یکی از مهمترین وظایف مدیران در عرصه های مختلف, برنامه ریزی است. گرچه در ضرورت برنامه ریزی تردیدی نیست اما از آنجا که برنامه ریزی در زمینه های گوناگون, کاربردهای متفاوت دارید باید برای هر زمینه رویکری متناسب با آن داشت.عرصه ی فرهنگ به دلیل سر وکار داشتن با نگرش ها و ارزشهای گوناگون و در نتیجه عدم قطعیت در پیش بینی ها و دیدگاه، رویکرد خاصی را برای برنامه ریزی می طلبد که برنامه ریزی فرهنگی نامیده میشود تبیین رویکرد های خاص برنامه ریزی در عرصه فرهنگی، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل می دهد.از آنجا که برنامه ریزی فرهنگی در سازمان های مردم نهاد و تشکلهای محلات با برنامه ریزی فرهنگی در سازمان ها و نهادهای توسعه یافته ی فرهنگی متفاوت است، در این نوشتار سعی شده با نگاهی ویژه به این سازمان ها و تشکل ها روایت خاصی از برنامه ریزی فرهنگی ارائه گردد تا از کاربردی مناسب برخوردار باشد. دستیابی به شیوه ی مطلوب برنامه ریزی فرهنگی روند مستمری است که این گونه تلاش ها آغازی برای آن به شمارمی آید. همچنین موفقیت در این عرصه جز با دریافت دیدگاه ها و تجارب دست اندرکاران عرصه ی فرهنگ به ویژه فعالان تشکل ها و سازمان های مردم نهاد میسر نخواهد بود.
در فرهنگ دینی و ازدیدگاه اسلام، هدف انبیا کارکردی شدن فرهنگ است؛ یعنی تبدیل فرهنگ نظری و آرمانی به فرهنگ ملی و واقعی.بنابراین مجموعه ی آن چه از دین به عنوان فرهنگ استنباط می شود، جامعه را در تمام قسمت ها کارآمد می کند و این همان کارآمدی فرهنگ اسلامی است.بر مبنای این که جوامع انسانی دارای حیات اجتماعی و فرهنگی است، هر گونه تحول اجتماعی نیز باید با تکیه بر تغییر و تحول فرهنگی صورت گیرد. امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید:« فرهنگ باید متحول بشود و تحول می خواهد. بزرگ ترین تحول باید در فرهنگ بشود؛ برای این که بزرگ ترین مؤسسه ای است که ملت را یا به تباهی می کشد یا به اوج عظمت و قدرت می کشد».تاریخچه ی برنامه ریزی فرهنگی را تا یونان باستان می توان دنبال کرد. افلاطون در کتاب جمهوری ، هدایت فرهنگی جامعه را به سوی مسیرهای از پیش تعیین شده ، وظیفه ی دانایان و حکما می داند. در مقابل ، ارسطومعتقد است وظیفه ی حکومت ایجاد زمینه و بستر مناسب برای بروز فضیلت و نیکی در مردم است.به طور کلی آرمان شهر گرایی مبتنی بر ایجاد جامعه ای با فرهنگ مطلوب است.تأثیرگذاری فعالیت های فرهنگی منوط به تنظیم و جهت گیری تمامی تلاش ها و منابع به سوی اهداف مشترک فرهنگی است و براین اساس برنامه ریزی به عنوان مهم ترین وظیفه ی مدیریت فرهنگی مطرح می شود برنامه ریزی برای نیل به توسعه ی فرهنگی مستلزم درکی صحیح از توسعه ی فرهنگی است و این مهم جامه ی عمل نمی پوشد مگر این که پیش از آن موارد زیر حاصل شود:
هرچند اصول برنامه ریزی در زمینه های مختلف یکسان است، اما شیوه ی تحقق آن می تواند متناسب با هر زمینه متفاوت باشد. این تفاوت به ویژه در زمینه ی فرهنگی برجستگی بیشتری دارد.
مهم ترین تفاوت برنامه ریزی فرهنگی شامل این موارد است:
با توجه به جامعیت فرهنگی برنظام اجتماعی و نیز گسترش عوامل تأثیرگذار فرهنگ، طرح ریزی فرهنگی به معنای شکل دادن به فرهنگ میسر نیست. از دیدگاه دیگر اگر عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ را از یک سو به نهادهای دولتی و از سوی دیگر به گروه های جامعه منحصر کنیم و فرهنگ را ثمره ی تعامل این دو بدانیم، در این صورت متولی دانستن بخشی از دولت(ویا حتی تمامی آن) برای فرهنگ و شکل بخشیدن به آن، دور از واقعیت جلوه خواهد کرد. بر این اساس دستیابی به اهداف فرهنگی، مستلزم مشارکت تمامی جامعه به ویژه حضور فعال تشکل های مردمی است. هدف از طرح ریزی فرهنگی نیز،تعیین اهداف دست یافتنی و تلاش در جهت دستیابی به آن ها و همچنین پاسخگویی مناسب به مسائل حیاتی فرهنگی جامعه خواهد بود.
1. دشواری و پیچیدگی2. دربرگرفتن تمام طیف های جامعه3. زمان بربودن4. چندوجهی بودن
5. درگیری با عوامل متعدد6. بالا بودن درصد شکست آن
از ویژگی های اساسی یک برنامه ریزی فرهنگی موفقیت آمیز ، این است که اولا اجرای برنامه دربستری صورت گیرد تاازحداقل طراوت ونشاط فرهنگی واجتماعی برخوردار باشد وثانیا ، نتایج اجرای برنامه ، موجب افزایش این طراوت شود. امروزه این مهم بدون مشارکت داوطلبانه ی مردم ممکن نخواهد بود.
برنامه ریزی گسسته ، به نوعی خاص ازبرنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان درهرحوزه به طور مستقل وجداگانه است لذا بین بخش های مختلف ، هیچ نوع ارتباط وهمبستگی ارگانیک (انداموار) به چشم نمی خورد .برنامه ریزی فرهنگی پیوسته ، برنامه ریز بامدنظرقرار دادن الگویی کلی ونظمی اندامواره ، به برنامه ریزی مبادرت می کند که درنتیجه ، حاصل کار ، مجموعه ای همبسته ازسلسله ی معضل بندی شده ی تصمیمات واقدامات خواهد بود.
برای تحقق هر برنامه ی فرهنگی مقدمات و شرایط زیر لازم است.