توجه به جنسیت و تحلیل جنسیتی یکی از شاخص های توسعه در جامعه امروز است. ابتدا لازم است از جنس (sex) و جنسیت (gender) تعریفی ارائه شود. در برخی متون مربوط به توسعه، این کلمات به صورت مترادف به کار رفته است، درحالی که مفاهیم کاملاً متفاوت دارند. «جنس به خصوصیات بیولوژیک فرد اشاره می کند، درحالی که جنسیت، به نقش هایی که توسط اجتماع برای زنان و مردان مطرح می شود اشاره دارد.» جنسیت در زبان عامیانه، همان مردانگی و زنانگی است که در گفت وگوی روزمره از آنها استفاده می شود. جنس افراد با گذشت زمان تغییر نمی کند، در حالی که نقش های جنسیتی با گذشت زمان تحت تأثیر تغییرات اجتماعی قرار می گیرد. جامعه شناسان برای جداسازی میان جنس و جنسیت و تأثیرپذیری جنسیت از عوامل اجتماعی، شواهد و دلایلی ارائه کرده اند. برای مثال چنین استدلال کرده اند که کودکان از ابتدای زندگی، با انواع کلیشه های جنسیتی بمباران می شوند، تا آنجا که یک کودک دو ساله، بسیاری از کلیشه های جنسیتی را آموخته است. این آموزش از راه انتظارات وابسته به جنس والدین، آشنایان و کودکان دیگر صورت می گیرد. به این ترتیب، دانشی که کودک از جنسیت خود به دست می آورد، بر درک او از جنسیت در سراسر زندگی اش اثر می گذارد. البته در میزان تأثیر هورمون های جنسی پیش از تولد نیز، نظرهای متفاوتی وجود دارد، ولی بررسی ها نشان داده است که اثر این هورمون ها براساس محیط اجتماعی کودک فزونی یا کاهش می یابد.
طرفداران نظریه تساوی جنسیتی، با تمایز میان هویت جنسی و هویت جنسیتی، تفاوت های بیولوژیکی زن و مرد را عاملی برای تفاوت در نقش های آنان در نظر نمی گیرند و معتقدند دو جنس می توانند و باید نقش های یکسان داشته باشند. نظریه برابری، نقش های کلیشه ای را زمینه ستم به زنان می داند و معتقد است آنچه می تواند مانع ستم به زنان شود، بهره مندی زنان و مردان از فرصت های برابر و در نتیجه نقش های برابر است.
شکی نیست که رشد جنسیت از دوران پیش از تولد آغاز می شود. پس از آن خانواده و جامعه هویت جنسیتی را می سازند. تغییراتی که این روزها در هویت دختران و پسران مشاهده می کنیم، دلیلی بر نقش مؤثر جامعه بر هویت جنسیتی است. گرایش دختران، به ظاهرِ پسرانه که در نوع پوشش، اعم از لباس و کفش آشکار است و رفتارهای پسرانه در ادبیات کلامی و حتی نوع راه رفتن دختران، تا حدودی عادی شده است. پسرها نیز از این تحول در امان نمانده اند و پوشش و مدل مو و حتی آرایش آنها و به طور کلی تمایل به خودنمایی، از رفتارهای دخترانه حکایت دارد. وجود دختران پسرنما و پسران دخترنما ثابت می کند که هویت جنسیتی می تواند با هویت جنسی همسو نباشد و عوامل محیطی در شکل گیری هویت جنسیتی نقش دارند.
این تحولات که بر اثر حضور اجتماعی زنان است، از یک سو نشان دهنده توانایی زنان در ایفای نقش های اجتماعی است نقش هایی که در باورهای کلیشه ای همواره نقش های مردانه تلقی شده اند اما از سوی دیگر کلیشه های سنتی، جای خود را به کلیشه های پیشرفته داده اند. هویت جنسیتی که زن امروز، در تلاش برای به دست آوردن آن است اگر هویتی مردانه باشد، او را به نقشی کلیشه ای دچار می کند که وی را در تنگنایی دیگر خواهد انداخت. اشتغال به کارهای مردانه و تن دادن به کارهای کم ارزش، فقط به دلیل ایفای نقش زن شاغل و برای فرار از نقش زن خانه دار، یکی از نمونه های کلیشه مدرنی است که زنان به آن دچار شده اند.
اشتغال و کسب درآمد، یکی از حقوق مسلّم زنان است، اما اگر در این امور از الگوی برابری پیروی کنیم و تفاوت های زنان و مردان را در نظر نگیریم، زمینه های جدیدی از ستم به زنان به سوی آنان گشوده می شود. همچنان که در کشورهایی که تساوی جنسیتی بیش از کشور ما در آنجا حاکم شده است، این ستم ورزی ها را می توان دید. رقابت زنان در فضای مردانه و خشن، نتیجه ای جز خشونت علیه زنان به دنبال نخواهد داشت؛ آمار این پدیده در کشورهایی که زنان و مردان مساوی دیده می شوند، بسیار چشمگیر است.
همه روان شناسان، مادری و خشونت را دو مفهوم متضاد می دانند، اما مادرانی که خود قربانی فضای خشک و خشن محیط کار هستند، نمی توانند عطوفت و مهربانی نثار فرزندان خود کنند. هویت جنسیتی زنان و مردان به جای پیروی از الگویی که زنان را مساوی مردان تعریف می کند، می تواند بر مبنای عدالت در ایفای نقش بنا گردد تا عدالت جنسیتی صورت گیرد. در جامعه ای که عدالت جنسیتی جایگزین تساوی جنسیتی شود، هریک از دو جنس براساس توانایی ها ایفای نقش می کنند. در چنین جامعه ای، باید زمینه استفاده از فرصت ها و امکانات متناسب با توانایی های هر دو جنس فراهم گردد. اگر مردان می توانند با استفاده از نیروی بدنی خود، کارهای سنگین را انجام دهند، چرا باید جسم ظریف زنان صرف این امور شود. اگر زنان بتوانند در کارهایی که دقت و ظرافت لازم دارد، مهارت خود را به کار گیرند، چرا نباید در چنین اموری، زمینه اشتغال و کسب درآمد برای زنان فراهم شود؟ سلب حمایت اقتصادی مردان از خانواده، در جوامعی که زنان مسئول تأمین مالی خود هستند، بی عدالتی در حق مادرانی است که به این حمایت نیازمندند.
همان گونه که بیان شد، شعار برابری نشان داد که زنان افزون بر خانه داری، توانایی های بسیار دیگری دارند و می توانند در جامعه مسئولیت های بزرگی را بپذیرند، اما اینکه پذیرش همه گونه مسئولیت، به سود یا به زیان زنان است، به بررسی دقیق تری نیاز دارد. نگاه برابر به زن و مرد و تساوی جنسیتی بدون توجه به تفاوت ها، شرایط برابری را برای آنها فراهم می کند، که لزوماً منافع زنان را دربرندارد؛ زیرا برابری با مردان به معنای نادیده گرفته شدن زنان است که از عدالت به دور است. عدالت جنسیتی با در نظر گرفتن هر دو جنس، جایگاهی متناسب با توانایی های زن و مرد را برای آنان به دنبال دارد.
آمایش سرزمین تنظیم رابطه بین انسان فضا وفعالیتهای انسان در فضا به منظور بهره برداری منطقی ازجمع امکانات در جهت بهبود وضعیت مادی ومعنوی اجتماع بر اساس ارزشهای اعتقادی سوابق فرهنگی یاابزار علم وتجربه در طول زمان است که جزئی از برنامهریزی شهری محسوب میشود.آمایش سرزمین، شامل شهرسازی و توسعه، برنامهریزی و سازمان دادن به نحوه اشتغال فضا، تعیین محل سکنای انسانها، محل فعالیت و تجهیزات و کنشهای بین عوامل گوناگون نظام اجتماعی- اقتصادی است. این رشته برنامهریزی کلان نیروهای اقتصادی، طبیعی و انسانی را مدنظر دارد.
برنامهریزی شهری، به دنبال مشکلات نشأتگرفته از انقلاب صنعتی مطرح شد؛[۱] هرچند پیشینهٔ برنامهریزی برای شهر، به گذشتههای بسیار دورتر و شکلگیری نخستین تمدنهای بشری در میانرودان، مصر و هند برمیگردد. در ابتدا، حل مشکلات صنعتیشدن (همچون کمبود مسکن، بهداشت محیط و...) در مداخلات کالبدی دیده میشد. اما، از اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی و با بروز ناکارآمدی اینگونه مداخلات، برنامهریزی شهری، به سوی مسایل اقتصادی و اجتماعی روی آورد و مباحثی چون عدالت، دموکراسی و مشارکت مردم در فرآیند برنامهریزی شهری مطرح گشت. ابزارهای کالبدی برنامهریزی شهری، عبارتاند از: شبکه معابر، کاربری اراضی، تراکم، محدودهها، حریمها و....
در حال حاضر بسیاری از بیانیههای سازمان ملل متحد و دستورالعمل انجمنها و سازمانهای غیردولتی دخیل در امور برنامهریزی شهریT با استفاده از تعریف واژه «رشد هوشمند» به دنبال ارتقای محیط زندگی از طریق گسترش حرکت افراد پیاده هستند. کاهش آلودگی هوا، افزایش بلندمرتبهسازی، نزدیکی و در دسترسبودن خدمات شهری، عدم نیاز به توسعه سطحی زیرساختها و خدمات شهری، عدم تخریب فضاهای سبز و کمربندهای سبز در اطراف شهرها، از مزایای حرکت به سوی رشد هوشمند و در نهایت دستیابی به شهر کامل است.
از این رو متمرکز کردن منابع، ایجاد فرصتهای مناسب برای شهرهای متوسط، کمک به شهرهای کوچک و مناطق روستایی و تدوین سیاستهای توسعه منطقهای، از جمله سایر موضوعات مورد بحث در این رشته میباشد.هدف از آموزش این رشته، تربیت متخصصانی است که ضمن کسب اطلاعات فنی، روحیه پویایی را نیز در خود گسترش دهند. به همین دلیل این دوره نه تنها به آموزش دانش فنی میپردازد بلکه به فراگیری علوم اجتماعی نیز تکیه دارد تا توسعه اقتصادی و منطقهای به عنصری پایدار به نام توسعه انسانی، بدل شود. به عبارت دیگر این رشته به مطالعه عوامل مختلف که در آمایش سرزمین نقش دارند، میپردازد. این عوامل عبارتاند از:
سیاست،اقتصاد،فرهنگ،جمعیت، مهاجرت و فضا،محیط روستایی،محیط شهری،زیر بنا،
برای برنامهریزی شهری نیز، همچون برنامهریزی تعاریف گوناگونی ارائه شده است. از جمله، برنامهریزی شهری ساماندهی کالبدی- فضایی شهر میباشد که میتوان آن را ساماندهی کاربری زمین جهت تأمین یک محیط مناسب برای زندگی دانست. به عبارت دیگر برنامهریزی شهری، نوعی از برنامهریزی فیزیکی است که درصدد ساماندهی کاربری زمین برای تأمین یک محیط کالبدی شایسته زندگی مدنی سالم است. همچنین گروهی برنامهریزی شهری را تلاش برای تدوین اصولی در جهت پدید آوردن یک محیط کالبدی مناسب برای زندگی دانستهاند. (سعیدنیا، ۱۳۷۸) برنامهریزی شهری، عموماً فضایی محدود و دقیق دارد که با اجزاء و عناصر فضایی و جغرافیایی در ارتباط بوده و هدف کلی آن ایجاد ساختاری فضایی برای فعالیتها میباشد. (سیفالدینی، ۱۳۸۱) برنامهریزی شهری فرآیندی پویا دارد، چرا که شهر مانند یک موجود زنده میباشد که عوامل محیطی مکانیسم آن را متأثر میکنند؛ مثلاً مکانیسم اقتصادی به صورت ارزش زمین و اجارهبها سبب تحریک شهر میشود یا مکانیسم اجتماعی در قالب سنتها، عادات و مذهب بر موجودیت شهر تأثیر میگذارد، از این رو تمام این عوامل در برنامهریزی شهری مورد توجه قرار میگیرد. (زیاری، ۱۳۷۸) با توجه به موارد مذکور، ماهیت برنامهریزی شهری بر روند مداوم، پیوسته و پایانناپذیر شهرسازی و پویایی آن دلالت دارد. برنامهریزی شهری با دید وسیعی که دارد تمام عوامل مؤثر بر شهر را مورد توجه قرار داده، در عین حال نیز دارای انعطافپذیری لازم برای اجتناب از وضعیتهای صُلب و غیرقابل تغییر میباشد. در مجموع برنامهریزی شهری، عبارت است از تعیین سیاستهای کلی دستگاههای اجرایی یک شهر، با توجه به راهحلهای محکم و اجرایی گوناگون برای تخصیص منابع و امکانات و اولویتبندی آنها در جهت رفع نیازها به ترتیبی که اسباب و عوامل رفاه و خدمات در یک شهر فراهم آید. برنامهریزی شهری ماهیتی پویا و انعطافپذیر، اما نه تأثیرپذیر دارد. (امکچی، ۱۳۷۶)