ورزش وسیله ای برای ورزیده بودن انسانها از دوران قدیم تا به امروز بوده است. با توجه به پیشرفتهای علمی و پزشکی و گسترش علم در واقع ورزش ابزاری به عنوان نیل به سلامتی و تندرستی و میزان کردن روح و روان و جسم آدمی می باشد. فرد ورزشکار دارای روحیه ای قویتر و جسمی سالم تر می باشد. داشتن چنین ویژگیهایی موجب می شود تا فرد بتواند از زندگی خود بهتر بهره ببرد و وضعیت کلی سیستماتیک بدنی او در وضعیت مطلوبی قرار گیرد. در واقع ورزش خصوصا در دنیای کم تحرک کنونی عاملی برای سلامتی و دستیابی به شادابی روح و روان و دور ماندن از عادتهای بد دنیای صنعتی و ماشینی می باشد .
با توجه به اهمیت ورزش می توان مشاهده نمود که هم اکنون دولتها سعی میکنند تا با فرهنگ سازی های مناسب، ورزش را در عادات روزانه مردم رواج دهند تا بتوانند افراد سالمتری در جامعه خود داشته باشند چرا که ورزش علاوه بر عاملی بر سلامتی موجب دورن ماندن از عادات بدی همچون اعتیاد ، کشیده سیگار و امثالهم می شود.
ورزش هم اکنون عامل موثری برای سلامتی روح و روان در همه کشورها شناخته شده است. از طرفی این سلامتی موجب گرایش بیشتر فرد به خصوصیات شخصیتی بهتر شده و خصوصیات منفی از وی به تدریج دور می شود و این را می توان بدلیل داشتن انرژی مثبت در ورزش و بالا رفتن میزان سلامتی روحی و جسمانی دانست. زنان با گرایش به ورزش و قرار دادن ورزش در عادات روزانه خود می توانند سلامتی بیشتری داشته باشند. ورزش کردن از نظر علمی موجب تقویت روحیه ، دفع سموم ، با لا بودن توانایی جسمانی برای انجام کار های مختلف روزمره و بسیاری مزایای دیگری می شود که از نظر علمی ثابت شده است. در واقع ورزش وسیله بسیار مناسبی برای سلامتی و شادانی زنان خواهد بود تا بتوانند همیشه در شرایط ایده عالی قرار داشته باشند. ورزش موجب خواهد شد تا ویژگیهای شخصیتی مثبت زنان بیشتر شده و نقش خود را بهتر و سالمتر در جامعه ایفا نمایند و بعنوان مادران فرزاندان این کشور تربیت بهتری بر فرزندان خود داشته باشند و در جامعه و در خانواده نقش آفرینی های موثر تری داشته باشند.
سئوالات تحقیق
وَرزش به تمامی گونههای فعالیت فیزیکی بدن گفته میشود که شرکت کنندگان آن میتوانند به صورت منظم و سازمان یافته یا گاه به گاه در آن شرکت کنند و از آن برای بهبود تناسب اندامشان و یا فراهم آوردن سرگرمی و تفریح بهره ببرند. ورزش میتواند به صورت رقابتی برگزار شود که در این صورت باید بر پایه رشته قوانینی که مورد توافق همگان است، یک یا چند برنده در آن مشخص گردد که در این گونه ورزشها شرکت کنندگان باید درجهای از توانمندیهای مربوط به آن رشته را دارا باشند بویژه در ردههای بالاتر. هم اکنون با در نظر گرفتن ورزشهای تک نفره، صدها رشتهورزشی وجود دارد. ورزشهای گروهی میتواند در افراد را در قالب دو یا چند تیم دسته بندی کند و تیمها با هم رقابت کنند یا اینکه افراد به صورت تکی با دیگران رقابت میکنند. گونههایی از فعالیتهای غیر فیزیکی وجود دارد که گاهی آنها را به ورزش نسبت میدهند؛ برای نمونه میتوان به ورقبازی و بازیهای تختهای اشاره کرد. البته در حالت کلی نمیتوان از این فعالیتها با نام ورزش یاد کرد چون تکاپوی فیزیکی در آنها وجود ندارد. واژه ورزش که از دیرباز معنای تمرین و ممارست داشت به هنگام تصویب «قانون ورزش اجباری در مدارس» در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۰۶ خورشیدی بهطور رسمی به معنای امروزی وارد قاموس واژگان دولتی ایران شدهاست. ( گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، کتابخانه پهلوی ، ص ۵۹)
سلامتی
بنا به تعریف «سازمان بهداشت جهانی » سلامتی عبارت است از« حالت سلامتی کامل فیزیکی ، روانی و اجتماعی نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی » ( کاپلان ؛ و سادوک ، 1998 ، ص 307 ) .
شخصیت
شاید بتوان شخصیت را اساسیترین موضوع علم روانشناسی دانست. لغت شخصیت که در زبان لاتین Personalite و در زبان انگلوساکسون personality خوانده میشود، ریشه در کلمه لاتین پرسونا (persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته میشود که در یونان قدیم، بازیگران تئاتر بر چهره خود میزدند. بنابراین مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری ظاهری و اجتماعی است که بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی میکند، قرار دارد. یعنی در واقع، فرد به اجتماع خود شخصیتی را ارایه میدهد تا جامعه بر اساس آن وی را ارزیابی کند. (شاملو ، 1382 : ص15)
شخصیت در یک معنای کلی، یعنی جنبههای بیهمتا و نسبتا پایدار درونی و بیرونی منش فرد، که در موقعیتهای مختلف بر رفتار وی تاثیر میگذارند. فروید عقیده دارد که، شخصیت از نهاد(id)، خود(ego) و فراخود(super ego) ساخته شده است.
برداشتهای متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان میدهد که با گذشت زمان، معنای شخصیت از مفهوم اولیـه آن که تصویری ظاهری و اجتماعی بود، بسیار گستردهتر شده است. در حال حاضر، شخصیت به روند اساسی و پایدار فرد انسانی اطلاق میشود. در اکثر تعاریف، بر وجود تفاوتهای شخصیتی بین افراد تاکید شده است. در لغت شخصیت، این معنا مستتر است که، هر فرد واحدی منحصر به فرد است و هیچ شخص دیگری را نمیتوان یافت که کاملا شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد، خصوصیاتی که بر اساس آن، فردی از فرد دیگر متمایز میگردد، روشن میشود. در حقیقت، تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند یا هر مکتب و گروهی به نظریه و تئوری خاص آن بستگی دارد. البته میتوان بر اساس تعاریف فوق، تعریف نسبتا جامعی از شخصیت بدین صورت ارایه داد که:
"شخصیت عبارتست از، مجموعهای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و پایدار که یک فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد". ( مکاتب و نظریهها در روانشناسی شخصیت، ص 16 و 17)
افسردگی
افسردگی، رایجترین اختلال روانی است كه اخیرا به شدت رو به افزایش نهاده است. افسردگی را سرماخوردگی بیماری روانی نیز مینامند. تقریبا همه، حداقل به صورت خفیف احساس افسردگی كردهاند. احساس دمغی، بیحوصلگی، غمگینی، ناامیدی، دلسردی و ناخشنودی همگی از تجربیات افسردگی رایج هستند. این حالت را افسردگی بهنجار میگویند. (روزنهان، دیویدال، 1379: ص3) زنها خیلی بیشتر از مردها دچار افسردگی میشوند. علت آن روشن نیست، اما به نظر بسیاری از متخصصان، عوامل فرهنگی و بهویژه محرومیتها و محدودیتهای اجتماعی زیاد در مورد زنان، یكی از علل اساسی است. (شاملو ، 1382 : ص150)
ارائه تعریف افسردگی آسان نیست، چرا كه پیشنهاد تعریفی كه مورد پذیرش همه متخصصان و پژوهشگران قرار گیرد، غیرممكن میباشد. حال به برخی از تعاریف عمده افسردگی اشاره میكنیم:
• افسردگی، به منزله یك بیماری خلقوخو یا اختلال كنش خلقوخو است. • افسردگی، نشانگانی است كه تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی و یا حالتهای برانگیختگی نشان داده میشود. • افت گذرا یا مداوم تنود عصبی – روانی كه به صورت یك مؤلفه بدنی مانند سردرد، بی اشتهایی، یبوست و كاهش فشار خون و یك مؤلفه روانی مانند غمگینی، ناتوانی و احساس به پایان رسیدن نیرو نمایان میشود.
• سقوط غیرقابل توجیه تنود حیاتی: این حالت در حیطه بدنی با خستگی دائم آشكار میشود. در حیطه شناختی به صورت پراكندگی دقت و مشكل كوشش فكری و در حیطه عاطفی به شكل حالتی مالیخولیایی كه با هشیاری فرد نسبت به ناتوانمندی واكنش همراه است، آشكار میشود.
• حالت روانی ناخوش كه با دلزدگی، یأس و خستگیپذیری مشخص میشود و در بیشتر مواقع با اضطرابی كم و بیش شدید همراه است. (دادستان، پریرخ، 1382 : ص 271)
اضطراب
اضطراب يك علامت هشدار دهنده است كه خبر از خطرى قريب الوقوع مى دهد و شخص را براى مقابله آماده مى سازد. همه انسانها اضطراب را تجربه مى كنند و اگر در حد اعتدال باشد، نه تنها مضر نيست، بلكه به عنوان پاسخى سازش يافته تلقى مى شود و باعث مىگردد انسان، همواره خود را براى مقابله با خطرات ناگهانى و تهديد كننده آماده سازد. اين نوع اضطراب را مى توان امرى طبيعى، مفيد، سازنده و در عين حال يكى از مؤلفه هاى ساختار شخصيت به حساب آورد. اما در مقابل، اضطراب مرضى نيز وجود دارد كه باعث شكست، ناكامى و مانع فعاليتهاى عادى و بهنجار مى شود.
«احساس ناخوشايند و نوعى دلواپسى مبهم كه با چند احساس جسمى، مانند احساس خالى شدن سردل، تنگى قفسه سينه، تپش قلب، تعريق، سردرد يا ميل جبرى و ناگهانى براى دفع ادرار، بى قرارى و ميل براى حركت همراه است.»( كاپلان سادووك، خلاصه روانپزشكى، ج 2)
پرخاشگری
به نظر می رسد ارائه یک تعریف برای اصطلاح پرخاشگری که مورد قبول همگان باشد امکان پذیر نیست زیرا نظرگاه های متفاوت درباره این که آیا باید پرخاشگری را بر اساس نتایج ملموس و عینی آن و یا بر اساس نیت و مقاصد شخصی افراد تعریف کنیم، باعث پدید آمدن تعریف های متفاوتی از پرخاشگری شده است: برخی از روانشناسان پرخاشگری را رفتاری می دانند که موجب آسیب دیگران شود یا بالقوه بتواند به دیگران آسیب بزند. این آسیب می تواند بدنی مانند کتک زدن، لگد زدن و گاز گرفتن، یا لفظی مانند ناسزاگویی و فریاد زدن و یا حقوقی، مانند به زور گرفتن چیزی باشد. (هزی پاول ماسن و همکاران، 1377، ص 426) ایراد تعریف فوق این است که نسبت به برخی رفتارها که پرخاشگرانه به حساب نمی آیند مانعیت ندارد. مثلا اگر کودکی هنگام بازی، اسباب بازی خود را پرتاب کند اما ناخواسته به فرد دیگری برخورد کند، رفتار وی بر اساس تعریف مزبور، رفتار پرخاشگرانه به حساب خواهد آمد.
تعریف دیگری که برای پرخاشگری ارائه شده است بر نیت فرد پرخاشگر تکیه دارد و پرخاشگری رفتاری دانسته شده که به قصد آسیب یا آزار رساندن از کودک سر بزند. برخی این تعریف را مورد نقد قرارداده و گفته اند: نیت امری عینی و ملموس نیست و می تواند مورد تفسیرهای گوناگون قرار گیرد. بسیاری از محققان ترکیبی از این تعاریف را پذیرفته اند و رفتاری را که موجب آسیب دیگران گردد، پرخاشگرانه می دانند، به ویژه اگر فرد بداند عمل او آسیب و آزار دیگران رابه دنبال دارد.
در مقام قضاوت نسبت به تعاریف ارائه شده برای پرخاشگری، به نظر می رسد قصد و نیت در پرخاشگری دخالت دارد و هر کس با علم حضوری از نیت خود آگاه است و می توان از راه آثار مشابه، آن را در دیگران نیز شناسایی کرد و از این جهت، وسیله قابل تفکیک از سایر نیت ها و حالات درونی می باشد. بدین ترتیب، اگر فرد رفتار خشنی را برای هدفی از روی عمد انجام دهد، رفتار وی پرخاشگرانه تلقی می شود، چه از عواقب آن آگاه باشد و چه نباشد. ( روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، دفتر همکاری حوزه ودانشگاه تهران، 1375، ص495)