موتور جستجوی پیشرفته مقالات و تحقیقات و ...

تحویل در محیط ورد : word
عنوان :

عنوان سفارش :
تعداد صفحه :
قیمت :
تومان
  • مقدمه
  • اقوام پارس نام دسته‌ای از مردمان هندواروپایی (آریایی) است، که با مادها از شمال غربی وارد فلات ایران شدند. نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است که مقر ایشان را نیز پارس نامیده اند. از این قوم دو خاندان بزرگ پیش از اسلام به شاهنشاهی رسیده اند، یکی هخامنشیان و دیگر ساسانیان . معرب آن فارس است . (حاشیه برهان قاطع چ معین : پارس ). [۱]
    زبان
    زبان این قوم زبان پارسی باستان بود. در زبان پارسی باستان پارسه (Parsa) نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است که مقر ایشان را نیز پارس نامیده‌اند. از این قوم دو خاندان بزرگ به شاهنشاهی رسیده‌اند، یکی هخامنشیان و دیگر ساسانیان. دانشمندان زبان پارسی باستان را خویشاوند زبان اسلاو‌های بالت (سقلابیان بالت) می‌دانند و این امر موجب این فرضیه شده که اجداد ایرانیان در جوار اسلاوها (سقلابیان) میزیسته‌اند و اُست‌های امروزی را واسطه بین قوم پارس و اسلاوها (سقلابیان) می‌دانند.در نیمه اول از هزاره اول ق. م. سه قدرت بزرگ در نواحی شمال دجله و فرات با هم رقابت داشتند که از میان آنها ایرانیان توانستند بر دو رقیب دیگر یعنی اورارتو (آرارات) و آشور چیره شوند و شاهنشاهی وسیعی به وجود آورند.

  • تاریخچه
  • نام قوم پارس برای اولین بار در سالنامه‌های پادشاهان آشور در شرح لشکرکشی آنان به حدود جبال زاگرس به میان آمده‌است. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ ق. م. شناخته‌اند. با این دلایل قوم پارسی قبلاً در شمال غربی ایران کنونی در مغرب و جنوب غربی دریاچه ارومیه مستقر بوده و سپس به تدریج به جنوب متمایل شده و این انتقال در نتیجه فشار اورارتو و آشور بوده‌است. این قوم به احتمال قوی در حدود سال ۷۰۰ ق. م.در مغرب جبال (زاگرس کنونی) جایگزین شدند و مرکز حکومت آنها مطابق نوشته آشوریان پارسوماش نامیده شد. پارسیان پس از ورود به این سرزمین تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش پسرش چیش پیش پادشاه شهر انشان نامیده شد و رسماً در قلمرو وسیعتری به فرمانروایی پرداخت و ایالت تازه‌ای را که پارسه نامیده شد (فارس کنونی) به دیگر متصرفات خود پیوست .[۱] پارسیان پس از ورود به این سرزمین تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش (جمشید) پسرش چیش پیش پادشاه شهر انشان نامیده شد و رسماً در قلمرو وسیعتری به فرمانروایی پرداخت و ایالت تازه ای را که پارسه نامیده شد (فارس کنونی ) به دیگر متصرفات خود پیوست . (از کتاب ایران تألیف گیرشمن ترجمه معین صص 59 - 109). بنابه روایات مختلف تاریخ نگاران، چیش پیش مذکور غیر از چیش پیش پدر کورش معروف است ،به این معنی که پس از مرگ هخامنش به ترتیب چیش پیش ، کبوجیه فرزند او و کورش فرزند کبوجیه به فرمانروایی رسیدند و سپس فرزند کورش بنام چیش پیش دوم روی کار آمدو این شخص همان پدر کورش و آریارمنا است که حکومت را میان دو فرزند خود تقسیم کرد و دو شاخه از خاندان هخامنش به وجود آورد. از شاخه آریارمنا به ترتیب پسرش ارشام ، نوه اش ویستاسپ(بیست اسب) و پسر ویستاسپ یعنی داریوش کبیر حکومت کردند. شاخه دوم یعنی نسل کورش را باید شاخه اصلی خاندان هخامنشی شمرد زیرا وسعت شاهنشاهی مربوط به این شاخه است . از این شاخه به ترتیب کورش ، پسرش کبوجیه دوم ، کورش سوم پسر کبوجیه و معروف به کورش بزرگ و کبوجیه سوم فاتح مصر و سپس فرزندان دیگرشان به شاهنشاهی رسیدند. (ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 231).

    منطقه ساخت تمدن
    مادها در رشته‌کوه‌های زاگرس مستقر شده و در مادَ (غرب ایران کنونی) تمدن به وجود آورده و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها تدریجاً رو به جنوب پیشروی کرده و به سرزمینی رسیدند که استان فارس کنونی است. و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها پس از آمدن به آن منطقه به تمدن‌های اطراف آنجا برخوردند. علی بن حسین مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد پارسیان قومی بودند که قلم‌روشان دیار جبال بود از ماهات (ماد) و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همه این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.[۲]ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه (پهلوی)، دریه (دری)، فارسیه (زبان مردم فارس)، خوزیه (زبان مردم خوزستان)، و سریانیه . فهلویه منسوب است به فهله (پهله) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند.[۳]

    تشکیل اولین حکومت پارس

    پس از فروپاشی امپراتوری آشور و فتح نینوا توسط دولت ماد در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، حکومت ماد تبدیل به شاهنشاهی نیرومندی گردید. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. فارسی‌زبانان، به بخشی از اقوام ایرانی‌تبار که زبان فارسی زبان مادری شان است گفته می‌شود. فارسی‌زبانان ایران ترکیبی از اقوام مختلف ایرانی هستند. فارسی‌زبانان، افزون‌بر ایران، در افغانستان، تاجیکستان و سمرقند و بخارا در ازبکستان و ایالات متحده و دیگر کشورها نیز زندگی می‌کنند.

    جمعیت و پراکندگی

  • فارسی زبان رسمی ایران، افغانستان و تاجیکستان است و البته در تاجیکستان به نام فارسی تاجیکی و در افغانستان به نام فارسی دری شناخته میشود و فارسی‌زبانان در ایران بزرگ‌ترین گروه زبانی به شمار می‌آیند. در «کتاب واقعیت‌های جهان سیا» جمعیت فارسی‌زبانان ایران ۵۳٪ و جمعیت گروه قومیتی فارس ۶۱٪ برآورده شده است.
  • زبان و ادبیات فارسی در هند

    صاحب نظران در تاریخ معتقدند که دو قوم ایرانی و هندی در اصل دارای فرهنگ ونژاد مشترکی بوده اند.در هزاره دوم پیش از میلاد مسیح مردمی که در صحاری آسیای مرکزی زندگی میکردند ، براثر تغییرات جوی ، موطن اصلی خود را رها کردند و به طرف جنوب مهاجرات نمودند. دسته های از راه قفقاز به طرف اروپا رفتند و دسته ی دیگر با گذشتن از رودخانه سند و یا از طریق گردنه خیبر به سمت هندوستان رهسپار شدند و گروهی دیگر در فلات ایران مستقر گردیدند.
    این قوم که آرین نامیده می شدند، در طول قرنها امتزاج و اختلاط با بومیان محلی ، فرهنگ مشترک خود را ازدست دادند و هر کدام برای خود زبان و آئین تازه ای پدید آوردند. اگر چه امروزه میان فرس قدیم و زبان سانسکریت فرق بسیار است ولی وجود تعداد زیادی از لغات مشترک و متشابه میان هر دو زبان ، بیانگر این دو نظریه استکه ریشه هدو زبان یکی بوده است.آمدن نام ایران در (ریگ ودا ) کتاب مقدس هندوان و نام همد در کتاب (اوستا) تایید دیگری بر این نظریه می دانند.
    اگر کسی تصور کند که علت رواج زبان فارسی در هند و تعلق مردم این سرزمین به زبان شیرین فارسی ، مربوط به اتحاد فرهنگ و نژاد دو ملت درچند هزار سال پیش است، باید گفت که این تصور کاملا اشتباه است.زیرا تاریخ از رابطه عمیق و گسترده فرهنگی میان ایران و هندتا قبل از ورود اسلام به این سرزمین سخن چندانی به میان نمی اورد و تنها ارتباط فرهنگی میان این دو کشور را که تاریخ ثبت کرده است، یکی ترجمه کتاب ادبی «پنج تنترا» از سانسکریت به پهلوی و دیگری اعزام هیئتی از طرف خسرو پرویز به دربار پادشاه دکن ، در اوائل هجرت نبوی (ص) و سوم آمدن بازی شطرنج از هندوستان به ایران است.
    در حالی که طبق روال صحیح ، هر قدر به زبان انشعاب دوملت نزدیک تر شویم باید ارتباطات فرهنگی بیشتر باشد . پس باید پیوند فرهنگی میان ایران و هند را از زمانی که اسلام وارد هندوستان شد، به حساب آورد.در سال ۳۹۰ هجری (۱۰۰۱) میلادی سلطان محمود غزنوی به عنوان پادشاه غازی وارد هندوستان شد و قسمتی از خاک پهناور این سرزمین را متصرف گردید.

    قبل از او ، محمدبن قاسم در سال ۷۱۰میلادی به عنوان یک سردار اسلامی وارد سند شده بود ولی بخاطر سؤ رفتارش با مردم آن سرزمین از کار بر کنار و به مرکز حکومت اسلامی فراخوانده شد. عزل محمد سبب شدکه حدود سه قرن ، پیشرفت اسلام در هند متوقف شد. از قرن پنجم هجری ببعد که زمینه تبلیغ آئین اسلام در هند فراهم شد ، گروهی از علماء و دانشمندان و شعرای ایرانی به این کشور مسافرت کردند و آنجا در پرتو آرامش و آزادی مطلق به نشر علم وتحقیق و تتبع پرداختند. مردم هند که سالها رنج تبعیض طبقاتی وبی عدالتی های اجتماعی را تحمل کرده بودند، همانند ایرانیان اواخر دوره ساسانی از ورود مسلمانان به خاک خود ناخرسند نبودند.چه شعار اسلام ، برادری و مساوات بین همه طبقات مردم در کلیه شئون زندگانی آنان بود. زبان فارسی ،زبان رسمی دانشمندان ، پادشاهان و درباریان ساکن هند شد. اگر چه بسیاری از پادشاهان هند ، ترک و مغول و تاتار بودند ولی هرگز جز به زبان فارسی نمی اندیشیدند و در رواج آن کوتاهی نمی کردند.
    هندوان تازه مسلمان که علاقمند به فراگرفتن علوم مختلف اسلامی بودند شروع به آموختن زبان فارسی کردند.طولی نکشید که صدها فقیه ، صوفی ، ادیب ، شاعر و لغت دان (لغوی) در سر زمین هند تربیت شدند که امروز نوشته های آنان به زبان فارسی زینت بخش کتابخانه های جهان است. یکی دیگر از انگیزه های مردم هند در فراگیری زبان فارسی این بود که بتوانند به این وسیله ارتباط فرهنگی بیشتری بین خود برقرار کنند . زیرا در کشوری که بیش از هشت صد زبان و لهجه وجود دارد.یک زبا ن مشترک ضروری به نظر می رسید.
    تاریخ نشان می دهد که ایرانیان حتی قبل از لشکر کشی سلطان محمود غزنوی به هند به فکر تبلیغ اسلام و رواج زبان فارسی در این سرزمین بوده اند. مسافرت ابو معشر خراسانی به هندو تالیف کتاب مهمی در علم نجوم به زبان فارسی و یا مسافرت ابو منصور ، موفق بن علی هروی در قرن چهارم هجری د راین سرزمین و تالیف کتاب « الابنیه فی الحقائق الادویه» که از بهترین نثر فارسی قدیم است تاییدی است بر نظریه تاریخ. چنانکه قبلا هم به آن اشاره شد ، هنگامیکه سلاطین مسلمان در هند قدرت را بدست گرفتند ، خدمات واقعی دانشمندان و ادیبان به فرهنگ و زبان فارسی در آن سرزمین آغاز شد.

    گرچه خدمات ارزنده دانشمندان و علاقمندان به زبان فارسی را نمیتوان در این مقاله آورد ولی بیان مختصری از سر نوشت این زبان و خدماتی که در طول ده قرن گذشته توسط صاحبان فضل و کمال چه ایرانی و چه غیر ایرانی نسبت به آن شده است برای دوستداران زبان فارسیخالی از لطف نخواهد بود . ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ اسلامی ، در قرن پنجم هجری مدتی در هندوستان زندگی کرد و همراه با تعلیم دادن علوم اسلامی و زبان فارسی به هندیان ، کتاب معروف « ما للهند » را در سال ۴۲۳ هجری برشته تحریر در آورد.
    در سال ۴۱۷ هجری ابوالحسن علی جبلی که در هند به سر می برد کتاب « مجمل التواریخ » را از زبان عربی به فارسی ترجمه کرد . ( اصل این کتاب به زبان سانسکریت است ) و در سال ۴۲۵ هجری ابو الحسن علی بن اسماعیل جلالی هجویری کتاب « کشف المحجوب »را به فارسی نوشت. در آغاز قرن هفتم هجری ، مسلمانان ، دهلی را تسخیر کردند و آنجا را پایتخت خود قرار دادند؛ طولی نکشید که بیشتر مناطق هندتحت تسلط مسلمانان در امد .
    مسلمانان و ادیبان بیشتری از آسیای مرکزی و ایران بسوی هند سرازیر شدند. در همین قرن سدید الدین محمد عوفی بخارایی دانشمند معروف اسلامی به هند مسافرت کرد و مدتی در ملازمت سلاطین هند بسر برد و در انجا کتاب « لباب الالباب و جوامع الحکایات » را به زبان فارسی تالیف نمود. در سال ۶۲۵ هجری همین دانشمندکتاب « الفرج بعد الشده » را به زبان فارسی ترجمه نمود. در اوایل قرن هفتم هجری علی بن حامد کوفی مدتی از زندگانی خود را در هند گذرانید و کتاب « منهاج الدین و الملک » را به نام «چچ نامه » در سال ۶۱۳ هجری به فارسی ترجمه نمود.این کتاب قدیمی ترین اثر تاریخی است که به زبان فارسی در هندوستان نوشته شده است. در سالهای بین ۶۹۰ تا ۷۲۵ هجری امیر خسرو دهلوی شاعر پارسی گوی که به طوطی هند معروف است اثار نفیس خود را در هندوستان تصنیف کرد.هنگامیکه حکومت تغلقیان در هند رو به تضعیف نهاد خاندان بهمنی در هند صاحب قدرت شدند . سلاطین بهمنی کهبه علم و هنر و ادب علاقه داشتند ، در دکن « بنیاد فرهنگ فارسی » ر بنا نهادند و خود به زبان فارسی شعر می سروردند. محمو د گاوان وزیر با کیاست این خاندان برای تدریس زبان فارسی ، مدرسه بسیار بزرگی در (بیدر ) تاسیس کرد که تا چندین سال مرکز نشر زبان فارسی بود.

  • مجری کارهای پژوهشی عمومی، علمی پژوهشی و مروری
  • کارهای آماری و تجزیه و تحلیل داده
  • تحلیل کمی و کیفی
  • انجام کلیه خدمات نگارش، ترجمه تخصصی ، ویرایش مقاله ها و پایان نامه ها
  • انجام رفرنس نویسی استاندارد با نرم افزار EndNote
  • آماده سازی پاورپوینت مربوط به ارائه در جلسات و همایشها
  • Tel : 09385735506 - 09118370377
    Email : tahghighnet@yahoo.com
    Telegram : @tahghighnet
    Instagram : tahghighnetinsta
    www.tahghigh.net
    2024 - 2007