحقیقات وهم نتایج تحقیقات این علم با طبقه سرمایهداری ارتباط ناگسستنی برقرار میکند و درخدمت کارتلهای عظیم سرمایهدار قرار میگیرد تا اکثریت مردم ومصلحت آنان وهمین صاحبان شرکتهای چند ملیتی سهامداران رسانهها نیز میباشند.
انحصار سرمایه و رسانه در دست گروهی محدود باعث جذب و سوقدهی اکثر اساتید ودانشگاهیان به سوی این قطبهای پولی میشود و همین امر ایجاد قدرتی مضاعف برای نظام سرمایهداری میکند. در این نظام علم خادم ثروت میشود وثروت هادی علم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
علم تبلیغات «porpaganda» را میتوان از زیر مجموعههای ارتباطات به شمار آورد که در جهان پیچیده کنونی معنایی فنیتر وپیچیدهتر یافته است. تبلیغات در جهان معاصر چهار مشخصه عمده دارد 1- سرعت. 2- مداومت انتشار. 3- فراگیر بودن. 4- فراهم آمدن شکلها، فرمها و قالبهای متنوع تبلیغاتی که تمام اینها به برکت پیشرفت تکنولوژی سخت افزاری ارتباطاتی میباشد.ولی علوم تبلیغی هم ازآسیبهای فرهنگ غربی در امان نماندهاند و رسالت خود را در رشد و تربیت انسانی به خوبی انجام نمیدهند. بسیاری از واژهها درگذشت زمان با حفظ ساختار لفظی خود معنای دگرگونه یافتهاند از جمله واژه پروپاگاندا میباشد که دیگر در عرف جهانی به معنای عام تبلیغات نیست بلکه واژهای است هم عرض و هم معنای« advertising» (تبلیغات تجاری وترویج کالا) در واقع نظام سرمایه محور سعی دارد تمام مفا هیم اقتصادی خود را در سایر لایههای اجتماعی نفوذ دهد واز هر چیزی تفسیری سود مدارانه ارائه دهد.
شاید یکی از مشکلترین ومهمترین وظایف یک نظام اسلامی تولید یک دانش ارتباطات کارآمد اسلامی باشد تا بتواند جوابگوی احتیاجات معاصر قرار گیرد. و اکثر مصائب ما هم از همین نقطه ضعف است.« قدرت تبلیغاتی ما بسیار ضعیف است و میدانید که امروز جهان روی تبلیغات میچرخد.» (امام خمینی، 1361) برای شروع به کار چند راه حل کلی ارائه میگردد. 1- از آنجا که دانش ارتباطات علمی تغذیه کننده است و از چندین علم دیگر استفاده میکند بایستی برای تولید چنین دانشی ، علومی چون روانشناسی اسلامی،جامعه شناسی اسلامی، فلسفه وکلام اسلامی و سایر علوم بصورت کارامد وقدرتمند وهمه جانبه، تولید وتقویت شوند (ایجاد علوم مادر) 2- اطلاع ازمطالعات وتحقیقات دانشمندان در دیگر کشورها و بطور مشخص دیار غرب پیرامون علوم انسانی و ارتباطات میتواند افقهای تازهای را بر روی ما بگشاید و از دوباره کاریهای محققان اسلامی جلوگیری کند (استفاده از تجربیات مثبت و منفی دیگران) 3- آشتی دادن تعارضات ظاهری عقل و وحی در علوم اسلامی شرط اصلی تحقیقات است، زیرا تمام این انحرافات حاصل وهم تعارض عقل ودین می باشد در این صورت ارتباط خادمانه علم از ثروت جدا شده وبه دین و فرهنگ پیوند میخورد و این آغاز مسئولیت پذیری علم میباشد.(آشتی دادن دو حوزه معرفتی)4- ایجاد قوانین حمایتی از محققان از سوی مسئولین حکومتی واجرای نتایج تحقیقات در مراکز تبلیغاتی به صورت آزمایشی ومحدود،زیرا بسیاری از این تحقیقات با آزمون وخطا به اثبات می رسند واگر مجالی برای عرضه وتجربه نداشته باشند،درهمان حالت خاص می مانند و کم کم فراموش می شوند. 5- هر چهار راه کار فوق برنامه های نرم افزاری هستند ولی قسمت سخت افزاری ارتباطات نیز هم پای نرم افزار آن دارای اهمیت است. با این تفاوت که علمای علوم تجربی مسئولین تدارک آن هستند. اگر سخت افرزارهای رسانه ای و تکنولوژی آن تامین نشود بستر لازم برای ظهور نرم افزار رسانه ای فراهم نخواهد شد.
رسانه جزئی از موضوعات مورد تحقق در علوم ارتباطات می باشد. رسانه وسیله و ابزار رساندن پیام میباشد که ابتداییترین آن ایماء و اشاره و تغییر رنگ چهره و سر وصداهای غیر کلامی است. تا عصر حاضر که پیچیده ترین ابزار در خدمت رساندن پیام قرار میگیرد. اما پیچیدگی ابزار رسانهای به معنای عمق محتوایی پیام نیست بلکه پیشرفت و تکنولوژی رسانه در بسیاری مواقع حجاب و مانعی میشود برای پیامهای عمق دار به همین دلیل باید در دو حوزه معرفتی (پیام شناسی و رسانه شناسی) تحقیقات گسترده ای صورت گیرد.
رسانه در یک تقسیم بندی، پنج نوع می باشد:
1. رسانه های نوشتاری: روزنامه، مطبوعات (کتاب، نشریه و ...)، اعلامیه، پلاکارد و ...
2. شنیداری: رادیو، نوار کاست و ...
3. دیداری: هنرها، نقاشی، کنده کاری، خطاطی، کاریکاتور و ...
4. شنیداری – دیداری: تئاتر، تلویزیون، سینما، کامپیوتر و ...
5. شخصی: برخورد، صحبت و گفتگو، سخنرانی، موعظه و ...
با توجه به شتاب تکنولوژی ممکن است ابزارهای پیچیدهتری برای انتقال پیام تولید شود که هر کدام کارآیی مخصوصی داشته باشند مثل اتاقهای مجازی که با ایجاد تصاویر مجازی و نزدیک به واقعیت مورد استفاده آموزشی و تفریحی قرار میگیرند یا سینماهای سه بعدی که هیجان تماشاگران را به حداکثر میرساند.
بهترین روش تبلیغات وابسته به سه متغیر می باشد. 1. نوع پیام 2. مخاطب 3. مکان و زمان.
تبلیغ یعنی هر نوع اندیشه ای رانمیتوان با هر ابزاری تبلیغ کرد بلکه برخی پیامها ابزارهای خاص خود را میطلبد به طور مثال تبلیغات تجاری یا سیاسی از راه خطاطی یا کنده کاری به راحتی منتقل نمی شوند و یا اندیشه های فلسفی با موسیقی و تئاتر قابل انتقال نیستند. نوع مخاطب از لحاظ سن، تحصیلات، جنس، زبان و ... نیز در انتخاب ابزار و شیوه تبلیغ مؤثر است. به عنوان نمونه برای آموزش مسائل دینی به کودکان نمی توان از کتاب و نشریه سود جست. پس یک مبلغ خوب یا یک نظام تبلیغاتی موفق باید با در نظر گرفتن سه متغیر فوق، بهترین و کارآمدترین روش و ابزار را انتخاب کند.
یکی ازپرسشهای اساسی پس از انقلاب دینی در ایران این بوده است که چگونه رسانه های مدرن غربی را در خدمت تبلیغات دینی قرار دهیم وهم پای غرب حرکت کنیم. درهمان دوران عده ای از جوانان پر شور انقلابی سعی کردند تا مفاهیم دینی را ازطریق سینما یا برخی سریالهای تلویزیونی به توده مردم انتقال دهند ولی در این کار توفیق چندانی حاصل نشد ویک سری فیلمهای خشک وبی روح تصنعی ساخته شد که به هیچ وجه توان حمل بار معنایی عمیق رانداشت . درین فیلمها چهره بازیگران در ظاهر اسلامی شده بود و حرفهای اسلامی هم زده می شد ولی کل فیلم حس و حال معنوی را درمخاطب بر نمی انگیخت، کم کم این فکر در بین این گروه از فیلم سازان شایع شد که رسانه مدرن توان پیام رسانی دینی را ندارد یا اینکه فیلم و سریال مذهبی جذابیت ندارد وبرای ایجاد جاذبه وجذب مخاطب ناگزیریم از برخی عوامل غیر دینی همچون خشونت، عشق های مجازی،وجود زن و...استفاده کنیم و متاسفانه همین اتفاق هم افتاد و الان شاهد هستیم که اکثر برنامه های مذهبی در سینما و تلویزیون از عنصر زن، عشق بین دختر و پسر و خشونت به عنوان چاشنی ایجاد جاذبه ومخاطب پروری استفاده می کنند و همان عنصری که بهانه ساخت چنین برنامه هایی می باشد یعنی دین در حاشیه قرار می گیرد. این اتفاق نامیمون محدود به رسانه های تصویری نیست بلکه در بسیاری از ابزارهای تبلیغاتی هم تکرار شده است. مجلات فرهنگی به صورت گسترده از محرکهای جنسی یا هیجانی استفاده می کنند تا با ایجاد جاذبیت های کاذب مخاطب سازی کنند. موسیقی هم درین مسیر افتاده است و عنصر کلام وشعر که بر موسیقی عمق می بخشد کم رنگ شده اند و بجای آن ضرب آهنگهای تند و ریتمیک و هیجان ساز جای آن را گرفته اند.سایر هنرها و ابزارهای پیام رسانی هم گرفتار این مصیبت شده اند، دریک تحلیل ساده وابتدایی شاید بتوان گفت که تمام این مشکلات در نتیجه تهاجم فرهنگی غرب می باشد. این تحلیل نادرست نیست اما کافی هم نیست و وظیفه ما را مشخص نمی کند مگر فرهنگ غرب تا چه اندازه قدرت دارد وفرهنگ ما تا چه خد ناتوان است که ای چنین تحت تأثیر قرار می گیرد؟ نقاط قوت و ضعف ما و غرب چیست؟ چرا غرب از رسانه به بهترین شکل ممکن برای نفوذ فرهنگ خود و تثبیت آن استفاده می کند ولی ما تا این حد سست و ضعیف هستیم آیا مشکل از فرهنگ اسلامی است یا از ابزار رسانه یا مسلمانان؟
برای پیدا کردن ما فقط کافیست «سایت تحقیق» را در گوگل سرچ کنید