امروزه خودکشی یکی از مشکلات عمده اجتماعی و بهداشت روانی در بسیاری از کشورها، به ویژه کشورهای اروپایی است. در بسیاری از کشورها خودکشی به صورت قابل توجهی بالاتر از تعداد مرگهای ناشی از تصادفات است و در تعداد دیگر به ویژه در گروههای سنی جوانتر، خودکشی بعد از تصادفات به عنوان یکی از دلایل منجر به مرگ رتبه بندی شده است. این مقاله مروری کوتاه بر آخرین آمارهای خودکشی در دنیا است که با مقایسه این آمارها با آمار خودکشی در ایران به تبیین هرچه بیشتر این معضل در کشور پرداخته است.روشها: نرخهای خودکشی ایران با استفاده از آمارهای استخراجی در سطح کشور توسط گروه آمار سازمان پزشکی قانونی کشور طی سال 1381 جمعآوری شده است. اطلاعات سایر کشورها با استفاده از آمارهای منتشر شده WHO و سازمانهای معتبر جهانی بدست آمده است.یافتهها: در طی سال 1380 هجری شمسی، 5.7 خودکشی به ازای هر 100.000 مرد و 3.1 به ازای 100.000 زن در کشور به وقوع پیوسته است. از لحاظ آماری مردان و زنان در به کار بردن شیوههای خودکشی با یکدیگر متفاوتند . مردان بیشتر از شیوه حلقآویز (56 درصد) و زنان بیشتر از شیوه خودسوزی (63.4 درصد) استفاده کردهاند. در بین مردان، استانهای همدان، لرستان و ایلام و در بین زنان استانهای ایلام، کرمانشاه و لرستان بالاترین نرخ خودکشی را دارا هستند. بر اساس آمارهای جهانی نیز در بین مردان، کشورهای لیتوانی، روسیه و بلاروس و در بین زنان کشورهای سریلانکا، چین و مجارستان بالاترین نرخ خودکشی را به خود اختصاص دادهاند.نتیجهگیری: نتایج بدست آمده حاکی از آنست که نرخ خودکشی در مردان و زنان در ایران از اکثر کشورهای دنیا به ویژه جوامع غربی پایینتر است ولی در منطقه خاورمیانه در رده بالایی قرار گرفته است. اما باید توجه داشت که ایران وارد مرحلهای از گذار اجتماعی شده که با اغتشاش ارزشها یا آنومی همراه خواهد بود. هم اکنون نیز وضعیت خودکشی در برخی استانهای غربی کشور در حالتی بحرانی قرار دارد که لزوم بررسی بیشترعلل و عوامل دخیل در این مساله ضروری است.
خودکشی در لغت عبارت است از اینکه کسی خود را به وسیله ای بکشد و در اصطلاح نیز عبارت است از اقدام به امری که موجب مرگ خود انسان باشد
خودکشی در قریب به اتفاق سیستمهای حقوق جرم نیست و در قانون مجازات اسلامی هم برای آن جرم انگاری نشده است، ولی این به معنای جایز بودن آن هم نمیباشد.[5] عدم مجازات کسی که مرتکب خودکشی شده است از نظر عقلی و منطقی قابل دفاع است زیرا شخص مرده قابل مجازات نیست و با قتل رابطه مالکیت او با اموالش قطع میشود.[6] اما بحث در جائی است که شخص اقدام به خودکشی کرده ولی زنده مانده است آیا در این فرض میتوان شروع به جرم را تصور کر0د؟ برخی از حقوقدانان میگویند: اگر خودکشی منجر به قتل نشود براساس قوانین کیفری ایران مجازاتی بر آن مترتب نیست.[7] شروع به خودکشی هم جرم نیست.[8]در ضمن این بحث مطرح است که براساس حرمت اکید که در مورد خودکشی وارد شده آیا نمیتوان چنین شخصی را براساس قاعده «کل من ارتکب حراماًً فللامام تعزیره»
و با توجه به اصل 167 قانون اساسی تعزیر نمود؟ که در جواب برخی حقوقدانان گفتهاند: ضرروی است که مسائل مختلف مطرح شده در کتابها یا فتاوای معتبر در قالب قانون ظاهر شود تا از اختلاف سلیقهها و گوناگونی نظرات جلوگیری بعمل آید و اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها دچار خدشه نگردد، به ویژه آنکه اصل سیوششم قانون اساسی با صراحت عنوان میکند که: «حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاههای صالح و به موجب قانون باشد»[9] معاونت در خودکشی هم جرم نیست؛ چون مجرمیت معاون یک مجرمیت استعاری است و هرگاه عمل ارتکابی جرم نباشد، وصف مجرمانه به معاون نیز تعلق نمیگیرد.[10]معاونت در خودکشی در صورتیکه به حد تسبیب برسد جرم است.[11]تهدید به انجام خودکشی در قوانین جزائی جرم نیست مگر آنکه[12] توسط زندانی و در محل زندان صورت گیرد که در این مورد تخلف انضباطی از آئین نامه زندانی تلقی شده و متخلف حسب مورد طبق نظر شورای انظباطی زندان تنبیه یا در مراجع قضائی محاکمه خواهد شد.[13]در پایان باید به این نکته توجه داشت که هر چند خودکشی جرم قضائی نیست، لکن هیچ کس نمیتواند از دیگری تقاضای قتل خود را بکند.[14]
واژه «Suicide» برای نخستین بار در سال 1737 توسط دفونتن فرانسوی به کار برده شد و این اصطلاح 25سال بعد یعنی در سال 1762توسط آکادمی علوم فرانسه پذیرفته شد و جزو لغات فرهنگستان آن کشور شد. واژه «Suicide» مرکب از دو لغت لاتین «Sui» به معنی خود و «cide» به معنای کشتن است.خودکشی به عنوان یک رفتار، مرگی است که به دست خود شخص انجام می گیرد و به گفته اشنادیمن «خودکشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است که می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مسأله تعیین شده، این عمل را بهترین راه حل تصور می کند.»
بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیو ملی بهداشت روانی آمریکا، خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند.» .
دورکیم نیز خودکشی را این گونه تعریف می کند: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.» .در این تعریف برای آنکه اصطلاحات «مستقیم» و «غیرمستقیم» تشریح شود باید به مفاهیم «کردار مثبت» و «کردار منفی» تعریف شود؛ «کردار مثبت» مثل این است که فرد گلوله ای را در شقیقه خود خالی کند. «کردار منفی» مانند آن است که انسان خانه ای را که در آتش شعله ور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد. اصطلاحات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بازگو کننده تمایز همانند با تمایز مثبت و منفی است. یک گلوله در شقیقه مستقیماً به مرگ می انجامد، در حالی که ترک نکردن خانه ای شعله ور در آتش یا امتناع از خوردن غذا ممکن است غیرمستقیم یا نهایتاً به نتیجه منظور یعنی به مرگ کشیده شود یا نتیجه آن مرگ نباشد.پدیده خودکشی که ازعوارض مهم دنیای صنعتی عصرحاضراست بیشترمتأثر از نا به سامانی ها ،اختلال های روانی و نابرابری های اجتماعی است . دورکیم درکتاب " تقسیم کار " خود براین اعتقاد است که " خودکشی همراه با تمدن ظاهر می شود و یا حداقل آن چه به شکل خودکشی در جوامع فروتر ملاحظه می شود ، خصوصیات ویژه ای دارد ..." .
در سال 1737 دفونتن برای نخستین بار کلمه Suicideدرفرانسه به کار برد که بعداً آکادمی علوم فرانسه در سال 1762 آن را پذیرفت . باتاموردراثر خود "جامعه شناسی" ،آورده است که دورکیم درتحقیق خود قصد آن داشته که بین میزان خودکشی و درجه ی پیوستگی افراد درگروه های اجتماعی ( همبستگی و انسجام اجتماعی) رابطه برقرارکند ومعتقد است که هدف دورکیم این بود که میزان خودکشی در گروه های مختلف اجتماعی را به خصایص مشخصه ی این گروه ها ربط دهد و به این طریق علل اجتماعی خودکشی را کشف نماید . دورکیم طبیعت بشر را با رجوع به مفهوم واقعیت های اجتماعی تبیین می کند . به نظر وی واقعیت های اجتماعی طرق عمل کردن ، فکر کردن و احساس کردن است که تا حدودی بین شماری از مردم مشترک است که این واقعیت ها نسبت به افراد اموری خارجی و بیرونی محسوب می شوند و بر وی اقتدار آمرانه ای را اعمال می کنند. ) درزندگی شهرنشینی کنونی، جمعیت بسیار زیاد درشهرها وعدم تجانس افراد با هم واحساس غربت ، تنهایی وکم شدن تعداد افراد خانوادهها و کاهشیافتن محبت خانوادگی ،افزایش استقلال فردی ،همچشمیها و پیداشدن آرزوهای دور و دراز زندگی مادی ، خواستنها و نتوانستنها، فرارازخانواده و پناهبردن به اجتماع نا آشنا ، سرگشتگی درمیان ارزشهای متضاد زندگی شهری جدید، ناتوانی درمبارزه با دشواری ها وشکستها و نومیدیها، محرومیت درعشق توام با فقر مادی وسرانجام ضعف یا رنجوری شخصیت آن چنان ناراحتیهایی ایجاد می کند که فرد خود را در نابودی وپوچی جستجو می کند و دست به خودکشی میزند.
امیل دورکیم (1917-1858) دراثر معروف خود به نام خودکشی آن را پدیده ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می کند :"خودکشی عبارت است ازهرنوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می بایست چنان نتیجه ای به بار آورد ."
هم چنین می توان به تعریف دشه اشاره کرد که می گوید : " اقدامی معمولاً از روی آگاهی برای سر به نیست کردن خود به آن ترتیب که مرگ هدف یا وسیله باشد ."
آشیل دلماس نیز خودکشی را عبارت می داند از " عملی که به وسیله ی شخص برای معدوم ساختن خود انجام می دهد ، در حالی که اختیار مرگ و زندگی در حیطه قدرت اوست و از لحاظ اخلاقی موظف به انجام این عمل نمی باشد .
مین جر روانشناس ، میل به مرگ را نزد فرد خودکش آرامشی می داند که دراثر تنشهای جامعه - محدودیت های اجتماعی واخلاق ،که توانسته مانع ازرهاشدن انرژی پرخاشگری و جنسی فرد شود ودر نهایت فشار داخلی پدید می آورد به آن دست پیدا کرده است. ژان باچلر در کتاب خودکشی خود در مورد خودکشی گریز کرایانه می نویسد که " انسان با خودکشی کردن سعی می کند از روبرو شدن با شرایط غیر قابل تحمل زندگی فرار کند." به عبارت دیگر وی خودکشی را خروج از شرایط نامساعد ودشوار زندگی می داند .فردی که اقدام به خودکشی می کند از نتیجه عمل خود آگاهی دارد و این مهم ترین مسئله در تشریح و تبیین پدیده خودکشی است. برخی مانند ارسطو خودکشی به منظور فداکاری ( دگرخواهانه ) را خودکشی محسوب نمی کنند ؛ ارسطو خودکشی را عملی برای معدوم ساختن فرد توسط خودش می داند که" به منظور فداکاری نمی باشد ،یعنی فرد برای قربانی شدن به انتحار دست نمی زند ". اما اسول که دورکیم در کتاب خودکشی به نظر وی اشاره کرده نظری عکس نظریات یاد شده دارد ، اسول معتقد است که "در خودکشی تمام خصوصیات دیوانگی دیده می شود ." او با استناد به این نظر نتیجه می گیرد که خودکشی عملی غیر ارادی است و نباید تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد . دانامردیث لیزاردی در رساله ی دکترای خود معتقد است که اگرچه بسیاری از تحقیقات نشان دهندی این است که اکثر افرادی که اقدام به خودکشی می کنند ،ذهن بیمار دارند اما این نظریات را نمی توان به همه ی بیماران روانی تعمیم دادو معتقد بود که آنها در طول بیماری خود حتماً یک بار به خودکشی اقدام می کنند. انستیتو ملی بهداشت روانی امریکا "خودکشی را تلاشی آگاهانه برای خاتمه دادن به زندگی شخصی توسط خودش می باشد که ممکن است این تلاش به اقدام تلاشی فقط به شکل احساسی در فرد بماند .
معمولاً افرادی که اقدام به خودکشی می کنند دارای برخی خصوصیات رفتاری مشترک هستند ؛ اغلب در سطح اقتصادی پایین جامعه قرار دارند و یا این که دچار افسردگی می باشند .اضطراب مزمن ، افسردگی ، تهدید به خودکشی و ... از نشانه های مهم رفتاری هستند که منجر به خودکشی می شوند . این افراد اغلب تصور می کنند که با مشکلی بزرگ وغیر قابل تحمل روبه رو هستند که تنها چاره باقی مانده مرگ است .رفتارهای خودکشانه نتیجه تعامل پیچیده عوامل پزشکی – اجتماعی و خانوادگی می باشد . تغییرات اجتماعی که ممکن است با افزایش خودکشی جوانان مرتبط باشد عبارتند ازعوامل افزایش دهنده ی افسردگی کودکی ، کاهش ثبات خانوادگی و افزایش دسترسی به سلاح .دراروپا بزرگترین موج خودکشی جوانان طی جنگ جهانی بودو ازدلایل آن می توان به بیکاری دسته جمعی ، ناکامی های ناشی ازآن حتی در بین افراد با تحصیلات بالا ، کاهش اعتقادات مذهبی ،مدارا با رفتارهای بحرانی در خرده فرهنگ جوانان و اثرات طلاق بر کودکان اشاره کرد .
عوامل بسیاری به نسبت های خودکشی بستگی دارند: مانند جنس مذکر ، بیوه گی ، مجرد یا مطلقه بودن ، تمرکز جمعیت ، بحران های اقتصادی ، سکونت در کلان شهرها و شهر های بزرگ ، سابقه اختلافات خانوادگی در زمان کودکی ،اختلالات روانی و بیماری های جسمی .