موتور جستجوی پیشرفته مقالات و تحقیقات و ...

تحویل در محیط ورد : word
عنوان :

عنوان سفارش :
تعداد صفحه :
قیمت :
تومان
  • مقدمه
  • نکاح عقدی است که به موجب آن زن و مردی به منظور تشکیل خانواده و شرکت در زنگی با هم متحد میشوند، نکاح چون عقد است باید شرایط اساسی صحت معاملات را داشته باشد یعنی زن و شوهر باید قاصد و بالغ و عاقل باشند و جهت نکاح نیز باید مشروع باشد عقد نکاح با اراده آزاد طرفین و با رضایت آنها منعقد می شود و به تشریفات خاصی نیاز ندارد در واقع نکاح از عقود رضایی می باشد. نکاح آثار مالی مثل مهریه و نفقه را به بار می آورد مهریه در عقد نکاح یک عقد تبعی محسوب می شود و صحت قرارداد مهریه هم موکول به شرایط اساسی صحت معاملات می باشد نکاح یک عقد غیر معاوضی محسوب می شود رابطه بین نکاح و مهریه رابطه بین عوض و معوض در عقود معاوضی نمی باشد به همین دلیل بطلان و فسخ قرارداد راجع به مهر از موارد انحلال نکاح نمی باشد. بنابراین بطلان مهریه باعث بطلان نکاح نمی باشد همچنین اگر مهریه در عقد ازدواج(دائم) تعیین نشود به صحت نکاح خللی وارد نمی سازد چون مهریه به منزله عوض بضع محسوب نمی شود به همین دلیل استن که به محض عقد، زوجه مالک مهریه می شود در حالیکه ممکن است زوج استمتاعی از بضغ نبرده باشد ولی از آنجا که مهریه یک عقد تبعی است وجودش وابسته به نکاح صحیح است. بنابراین بطلان نکاح در مهریه تاثیر می گذارد و در صورت بطلان نکاح، مهر المسمس به زوجه تعلق نمی گیرد بلکه در صورت جهل زوجه به فساد نکاح و وقوع نزدیکی مستحق مهر المثل خواهد بود انحلال نکاح هم بسته به اینکه ناشی از چه عواملی باشد تاثیر مختلفی بر تعلق مهریه به زوجه دارد . اما نکته ای که نباید فراموش شود این است که مهریه به هیچ وجه عوض بضع محسوب نمی شود و نمی توان گفت مرد در عوض اینکه از زن استمتاع می برد مهرین برای او تعیین می کند چون استمتاع یک رابطه دو طرفه است در ضمن شخص ثالثی غیر از زوجه هم می تواند مسئول پرداخت مهریه گردد در حالیکه شخص ثالث هیچ تمتعی از بضع نمی برد بنابراین مهریه صرفاً یک هدیه و صداق است هرچند متاسفانه اغراض مالی و مادی این نهاد مقدس را تحت الشعاع قرارداده است.

    فصل اول: ماهیت مهر و رابطه آن با عقد نکاح

    مهر که در متون اسلامی به آن «صداق» «اجر»«نحله» و غیر اینها نیز اطلاق شده مالی است که مرد در ضمن عقد نکاح به زن تملیک و یا پرداخت آن را به او تعهد می کند .نوع و میزان این مال بستگی به توافق طرفین دارد و اگر در ضمن نکاح دائم توافقی درباره آن صورت نگرفت.پس از عقد توسط خود آنها یا شخص مورد توافق آنان و یا به وسیله دادگاه مشخص می گردد مقدار صداق نزد فقیهان اندازه معینی ندارد و هر چیزی که شایستگی دارد ثمن بیع یا اجرت اجاره قرار گیرد می تواند مهر نیز واقع شود خواه مقدار آن کم باشد یا زیاد.

    درباره ارتباط با نوع رابطه مهر با عقد نکاح سه احتمال ممکن است به نظر برسد :
    نخست آنکه مهر را عوض استتماع جنسی مرد از زن بدانیم . این تعبیر در میان فقهای پیشین رایج بود که مهر را «عوض بُضع» می خواندند (النجفی،1366 ،31/2 الشهید اثانی 1416 ق:215، محقق الثانی1415 ق: 439،430،143،90) ولی ظاهراً مقصود آنان معاوضه حقیقی بین مهر و بهره برداری جنسی نبوده بلکه نکاح را عقد «شبه معاوضی» می دانسته اند و الا واضح است که تقابل حقیقی بین مهر و بهره جنسی وجود ندارد چرا که زن نیز از مرد بهره جنسی می برد .
    دوم آنکه آن را شرط ضمن عقد تلقی کنیم دو طرف در ضمن عقدالتزام و تعهد خود به پیمان زناشویی را به مهر پیوند زده و عقد را مشروط به تملیک مال از سوی شوهر قرار داده اند . این نظر نیز قابل پذیرش نیست . زیرا بطور معمول این گونه نیست که انشای عقد یا رضای زوجه مقید به مهر خاص باشد به همین دلیل است که بطلان مهر منجر به بطلان نکاح نمی گردد. چه بسا مهریه ای که از سوی دو طرف معین شده وجود خارجی ندارد و یا به دلیلی نامشروع بودن و یا غیر آن باطل اعلام می شود ولی نکاح همچنان باقی است و به جای آن « مهر المثل» و در برخی از موارد «مثل المهر» جایگزین مهر قرار دادی می گردد .(قانون مدنی ایران ،ماده100) بدین ترتیب رابطه مهر با عقد نکاح ،رابطه شرط با عقد نیست و پیوستگی ،تقیید و تعلیق در انشا یا رضا در آن مشاهده نمی شود در حالی که اگر رابطه عقد و مهر رابطه عقد و شرط بود در فرض منتفی بودن شرط به دلیل نبود موضوع و مانند آن برای طرف دیگر حق فسخ پدید می آمد . مثلا اگر شخصی به این شرط ازدواج کند که همسر آینده او دارای مدرک خاص باشد و پس از عقد معلوم شود مدرک مزبور را نداشته می تواند عقد نکاح را به دلیل فقدان صفت شرط شده فسخ کند(ماده 128 ق .م) در حالی که اگر مهریه او اتومبیل معین باشد و بعد از عقد معلوم شود اتومبیل از آن دیگری است و او هم رضایت نمی دهد ،عقد صحیح و هیچ حق فسخی هم وجود نخواهد داشت بلکه شوهر موظف است مطابق ماده 1100 ق.م قیمت آن اتومبیل را به همسر خویش بپردازد .

    بدین ترتیب مهر، شرط ضمن عقد نکاح نیست زیرا نه خودِ عقد به آن پیوند خورده و نه التزام به عقد ،بر خلاف شروط ضمن عقد نکاح که اگر شرط فعل باشد، خود عقد بر التزام طرف مقابل وابسته گشته و به صرف اینکه مرد ، ایجاب زن را قبول کرد، موضوع شرط تحقق یافته و زن می تواند وی را اجبار به انجام شرط نماید . هر چند بر اثر امتناع مرد از انجام عمل شرط شده ،زن حق فسخ نکاح را ندارد ، چون در تحلیل حقوقی ،موضوع تعلیق ،التزام مرد به انجام کار بوده و آن هم به صرف قبول ایجاب ،تحقق یافته است .
    و اگر شرط ،شرط صفت باشد ،التزام به عقد وابسته به وجود شرط گشته است و چون صفت مورد نظر وجود ندارد مرد نیز التزام به عقد نخواهد داشت و می تواند آن را برهم زند(قنواتی و همکاران ،1381 : 167 به بعد) البته آنچه گفتیم ،تحلیل حقوقی شرط در ضمن عقد نکاح است که از مجموع ادله به دست می آید. و در سایر عقود وضعیت به گونه دیگری است که توضیح آن در این مختصر نمی گنجد .

    احتمال سوم آن که مهر یکی از احکام شرعی نکاح و در واقع نهادی جداگانه است که ظرف وجودی آن عقد ازدواج می باشد . در واقع شارع مقدس اسلام به لحاظ مصالحی از جمله ایجاد الفت بین زن و مرد و جلب محبت زن، نهاد مرد را به قرار داد نکاح افزوده است . به سخن دیگر قرارداد زن و مرد راجع به مهر یک قرار داد مالی تبعی است که جدا از اصل نکاح ولی تابع عقد مزبور می باشد .

    فصل دوم:تحلیل مهریه و تاثیرات آن بر عقد نکاح

    درانعقاد عقد نکاح پیمان زناشویی علیرغم عقود معاوضی انگیزه و قصد اصلی طرفین منافع مالی نبوده به همین لحاظ هست اکثریت حقوقدانها واقع بین معتقدند که در عقد نکاح نباید قواعد واحکام معاوضات را ملاك قضاوت قرار داد چرا که درغیر این صورت فلسفه نکاح را بیهوده قربانی نموده ایم با تدقیق و ملاحظه قواعدحقوقی و فقهی در می یابیم که مهر درنکاح د ائم از هر جهت عوض محسوب نمی گردد . مدلول موجه این ادعا وقتی هست که در نکاح دائم مهریه ذکر نگردیده که در این فرض اجماع فقها و نظر قانونگذار بر این است که عدم ذکر وتعیین مهریه لطمه اي به صحت عقد وارد نمی نماید . اما درنکاح منقطع که ویژگیها وخصوصیات نکاح دائم را دارا نیست و معمولاً براي مقاصد دیگري که بیشتر جنبه مادي در آن ملحوظ است واساس تاسیس این نوع عقد با نکاح دائمی متفائت هست مهر نقش اصلی را داشته و به تبع فلسفه تاسیس آن عقد بدون آن واقع نمی گردد . به عقیده مشهور فقها منظور ازعقد نکاح دائمی ایجاد نسل می باشد در حالی که مراد از نکاح منقطع انتفاع و استمتاع می باشد . در عقود معاوضی مانند عقد بیع جنبه مالی، قصد اصلی طرفین است، معلوم ومعین نبودن مبیع یا ثمن سبب بطلان عقدمی شود اما در عقد نکاح دایم که این انگیزه وجود ندارد، عدم تعیین مهر درصحت عقد اثر نمی گذارد در حالی که درنکاح منقطع همین امر سبب بطلان عقدمی شود بر همین اساس فقها تمام قواعد مربوط به عوض در معاملات معوض را در آن عقد منقطع تسري داده اما در نکاح دائم هیچ یک از این احکام را لازم ندانسته اند.قانونگذار درتعریف عقد نکاح دائم چنین می گوید : (نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحا دلالت بر قصد نماید . ماده 1062 ق . م) مطابق ماده 1087 همان قانون اگر در نکاح دایم مهر ذکرنشده یا شرط عدم مهر شده باشد، نکاح صحیح می باشد از این دوماده این امر احراز می شود که مهریه در عقد نکاح دائمی جنبه فرعی داشته چراکه اگر مهریه جزء ارکان عقد نکاح به شمار می آمد عدم ذکرآن یقیناً تاثیر بر صحت عقد گذاشته وموجبات ابطال آن را فراهم می آورد اما هرگز این گونه نیست . ازمفهوم مخالف ماده 1092 ق .م که چنین می گوید : هر گاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود . . . استنباط می گردد که پس از نزدیکی، زن مستحق تمام مهریه می باشد در صورتی که اگر مهر را عوض نزدیکی بندانیم دیگر زن قبل ازنزدیکی استحقاق نصف مهر هم را ندارد در رد نظریه غلط عوض بودن مهر در عقد نکاح به بعض تدقیق در مفاد ماده 1093 که چنین می گوید : هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر، زن خود را طلاق دهد، زن مستحق مهر المتعه خواهد بود . . . ابعاد غلط بودن این نظر روشن و ملحوظ میگردد آن چه مسلم است درنکاح دائم مهر یه عوض بعض و نزدیکی ، آمیزش نمی باشد این ذهنیت کاملاً غلط می باشد عقد نکاح عقدي است با ویژگیهاي ممتاز ومتمایز از سایر عقود معاوضی در پیمان زناشویی نکاح دائمی مهریه هرگز در مقابل تسلیم بعض به زوجه پرداخت نمی گردد و این تصور که مهر بابت تسلیم بعض و تمکین به زوجه از سوي زوج پرداخت می گردد خلاف کرامت هاي انسانی و توهینی آشکار به قداست و حرمت زنان عفیف هست که هدف شان از ازدواج تشکیل خانواده می باشد تصور این عده که مهریه عوض بعض ( زناشویی ) می باشد کاملاً مخدوش و توهین آمیز می باشد برهمین اساس در صورت عدم پرداخت مهر از سوي زوج زوجه مجاز به عدم تمکین و نشوز نمی باشد فی الواقع وارد کردن احکام عقود معاوضی مانند حق حبس به نکاح نوعی نقض قرض به شمار می آید چراکه فلسفه نکاح دائم در نظر عامه جزء تشکیل خانواده نمی باشد لذا مقید بودن به حق حبس درنکاح و توقف تمکین تا وصول مهر نفی واضح فلسفه نکاح می باشد .

    مطالبه مهريه در نكاح منقطع

    صحت عقد نكاح منقطع منوط به تعيين مهر است. عدم تعيين مهر در عقد موقت موجب بطلان است. بنابراين اگر مهر تعيين شده به علتي باطل باشد،عقد نكاح منقطع نيز باطل و در اين صورت چنانچه قبل از نزديكي باشد،زن حق مهر نخواهد داشت. مگر در صورت جهل زن به فساد نكاح كه در چنين شرايطي زوجه مستحق مهرالمثل خواهد شد.
    اركان دعوي

      الف)انعقاد عقد به نحو صحيح
      ب)تعيين مهر صحيح ضمن عقد نكاح منقطع

  • مجری کارهای پژوهشی عمومی، علمی پژوهشی و مروری
  • کارهای آماری و تجزیه و تحلیل داده
  • تحلیل کمی و کیفی
  • انجام کلیه خدمات نگارش، ترجمه تخصصی ، ویرایش مقاله ها و پایان نامه ها
  • انجام رفرنس نویسی استاندارد با نرم افزار EndNote
  • آماده سازی پاورپوینت مربوط به ارائه در جلسات و همایشها
  • Tel : 09385735506 - 09118370377
    Email : tahghighnet@yahoo.com
    Telegram : @tahghighnet
    Instagram : tahghighnetinsta
    www.tahghigh.net
    2024 - 2007