رزيابي عملكرد در تسهيل اثربخشي سازماني يك وظيفه مهم مديريت منابع انساني تلقي ميشود. در سالهاي اخير به نقش ارزشيابي عملكرد توجه زيادي معطوف شده است. به عقيده صاحبنظران يك سيستم اثربخش ارزشيابي عملكرد ميتواند انبوهي از مزيتها را براي سازمانها و كاركنان آنها ارزاني دارد. لانجنكر و نيكوديم (1996)، بيان كردهاند كه سيستم ارزشيابي عملكرد؛ الف) بازخورد عملكردي مشخصي را براي بهبود عملكرد كاركنان فراهم ميآورد، ب) الزامات كارآموزي كارمند را معين ميكند ج) زمينه توسعه كاركنان را فراهم و تسهيل ميكند، د) بين نتيجهگيري پرسنلي و عملكرد ارتباط نزديكي برقرار مينمايد و هـ) انگيزش و بهرهوري كاركنان را افزايش ميدهد. همچنين رابرتس و پاولاك (1996) معتقدند كه ارزشيابي عملكرد براي مقاصد متعدد سرپرستي و توسعهاي از جمله، الف) براي ارزشيابي عملكرد فردي بر حسب نيازهاي سازماني، ب) پيشبيني بازخورد به كاركنان در جهت اصلاح يا تقويت رفتار آنها و ج) تخصيص پاداش و ارتقاي شغلي افراد، مورد استفاده قرار ميگيرد.
در عين حال، امروزه بسياري از نظامهاي منابع انساني و مديريت معمول، مناسب به نظر نميرسند و الگوهاي قديمي ناكارآمد تلقي ميشوند. طي دهه اخير، بسياري از سازمانها دريافتهاند كه در عمل فاقد نظام ارزشيابي عملكردي كه بتوان از طريق آن اولويتها و اهداف خود را به كاركنان انتقال داد و بهسازي آنها را پي گرفت، هستند. انسان به دليل گستردگي حيطههاي شناختي و استفاده از ابزارهاي مختلفي نظير احساس، مشاهده، ادراك، تجربه و قدرت تعلق و تفكر در موضوعات مختلف بويژه در ارزيابي و تفسير رفتار و عملكرد كاركنان حساس بوده و مجموعه اين عوامل كاردستيابي مديران به ارزيابي عملكرد مؤثر را تحت الشعاع قرار داده است(استردويك ،2005 ص10). با توجه به مطالب ياد شده سئوال اصلي مطالعه حاضر اينست كه عوامل و ويژگيهاي موثر بر اثربخشي نظام ارزشيابي عملكرد كاركنان چيست؟ و براي دستيابي به پاسخ اين سئوال كلي سئوالهاي ويژه زير مطرح شده است.
براي درك مفهوم ارزشيابي عملكرد بايستي ابتدا مفهوم عملكرد را دريابيم. عملكرد به درجه انجام وظايفي كه شغل يك كارمند را تكميل ميكند اشاره دارد (بايرز و رو ، 2008:ص 216). و نشان ميدهد كه چگونه يك كارمند الزامات يك شغل را به انجام ميرساند. عملكرد اغلب با «تلاش» كه اشاره به صرف انرژي دارد يكسان تلقي ميشود، اما عملكرد براساس نتايج فعاليتها اندازهگيري ميشود. براي مثال يك دانشجو ممكن است تلاش زيادي را در آماده شدن براي آزمون بكار گيرد اما نمره كمي دريافت كند در اين مورد تلاش زيادي صورت گرفته اما عملكرد پايين بوده است. به عقيده بايرز ورو (2008ص217) عملكرد افراد در يك موقعيت ميتواند به عنوان نتيجه ارتباط متقابل بين: الف) تلاش، ب) تواناييها و ج)ادراكات نقش تلقي شود." تلاش"، كه از برانگيختگي نشأت ميگيرد اشاره به ميزان انرژي (فيريكي يا ذهني) كه يك فرد در انجام وظيفه استفاده ميكند دارد." تواناييها"، ويژگيهاي شخصي مورد استفاده درانجام يك شغل هستند و" اداراكات نقش" به مسيرهايي كه افراد باور دارند بايستي تلاشهايشان را در جهت انجام شغلشان هدايت كنند، اشاره ميكند.نو و ديگران (2008، ص 345) عملكرد را ناشي از ويژگيهاي شخصي، مهارتها و نظير آن ميدانند همانطور كه شكل 1. نشان ميدهد اين ويژگيها از طريق رفتار كاركنان به نتايج عيني تبديل ميشوند.در واقع كاركنان تنها در صورتي كه دانش، مهارتها، تواناييها و ساير ويژگيهاي ضروري براي انجام يك شغل را داشته باشند ميتوانند رفتارشان را نشان دهند.
ديگر مؤلفه اساسي مدل نو و همكاران، استراتژيهاي سازماني است. اغلب ارتباط بين مديريت عملكرد و استراتژيها و اهداف سازمان ناديده گرفته ميشود. نهايتاً مدل ياد شده اشاره ميكند كه محدوديتهاي موقعيتي نيز نقش اساسي در عملكرد افراد ايفا مينمايد. همانطور كه قبلاً ذكر شد، افراد ممكن است رفتار مناسبي انجام دهند اما نتايج مناسبي كسب نكنند. بنابراين، كاركنان بايستي داراي ويژگيهاي مشخصي براي انجام مجموعهاي از رفتارها و دستيابي به برخي نتايج باشند و به منظور دستيابي به مزيتهاي رقابتي، ويژگيها، رفتارها و نتايج بايستي به استراتژيهاي سازماني گره زده شوند. با اين تفاسير ميتوان ارزيابي عملكرد را به عنوان فرآيند ارزيابي و برقراري ارتباط با كاركنان در نحوه انجام يك شغل و استقرار برنامه بهبود آن تعريف نمود (بايرزو و رو، 2008 ص 345). در اين صورت ارزيابي عملكرد نتنها به كاركنان اجازه ميدهد كه بدانند عملكردشان چگونه است.بلكه بر سطح تلاش و مسير آيندهشان تأثير ميگذارد. همچنين كارل و ديگران (2000 ص 225) ارزشيابي عملكرد را فرايند مداوم ارزيابي و مديريت رفتار و بروندادهاي انساني در محل كارتعريف كردهاند. و به عقيده فوت و هوك (1999 ص 105) ارزشيابي كاركنان عبارت است از: فرآيند رسمي براي سنجش و ارائه بازخورد به كاركنان در مورد خصوصيات و نحوه انجام فعاليتهايشان و همچنين شناخت استعدادهاي بالقوه آنان به منظور شكوفايي آنها در آينده.
اگر چه مفهوم مديريت عملكرد، مفهوم جديدي به حساب ميآيد، اما ارزشيابي عملكرد طي چند دهه گذشته از جمله بحث انگيزترين خدمات پرسنلي و فعاليتهاي مديريتي بوده است و ميتوان گفت كه مديريت عملكرد با مطرح ساختن مجموعهاي از ديدگاهها و برانگيختن احساسات گوناگون، يكي از پيچيدهترين فعاليتها و فرآيندهاي مديريت منابع انساني است.در بسياري از سازمانها، ارزشيابي عملكرد، بخش جدايي ناپذير برنامههاي مديريت منابع انساني و ابزار بسيار كارآمد در توسعه حرفهاي محسوب ميشود و براي مقاصد متعددي مورد استفاده قرار ميگيرد. به عقيده برناردين (2003 ص 144) اطلاعات حاصل از اندازهگيري عملكرد بطور گستردهاي براي؛ جبران خدمت، بهبود عملكرد و مستندسازي بكار ميرود. همچنين ميتوان از آن درتصميمات مربوط به كاركنان (نظير: ارتقاء، انتقال، اخراج و انفصال از خدمت)، تجزيه و تحليل نيازهاي آموزشي، توسعه كاركنان، تحقيق و ارزشيابي برنامه، استفاده نمود. ايوانسويچ (2007 ص 253) اهداف ارزشيابي كاركنان را در: توسعه كاركنان، ايجاد انگيزه، برنامهريزي نيروي انساني و استخدام و ايجاد ارتباطات مؤثر بين كاركنان و سرپرستان برشمرده است.
سيستم هاي مديريت عملكرد كه بطور مستقيم به سيستم پاداش سازمان در ارتباط است، انگيزه قوي براي كاركنان فراهم ميآورد تا در راستاي دستيابي به اهداف سازماني بطور ساليانه و خلاقانهاي تلاش نمايند.مادامي كه سيستم مديريت عملكرد بطور مناسب طراحي و اجرا شود، نتنها به كاركنان اجازه ميدهد كه كيفيت عملكرد فعلي نشان را بدانند، بلكه اقداماتي را كه بايستي در جهت بهبود عملكردشان به انجام رسانند را روشن ميسازد.
رويكردها و روشهاي ارزشيابي عملكرد:
براي انجام ارزشيابي صحيح بايستي رويكردها و روشهاي ارزشيابي عملكرد را شناسايي كرده و كاربرد هر كدام را در موقعيتهاي معين بدانيم. بطور كلي پنج رويكرد در خصوص ارزشيابي عملكرد معرفي شده است (نو و ديگران، 2008 ص 355 :اسنل و بولندر ، 2007 ص 348) اين رويكردها عبارتند از:1- رويكرد مقايسهاي ، 2- رويكرد ويژگيها ، 3- رويكرد رفتاري ، 4- رويكرد نتايج و 5- رويكرد كيفيت .
الف) رويكرد مقايسهاي: رويكرد مقايسهاي به مديريت عملكرد ، نيازمند اينست كه ارزيابي كننده، عملكرد افراد را با ديگران مقايسه كند. اين رويكرد معمولاً از ارزيابي جامع يك عملكرد فردي يا ارزشي به منظور رتبهبندي افراد در يك گروه كاري استفاده ميكند. حداقل سه تكنيك در اين رويكرد مورد استفاده قرار ميگيرد كه شامل: رتبهبندي، توزيع اجباري، و مقايسه زوجي ميشود.
ب) رويكرد ويژگيهاي فردي: اين رويكرد به مديريت عملكرد ، بر گسترش ويژگيهاي معيني كه براي موفقيت سازمان مطلوب تلقي ميگردد، تأكيد ميكند. تكنيكهايي كه در اين رويكرد مورد استفاده قرار ميگيرند مجموعهاي از رفتارها و ويژگيها شامل: ابتكار، رهبري، خصلت رقابتي و ارزشيابي افراد را در بر ميگيرد.
ج) رويكرد رفتاري: اين رويكرد تلاش ميكند رفتارهايي كه يك كارمند بايستي انجام دهد تا در كارش مؤثر باشد را تعريف كند. تكنيكهاي متنوعي در اين رويكرد تعريف شده است كه مستلزم اينست كه يك مدير ارزيابي كند كدام كارمند اين رفتارها را از خود بروز ميدهد. اين تكنيكها شامل 5 تكنيك: وقايع حساس، مقياسهاي درجهبندي رفتاري، مقياسهاي مشاهده رفتاري، اصلاح رفتار سازماني و مراكز سنجش ميباشد.
د) رويكرد نتايج: اين رويكرد بر مديريت اهداف، نتايج قابل اندازهگيري يك شغل و گروه هاي كاري تمركز دارد. اين رويكرد فرض را بر اين ميگذارد كه ميتوان فرديت خود را از فرآيند اندازهگيري جدا كرد كه در اين صورت نتايج بدست آمده نزديكترين شاخصهاي ويژگيهاي فردي به اثربخشي سازماني است. دو سيستم مديريت عملكردي كه در اين رويكرد جاي ميگيرد شامل: مديريت بر مبناي اهداف و سيستم ارزيابي و اندازهگيري بهرهوري ميباشد.
هـ) رويكرد كيفيت: چهار رويكرد پيش گفته رويكردها سنتي به اندازهگيري و ارزيابي عملكرد كاركنان تلقي ميشوند. دو ويژگي اصلي رويكرد كيفيت؛ مشتريگرايي و رويكرد پيشگيري از خطا هستند. ارتقاء رضايت مشتريان داخلي و خارجي از اهداف اوليه و اساسي رويكرد كيفيت است.
روشهاي مختلفي براي ارزشيابي عملكردكاركنان وجود دارد كه در قالب هر يك از رويكردهاي ذكر شده ميتوان آنها را دستهبندي نمود (بايرز و رو، 2008 ص 218) اما اينكه كدام روش، مناسبترين يا بهترين روش ارزيابي است به هدف سازمان از ارزيابي كاركنان بستگي دارد و معمولاً نيز تركيبي از روشهاي مختلف براي ارزيابي كاركنان به كار گرفته ميشود. اسنل و بولندر (2007 ص 384) روشهاي ارزشيابي عملكرد را در سه دسته كلي به شرح زير ارائه نمودهاند.