

دینامیک یا پویایی از واژه لاتین به معنی حرکتشناسی گرفته شده است و شاخهای از مکانیک و علوم مهندسی است که به بحث و مطالعه دلایل حرکت و به بیانی دقیق بررسی حرکت به کمک نیروها و قوانین مربوطه میپردازد.
دید کلی
در حالت کلی حرکت یک ذره از دو دیدگاه مختلف میتواند مورد بررسی قرار گیرد به بیان دیگر میتوان گفت، بطور کلی مکانیک کلاسیک که در آن حرکت اجسام مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، شامل دو قسمت سینماتیک و دینامیک است . در بخش سینماتیک از علت حرکت بخشی به میان نمیآید و حرکت بدون توجه به عامل ایجاد کننده آن بررسی میشود. بنابراین در سینماتیک حرکت بحث بیشتر جنبه هندسی دارد. اما در دینامیک علتهای حرکت مورد توجه قرار میگیرند. یعنی هر ذره یا جسم همواره در ارتباط با محیط اطراف خود و متأثر از آنها فرض میشود محیط اطراف حرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال فرض کنید، جسمی با جرم معین بر روی یک سطح افقی در حال لغزش است. در این مثال سطح افقی به عنوان یکی از محیطهای اطراف جسم با اعمال نیروی اصطکاک در مقابل حرکت جسم مقاومت میکند.
حرکت یک ذره معین را ماهیت و آرایش اجسام دیگری که محیط ذره را تشکیل میدهند، مشخص میکند. تأثیر محیط اطراف بر حرکت ذره با اعمال نیرو صورت میگیرد. بنابراین مهمترین عاملی که در حرکت ذره باید مورد توجه قرار گیرد، نیروهای وارد بر ذره و قوانین حاکم بر این نیروها میباشد.
در قلمرو مکانیک کلاسیک، یعنی در سرعتهای کوچکتر از سرعت نور حرکت اجسام مختلف بر اساس قوانین حرکت نیوتن بطور کامل قابل تشریح است. این قوانین عبارتند از:
قانون اول نیوتن
این قانون که در واقع بیانی در مورد چارچوبهای مرجع میباشد، به این صورت بیان میشود هر جسم که در حال سکون، یا در حالت حرکت یکنواخت در امتداد خط مستقیم باشد، به همان حال باقی میماند مگر آنکه در اثر نیروهای خارجی مجبور به تغییر آن حالت شود.
این قانون به صورتهای مختلف بیان میشود که یکی از آنها بر اساس تعریف اندازه حرکت خطی و دیگری برای تعریف شتاب حرکت میباشد. در حالت اول چنین گفته میشود که میزان تغییر اندازه حرکت خطی یک جسم، با نیروی وارد بر آن متناسب و هم جهت میباشد. اما بر اساس تعریف شتاب گفته میشود که هر گاه بر جسمی نیرویی وارد شود جسم در راستای آن نیرو، شتاب میگیرد که با اندازه آن نیرو متناسب است.
قانون سوم نیوتن
این قانون که تحت عنوان قانون عمل و عکسالعمل معروف است، حتی در بعضی از رفتارهای اجتماعی نیز مصداق دارد. بیان قانون سوم به این صورت است که هر عملی را عکسالعملی است که همواره با آن برابر بوده و در خلاف جهت آت قرار دارد. به عنوان مثال هنگام راه رفتن در روی زمین، نیرویی از جانب و به طرف جلو بر ما وارد میشود که سبب حرکت ما به سمت جلو میشود، برعکس ما نیز بر زمین نیرو وارد کرده و آن را به سمت عقب میرانیم. ولی چون جرم زمین در مقایسه با جرم ما خیلی زیاد است، حرکت زمین به سمت عقب نامحسوس است.
قضیه کار و انرژی
در مکانیک برخلاف آنچه در بین عامه رایج است، واژهٔ کار زمانی به کار میرود که بر روی جسمی نیرویی اعمال شده و آن را جابجا کند، و یا موجب تغییر در حرکت آن شود. بنابراین در دینامیک حرکت کار مفهوم با ارزشی است. اما کار به دو صورت میتواند بر روی جسم انجام شود. فرض کنید، جسمی با سرعت معین در حال حرکت است، اگر بر روی جسم کار انجام شود، این کار یا میتواند سرعت حرکت جسم را افزایش دهد و یا اینکه مانع حرکت شده و سرعت جسم را کاهش دهد.
در حالت اول که سرعت جسم افزایش پیدا میکند، اصطلاحا گفته میشود که کار انجام شده، سبب ذخیره انرژی در جسم میشود. اما در حالت دوم ما با صرف انرژی و انجام کار، سرعت جسم را کاهش میدهیم. از اینرو انرژیی که وابسته به سرعت جسم بوده و انرژی جنبشی نام دارد، تعریف میشود و قضیه کار و انرژی جنبشی بیان میکند که کار انجام شده بر روی جسم متناسب با تغییر انرژی جنبشی آن است. مکانیک لاگرانژی و حرکت جسم صلب حرکت ذره یک حالت تقریباً ایده آل و آرمانی از حرکت واقعی اجسام در فضای سه بعدی است. یعنی در بعضی موارد، تقریب حرکت جسم به عنوان یک ذره نمی تواند مفید واقع باشد. بنابراین در حالت کلی جسم به صورت یک جسم صلب در فضا در نظر گرفته میشود و با تعریف مختصات تعمیم یافته (که متناسب با نوع حرکت بعد آن معین میشود ) و نیروهای تعمیم یافته و با استفاده از معادلات لاگرانژ حرکت جسم مورد بررسی قرار میگیرد. معادلات لاگرانژ و یا به بیان بهتر فرمولبندی مکانیک لاگرانژ نسبت به مکانیک نیوتنی (بر اساس قوانین نیوتن) حالت کلیتر و کاملتری میباشد.
در مکانیک لاگرانژی ابتدا کمیتی به عنوان لاگرانژی (و یا هامیلتونین در مکانیک هامیلتونی که برابر با تفاضل انرژی پتانسیل از انرژی جنبشی است) که به صورت مجموع انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل جسم تعریف میشود، محاسبه میگردد. و با قرار دادن آن در معادلات لاگرانژ، معادله حرکت جسم حاصل میشود.
دینامیک ملکولی یکی از شاخههای فیزیک محاسباتی است.در این روش برهمکنش میان اتمها و ملکولها در بازههایی از زمان بر اساس قوانین فیزیک، بهوسیله کامپیوتر شبیهسازی میشود.این روش برای اولین بار در سال ۱۹۵۷ توسط آلدر(Alder) و واینرایت(Wainwright) برمبنای مدل کره سخت به کار گرفته شد. درسال ۱۹۶۴ رحمان (Anees Rahman) مدل کره نرم را در شبیهسازی خود به کار برد. از وی به عنوان پدر دینامیک ملکولی یاد میشود.
دینامیک مولکولی شکلی از شبیه سازی کامپیوتری است که در ان اتمها و مولکولها اجازه دارند برای یک دوره از زمان تحت قوانین شناخته شده فیزیک باهم برهم کنش کنند و چشم اندازی از حرکت اتمها بدهند. از آنجائیکه سیستمهای مولکولی عموما شامل تعداد زیادی از ذرات هستند امکان پذیر نیست که ویژگیهای سیستمهای پیچیده را بطور تحلیلی بدست آوریم. شبیه سازی دینامیک مولکولی این مساله را با بکار بردن روش محاسباتی حل میکند. این روش یک واسطه بین تجربیات آزمایشگاهی و نظریه ایجاد میکند و به عنوان یک آزمایش مجازی در نظر گرفته میشود. دینامیک مولکولی روابط بین ساختار مولکولها، حرکت مولکولهاو توابع مولکولی را بررسی میکند. دینامیک مولکولی یک روش منظم چندگانهاست. قوانین و نظریههای آن از ریاضیات، فیزیک و شیمی بدست میآید و الگوریتمهایی را از علم رایانه و نظریه اطلاعات بکار میبرد.دینامیک مولکولی ابتدا در فیزیک نظری در دهه ۱۹۵۰ استفاده شد. اما امروزه بیشتر در علم مواد و زیست مولکول بکار میرود. قبل از اینکه امکان شبیه سازی دینامیک مولکولی با رایانهها بوجود بیاید عدهای کار سخت آزمایش کردن آن بوسیله مدلهای فیزیکی مانند کرههای ماکروسکوپیک را متعهد شدند. ایده این بود که انها را مرتب کنند تا ویژگیهای مایع را تکرار کند. آقای برنال در سال ۱۹۶۲ گفت من تعدادی از توپهای پلاستیکی در نظر میگیرم و آنها را با میلههایی در مخدوده طول ۲٫۷۵ تا ۴ اینچ بهم میچسبانم و سعی میکنم در اولین محلی که امکانش هست در محل کارم انجام دهم و حدود هر ۵ دقیقه مختل کنم و ان کاری را که قبلا انجام دادهام به یاد نیاورم. اما خوشبختانه امروز رایانهها مسیر قیدها را حفظ میکنند.
دامنه دینامیک یا دینامیک رنج (به انگلیسی: Dynamic range) یا محدوده دینامیکی عکس عبارت است از تفاوت مقدار روشنایی بین تاریکترین نقاط و روشنترین نواحی عکس که دارای جزئیات قابل تشخیص باشند. در برخی عکسها نواحی تاریک یا روشن بعضاً دارای جزئیات هستند و در برخی قسمتها فاقد جزئیات یا بافت قابل تشخیص. محدوده دینامیکی عکس درواقع مشخص میکند که در عکس چه طیفی از روشنایی بین تاریکترین قسمتهای حاوی جزییات تا روشنترین قسمتها وجود دارد. هر چقدر این فاصله بیشتر باشد، عکس دارای محدوده دینامیکی بیشتری است و در آن نواحی بیشتری در قسمتهای تاریک و روشن دارای جزییات قابل تشخیص هستند. واحد سنجش دینامیک رنج، EV یا Exposure Value است. این مقدار محدوده دینامیکی در وسایل و مدیاهای مختلف، متفاوت است. مثلاً دوربینهای عکاسی دیجیتال SLR دارای دینامیک رنج حدود ۶-۸ و چشم انسان دارای دینامیک رنج ۱۴EV است.