

تحقیقات در حوزه ی مدیریت عملیات(OM) در طول سالیان تغییر زیادی کرده است. این رشته که فعالیتش را با کار روی متدها و اصول مدیریت صنعتی برای بهبود و توسعه ی فرایندها آغاز نمود( بوفا،1980،ص.1)؛ در مسیر بعدی خود به سوی تکنیکهای نسبتا" ساده ی ریاضی رفت تا از آنها برای پیشرفت مستقل فرایندهایی مثل تعادل بخشی به اجلاسها، و برنامه ریزی برای بازارکار استفاده کند. و در انتها به تکنیکهای مدیریتی پیچیده تری برای بازدهی روند، همکاری ها و منبع بودجه روی آورد. اخیرا"، حرکتی بسوی مجموعه ای متفاوتتر از چارچوبهای تجربی( که بر اساس تجربه و مشاهده هستند) و حتی توضیحی مثل برنگری ها، پرسشنامه ها و مطالعات موردی و شاخه ای و مصاحبه صورت گرفته است. بعلاوه، می بینیم که در شیوه های جمع آوری داده نیز تغییرات زیادی صورت گرفته که شامل پست، ایمیل، ارتباطهای رایانه ای، تماس مستقیم با مدیران، و حتی مشاهده ی شخصی واحدهای مورد بررسی ( زمانیکه گیاه یا فراورده ای در کار باشد) می باشد.
هدف این مقاله این است که در ابتدا سیر تکاملی تحقیقاتOM چاپ شده در معروفترین ژورنالها را بررسی کند و سپس گزینه های ممکن دیگر برای تحقیقات مربوط به OMرا در آینده پیش بینی کرده و به بحث بکشاند. ما بطور خاص به دو الگوی تحقیق OM علاقمندیم:
سال 1980 در زمینه ی تحقیقات OM دوره ی بسیار مهمی می باشد.دو ژورنال تخصصی OM در این سال شروع بکار کردند: ژورنال بین المللی مدیریت عملی و تولیدی(IJOPM) در اروپا و ژورنال مدیریت عملیات(JOM) در آمریکا. در اولین شماره ی ژورنال JOM دو مقاله ی اساسی توسط دو چهره ی سرشناس این رشته، یعنی الوود بوفا و ریچارد چیس، چاپ شد. آنها به ارائه ی خلاصه ای از محتوی و فرایند تحقیقات انجام شده در این رشته پرداختند و ادعا کردند که این تحقیقات تغییر زیادی داشته اند. بوفا(1980) پیش بینی کرد که تحقیقات آتی OM کم کم از شیوه های ریاضی که وابسته به روش منطقی بازسازی مصنوعی موارد مورد نظر می باشد، فاصله می گیرند. چیس(1980) نیز به رواج روشهای ریاضی و الگوهای رایانه ای و و طرحهای ساده تر تحقیقی و کاهش تعداد تحقیقات موجود در سطح وسیع اشاره کرد. میلر و دیگران(1981) نیز خلاصه شدن تحقیقOM(یا بقول چیس "میکرو") را تایید کردند.
در سال 1989، مردیت و دیگران یک " ماتریس تحقیق"( مردیت و دیگران، 1989، شکل3، ص.309) تعریف کردند که ویژگیهای رویکردهای تحقیقی را بوضوح نشان می داد. و تنها به فهرستی از روشهای تحقیق اکتفا نمی کرد. محورهای این ماتریس از دو بعد جدا تشکیل شده است:
این دو بعد بهتر می توانند تحقیق های مربوط به یک شاخه را شناسایی کنند؛ زیرا متدهای منتخب تحقیقی( مانند بررسیها، الگوهای ریاضی، مصاحبه ها)بطور طبیعی دو عامل چارچوب کاری محقق و چگونگی کسب داده های او را بطور همزمان، در بر میگیرد. برای مثال، چارچوب کاری محقق ممکن است منطقی باشد تا توضیحی؛ که در این صورت در سطح منطقی تجربی گرا/اثبات گرا قرار می گیرد و متمایل به آزمایش می باشد. اما محقق برای جمع آوری داده می تواند هم از طریق مشاهده ی مستقیم افراد در محیط آزمایشگاه و هم بازسازی مصنوعی رایانه ای استفاده کند. بطور مشابه، ممکن است یک محقق بخواهد با بازسازی مصنوعی داده جمع کند؛ که در این صورت در زمانی می تواند از الگوهای ریاضی بهره ببرد که یک چارچوب تحقیقی تجربی گرا/اثبات گرا داشته باشد و یا یک الگوی ذهنی با چارچوب توضیح گرا را دنبال کند.
مقاله ی مردیت و دیگران (1989) مجموعه ای از رویکردهای تحقیقی حوزه ی OM را شناسایی و در سه ژورنال مهم OM یعنی JOM،علوم مدیریت(MS(, و علوم داوری(DS) که بین سالهای 1977تا1987 در مورد محورهای ماتریس تحقیق کار می کردند؛ پیدا کرده است. تقریبا" دو سوم مقالات را در مقوله ی بسیار منطقی(بدیهی) دسته بندی نموده و تقریبا" یک سوم آن را در مقوله ی منطقی دیگر، یعنی مقوله ی اثبات گرا/تجربی گرا و 9% باقی را در دسته ی توضیحی قرار داده اند. بنظر می رسد که در طول یک دهه در محور پایانی وجودگرایانه ی این مقیاس تغییرناچیزی رخ داده است. اکثریت93% ی مقالات در زنجیره ی طبیعی-مصنوعی به سمت قطب مصنوعی گرایش داشته و در یک دهه تغییر چندانی نکرده اند.
در سال 1993، نیلی با اصلاح طبقه بندی چیس، به بررسی همه ی مقالات IJOPM در دهه ی 1980 پرداخت. هدفش این بود که ببیند آیا محتوا و فرایند تحقیق مقالات OM(بخصوص در اروپا) در یک دهه تغییر زیادی کرده یا خیر. او در یافت که با اینکه محتوای تحقیقها سمت تمرکز خود را از موضوعات کوچک ودشوار به مسائل بزرگتر(یا بقول چیس" کلان") و ملایمتری تغییر داده اند؛ در فرایند آنها تغییر خاصی رخ نداده است. بنظر او دلیل تغییر محتوی این است که آنها همیشه از جامعه یا محیط P/OM اخذ می شوند در حالیکه فرایند تحقیق( چارچوب و منبع داده) به دلخواه محقق و به اقتضای موقعیت انتخاب می شود.
مقالات فوق به انضمام بسیاری از تحقیقات همچون ( آمو آکو گیامپا و مردیت،1989، سادر و هیل،1998، پانیر سلوام و دیگران،1999، رانگ توساناتام و دیگران،2003، چوپرا و دیگران،2004)دیدگاههای ارزشمندی در شاخه ی انتخابی OMبه ما ارائه می دهند. اما، بیشتر این تحقیقات به شکلی متمرکز شده اند؛ مثلا برخی به یک موضوع خاص اشاره می کنند(وس،2005)، برخی روی یک متد تحقیقی منتخب تمرکز دارند مثل(مالهوترا و گرووِر،1998؛ مککاشن و مردیت،1993). برخی مانند(مالهوترا و کِر،1996؛یانگ و دیگران،1996) تولید نهادی را مد نظر دارند و امثال (چوپرا و دیگران،2004؛پیل کینتون و فیزجرالد،2006) نیز به ژورنالهای مخصوص می پردازند. گرچه همه ی این تحقیقات آموزنده هستند اما همه شان به شکل خاصی روی یکی از موارد موضوع، متد، ژورنالها،مدارس،و سایر موارد خاص متمرکز می باشد. بنابراین نیاز به یک بررسی با سطح وسیعتر و کیفیت فلسفی تر و چندبعدی مثل چارچوبهای منتخب مردیت و دیگران(1989) داریم. این چارچوب، تصویر محقق و منبع داده را شامل می شود. هدف مقاله ی پیش رو ارائه ی چنین بررسی گسترده و جامعی می باشد.
همانطور که قبلا گفتیم هدف این مقاله بررسی سیر تکاملی تحقیقات OM از گذشته تا اکنون و تاکید روی دو بعد تحقیق می باشد. باید توجه داشت که شاخه های تجاری دیگر نیز چنین مطالعاتی را روی سیر تکاملی خویش انجام داده اند. برای مثال سیستم اطلاعات علیرغم اینکه سیستم نو پایی است؛ ولی ید طولایی در زمینه ی تلاش برای تعریف حدود تحقیقات خود داشته است (اگروال ولوکاس،2005؛بن بسات و مود 2004؛ بن بسات و وِبِر،1996؛ اورلیکفسکی و ایاکونو،2001؛ وینستون و گنگ،2004).
انتخاب ژورنال
ما تمایل داشتیم که تعداد ژورنالها را از سه ژورنال موجود در مقاله ی مردیت(1989) بیشتر کنیم. ما از مقاله ی برمن و دیگران (2001)، که ژورنالهای آمریکا و مقاله ی استریو و دیگران (1999) که ژورنالهای اروپا را بررسی می کنند؛ استفاده کرده ایم. بخصوص، ژورنالهای عالی جدول 5 را از مقالات برمن و دیگران (2001وص.376) و استوریو و دیگران (1999،ص.232) گرفته ایم. ما بر آن بودیم تا با اخذ ترکیبی از ژورنالهای مصوب آمریکا و اروپا تا حد امکان بی طرفانه عمل کنیم. فهرست نهایی ژورنالها شامل همان سه ژورنالی که در ابتدا نام بردیم: MS,DSوJOM و همچنین دو ژورنال معروف دیگر یعنی IJOPMو مدیریت عملیات و تولیدی(POM) می باشد. باید این را هم متذکر شویم که با تمرکز روی ژورنالهای معروف، ممکن است تصور شود که ما در برابر ژورنالهای جدید و نو پا جبهه گرفته ایم. بنابراین، نتایج ما در مورد سیر تکاملی تحقیقات OM ممکن است کمی محافظه کارانه باشد.
شمول مقاله
با ادای دین به مقالات منتخب( مقالات DSوMS که بین رشته ای می باشند)؛ این یک ضرورت بود که اول از همه مقالات OM را وارد کار کنیم. رویکرد ما در واقع با تعریفی از تحقیق OM از نظر سایر محققین(یانگ و دیگران،1996؛ مالورتا و کر،1996) شروع شد. همانطر که مجموعه ی اولیه ی معیارهایمان را نیز وارد کردیم. معیار اولیه شامل بحثی طولانی بود و دستخوش بازبینی های زیادی نیز قرار گرفته بود.
در ابتدا تصمیم برآن شد که هر مقاله باید نقشی در تحقیق OM داشته باشد؛ بنابراین مقدمه ی موضوعات خاص و مقالات متمرکز روی نظم رشته ی OM مثل رده بندی تولیدات انتشاراتی و رده بندی ژورنالها و مقالات متمرکز روی تدریس و اصول آموزشی را حذف نمودیم. مقالاتی در مطالعه ی ما جا دارند که یا در مورد موضوع OM (الف)باشند و یا خود تحقیق OM(ب):
الف: همچون نظر مالورتا و کر(1996)، تاکید اساسی مقاله ما باید روی بدنه ی اطلاعات مدیریت عملیات(OMBOK) می بود؛ همانطور که با موضوعات مهم در کتابهای OM تعریف شده است. بنابراین علوم مدیریت، مهندسی، اقتصاد و شاخه هایی از این قبیل مورد بحث ما نبودند. "تاکید اساسی" تعداد صفحات، عنوان، هدف مقاله، منابع و ماخذو سایر ویژگیهای ساختاری متن نیست؛ بلکه فوکوس اصلی مقاله می باشد. در موارد دشواری که الگوهای کمّی بخش مهمی از مقاله باشند، مقاله را زمانی به عنوان یک مقاله ی مدیریت عملیات در نطر می گیرند که یا دیدگاههای مهمی به OMBOK ارائه دهد که در درک بهتری از رابطه ها و مفاهیم سازنده ی مدیریت عملیات مفید باشند؛ و یا بر اساس نتیجه ی تحقیق، راهنمایی مفیدی به مدیران OM ارائه دهند.
ب: این مقاله می بایست به بررسی پرداخته و سهم خودرا در تحقیقات OM ارائه دهد.البته نیازی نبود که خود را بشدت به یک موضوع در OMBOKمحدود نماید. بنابراین باید شامل مطالعه ی آثار و روش تحقیقهای موجود می بود و به این کار ادامه میداد تا بتواند توصیه ی خوبی جهت بهبود تحقیقات OM ارائه نماید.
برای تبیین سیر تکاملی OM برآن شدیم تا اطلاعات را بروز کنیم. بنابراین با توسعه ی اطلاعات مقاله ی مردیت و دیگران(1989) که مجموعه ای از تحقیقات سالهای 1977تا1987 را بررسی کرده است، شروع کردیم. همانند چهار نویسنده در تحقیقشان در سال 1989، ما نیز مقالات OM را بر اساس ماتریس تحقیقشان طبقه بندی کردیم تا درجه ی منطقی یا وجود گرا بودن ( از این ببعد به ان بعد بدیهی/توضیحی میگوییم)آنها را نشان دهیم. و همچنین ببینیم که آیا از مشاهدات مستقیم بهره میبرند یا بازسازی مصنوعی( که ازین ببعد به آن بعد طبیعی/مصنوعی می گوییم). اما، همچون مقاله ی 1989، ما نیز هیچ مقاله ای برای قرار دادن در مقوله ی " تئوری بحرانی" نیافتیم و در نتیجه آن مقوله را از ماتریس تحقیق حذف نمودیم. این چارچوب در ابتدا قرار بود یک معیار توصیفی تحقیق باشد، نه تجویزی. جز این فرضیه که تحقیق در یک مسیر دوّار (از توصیف به توضیح و از توضیح به آزمایش) قرار دارد؛ هیچ اشاره ی دیگری به اهمیت تعادل تحقیق بین دو محور ماتریس وجود نداشت. و نه حتی تحقیق هیچ رشته ای دیگر از یکی از این محورها اشاعه می یافت. ما خلاصه ای از تعاریف موجود برای این ابعاد را آورده ایم. برای اطلاعات بیشتر به مردیت و دیگران(1989،صص305-8) رجوع شود. در ارتباط با بعد بدیهی/توضیحی ما هر مقاله را نیز به همین ترتیب دسته بندی نموده ایم:
بدیهی: نگاه بدیهی شامل دنیای اثبات قضیه ی تحقیق و استدلال و الگوهای منطقی می باشد. الگوهای هنجاری( مانند برنامه های ریاضی) و توصیفی( چون صف بندی) نیز در این مقوله قرار می گیرند.
تجربه گرا/اثبات گرای منطقی: این دیدگاه ادعا دارد که می توان پدیده ی مورد بررسی را از بافتارش جدا نمود. این دسته از تحقیقات استقرایی و بی طرفانه و بر اساس داده های قابل مشاهده ی مستقیم می باشند.
توضیحی: این نوع تحقیقات به جای فوکوس روی اشیاء، روی مردم، بافتارها و مفاهیم تاکید داشته وبجای تمرکز روی رفتار به تمرکز روی معانی و توضیحات تمایل دارند. محققین توضیحی با قرار دادن رفتارها در محیطهای بزرگتر به توضیح کار خود می پردازند. تفاوت این نوع تحقیق با روش اثبات گرا/تجربه گرا استقرایی و خود انگاشتی بودن آن می باشد. هدف شان نیز این است که بفهمند بقیه چگونه رخدادها و مفاهیم را ترکیب، اندیشه زایی و درک می کنند.
در ارتباط با بعد طبیعی/مصنوعی، دسته بندی هایمان را نیز بدین شکل انجام داده ایم:
واقعیت پدیده: این مقوله مشاهده ی مستقیم پدیده توسط محقق را در بر می گیرد و ادعا دارد که یک واقعیت عینی وجود دارد که حواس انسان می تواند آن را تشخیص دهد. این مشاهدات ممکن است مانند آزمایش در معرض بررسی های ساختاری رسمی قرار بگیرند. و یا مانند عمل تحقیق در معرض توضیح و تفسیر قرار گیرند.
دریافت مردم از واقعیت پدیده: این جهت گیری مانند بررسیها،گزارش های تاریخی و یا حتی افکارخودکاوانه، به تحقیق انجام شده از " دید فردی دیگر" مربوط می شود. اولین موضوع مهم نمایش دقیقی از درک افراد در مقابل پدیده ها می باشد. بازسازی مصنوعی واقعیت عینی: این رویکرد در الگوسازی هایی استفاده می شود که در آنها واقعیت پدیده بسته به باور خود محقق، از نو قالب ریزی شده و به شکل مناسبتری برای تست و آزمایش تغییر یافته است. این ازمایشها میتوانند الگوهای تحلیلی،توصیفی یا فیزیکی و همچنین وانمایی های رایانه ای و آزمایشگاهی و یا ساختار های اطلاعاتی باشند.
مقاله ی ما جهت القای روال کار این دو بعد تحقیقی ، بررسی اولیه را در طول زمان و در بازه های هشت ساله ی 1987تا 1995 و 1995تا2003ادامه داده است. برای اینکه زمانبندی صحیحی از بررسی مردیت و دیگران(1989) داشته باشیم از زمانبندی هشت ساله استفاده نمودیم. دلیل دیگر تسهیل در دستیابی الکترونیکی به اطلاعات و ژورنالها بود. ما همچنین می خواستیم که حداقل دو سطح داده ی مضاف با افزایش یکسان، و یک فهرست راهنمای الکترونیکی یکساله ی اخیر نیز داشته باشیم.