خداوند متعال و فرشتگان عالم معنا برپيامبر عظيمالشأن (ص) درود ميفرستند و سجاياي اخلاقي او را بر ميشمارند و تأكيد ميكنند كه اهل ايمان بر او سلام بفرستند. پس مومنان اجابت ميكنند و بر او و خاندانش تحيت و سلام ميفرستند.
شاعران پارسيگوي نيز هر كدام به اندازه كمال و معرفت خود زبان به نعت پيامبر گشودند و خلق عظيم او را ستودهاند. بيشك لطيفترين و زيباترين اشعار فارسي اشعاري است كه در نعت پيامبر (ص) سروده شده است. در ضمن اين توصيف و تعريف و تمجيد گاه زندگي آن وجود مقدس چاشني اشعار گشته است.
در اشعار فوق حميد سبزواري شاعر معاصر تولد پيامبر (ص) را با زباني شيوا بيان كرده است و حوادثي از قبيل شكستن طاق كسري در مدائن و خاموش شدن آتشكده پارس را مطرح ساخته است. بارقه بعثت نبياكرم (ص) بر دل امپراطوران جهان وحشت انداخت، زيرا پايههاي حكومت خود را متزلزل ديدند، ستمگران و بيدادگران دوران سرمستي و زورگوئي خود را تمام شده تلقي كردند. شب ظلماني جهل و ناداني تمام شد و در مشرق زمين وجود ختمي مرتبت انوار تابناك و رخشنده خود را گسترد.
سنايي آن عارف و شاعر بزرگ با تأثيرپذيري از قرآن كريم روي و زلف مصطفي (ص) را اينگونه وصف كرده است كه:
خورشيد چون روي پيامبر است و شب چون زلف اوست و سوگند به روز و شب ك خداوند تو را « محمد را» تنها گذاشت و ترك نكرد. در اشعار اين شاعر دل آگاه و حق آشنا زينت دين را به وجود مقدس او ميداند و تيمار دار دل پردرد مومنان اوست و هم اوست كه شفيع روز جزاست و اطاعت امرش مايه رستگاري است.
جمالالدين عبدالرزاق اصفهاني در تركيببند معروف خود الحق داد سخن داده كلام را به اعلي عليين رسانده است، پس از اشاره به عروج پيامبر (ص)به معراج و سرافرازي پيامبر اكرم عقل را ركابدار حضرت ساخته و شرع در پناه او قرار گرفته و چرخ كبود را جامه كهنه پير خانقاه او ميداند و ماه را طاس گردنبند، اسب او و شب را طره بيرق او ساخته است و اشاره ميكند قدر و عظمت محمد كه خدا به روي او سوگند خورده، « لعمرك انهم لفي سكرتهم يعمهون» و نام او را در كنار نام خود قرار داده است « من يطعالله ورسوله »
(سوره نساء آيه 4)